حسن سبیلان اردستانی

سایت شخصی
حسن سبیلان اردستانی
نویسندگان

خشونت رسانه ای در پرتو سواد رسانه ای

يكشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۳۴ ب.ظ

خشونت رسانه ای در پرتو سواد رسانه ای

    مریم همتی آهویی

مقدمه                                    

رسانه ها همانند آینه اند ، باید عینا و همانند آینه واقعیت حیات را منعکس کنند نه از آن بکاهند ونه بر آن بیفزایند ، بر این اساس شان رسانه ها آینه بودن است و آینه هم باید نقش رخ جامعه را راست بنماید و تا حد ممکن باید زنگار از چهره بزداید تا بخوبی گواه زیباییها و زشتیهای جامعه باشد .

رسانه ها بعد اجتناب ناپذیر جامعه جدید جهانی اند و از جهات مختلف بر هستی آحاد مردم تاثیرگذارده اند و از آغاز زندگی تا پایان حیات در کنار انسانند ، هر لحظه او را در معرض امواج خود دارند و در خزانه بی پایانی از اطلاعات جای می دهند .

در گردونه رسانه ها ، انسانها تولدی تازه می یابند ، انسانهایی دیگر می شوند و عادات ، اندیشه ها و ارزشهای تازه ای می آموزند .

رسانه ها بدون هیچ مجوزی خود به درون خانه های ما می آیند ، حریم خانه ها را می شکنند وآنچه خود می خواهند به ساکنان خانه القا می کنند و گروههای آسیب پذیر نظیر نوجوانان و جوانان را در بمباران اندیشه ها ، وسوسه ها و تلقین ها قرار می دهند و تعادل حیاتی آنها را مختل می کنند .

رسانه ها و بویژه مطبوعات قسمتی از محیط پیرامون ما را تشکیل می دهد و این قسمت چنان فعال ، موثر و کارآمد است که افراد دیگر محیط را نیز زیر پوشش قرار می دهد.

بنابراین هرگز نمی توان تاثیر رسانه ها را بر ذهن آدمیان مورد تردید قرار داد ، زیرا خواندن رفتارهای خاص در مطبوعات باعث تقلید آن می شود .

بکارگیری خشونت در مطبوعات ممکن است تمایل مشاهده کننده را نسبت به انجام اعمال خشونت زا ، تضعیف یا تقویت نماید ، بنابراین مشاهده رفتار خشونت آمیز موجب تاکید بر تمایل و آمادگی برای نشان دادن خشونت می گردد .

استفاده بیش از اندازه از خشونت توسط مطبوعات نه تنها اهداف سازمان رسانه ای را تامین نمی کند بلکه واکنش منفی افکار عمومی را به همراه خواهد داشت .

امروزه مطبوعات با ارائه مستمر اطلاعاتی درباره آشفتگی های جامعه موجب بروز نوعی تشویش واضطراب در بین خوانندگان خویش می شود .

هر چند ممکن است نوعی تسکین موقت با خواندن مطالب خشونت آمیز ، فراهم شود اما پایدار نیست و فرایندهای چون فن شناسی ، قهرمان پروری ، خشونت محوری و... را در ذهن مخاطب محقق می کند

قرار گرفتن مستمر انسانها در معرض پیام های خشونت زا ، سبب خو گرفتن بدانها می شود و آنرا عادی تلقی می کنند و نسبت به آن بی تفاوت می شوند و موجبات قلب ارزشها که در واقع اساس حیات اجتماعی و موتور محرک انسانها هستند و تعیین کننده نوع اندیشه و رفتار آدمیان می باشند ، را فراهم می کنند . و در نهایت عدم تعادل روانی را به ارمغان می آورند .

بهره گیری از خشونت در مطبوعات تا حد تنویر افکار عمومی سنجیده و قابل تحسین است اما خارج از چارچوب ، آن را از هدف اصلی خویش دور کرده و سطح کیفی را تا حد مطبوعات زرد کاهش می دهد و موجودیت آنان را با خطر مواجه می سازد .

پس چه نیکوست که با تقویت سواد رسانه ای در جامعه ، به افراد این فرصت را بدهیم که پیام را تفسیر و تولید کنند ، در جهت مشروع سازی گزینه های سالمتر در رسانه و تغییر اجتماعی مثبت گام بردارند .

کلید وا ژه :           1- رسانه     2-  خشونت     3- جامعه     4- گروههای آسیب پذیر

                                                           

تعریف خشونت :

اعمال خصمانه ای که از روی عمد صورت می گیرد و به افراد و اشیاء آسیب میرساند.

خشونت را می توان وارد آوردن نوعی فشار و زور از سوی یک نهاد ، فرد یا گروه بر نهاد ، فرد یا گروهی دیگر دانست که با هدف وارد کردن آنها به انجام کاری برخلاف میل و اراده شان انجام بگیرد . از این رو خشونت همواره در برابر میل ، اراده و آزادی قرار دارد و به نوعی حدود آنها را تعیین می کند ، ورود تصاویر و اخبار خشونت آمیز از طریق مطبوعات درون جامعه خود عاملی است نه فقط در تقویت رفتارهای خشونت آمیز؛ بلکه همچنین و بویژه در مشروعیت بخشیدن به آن رفتارها.

صفحات حوداث روزنامه ها، هفته نامه ها و اخبار رادیو و تلویزیون منعکس کننده صور مختلف خشونت هستند که بیشترین مخاطب را نیز دارند. بسیاری از مطبوعات با شیوه های روانی و تبلیغاتی ، جنگی را راه می اندازند که هیچ لشگرو سپاه نظامی نمی تواند آنچنان خاک و خون به پا کند .

تعریف خشونت رسانه ای :


خشونت رسانه اى واژه اى است که در چند دهه اخیر وارد ادبیات رسانه ها شده است، اما در چند سال اخیر استفاده از آن رواج بسیارى یافته است. بى شک فناورى هاى نوین ارتباطى و اطلاعاتی در گسترش این مفهوم تاثیرات بسیارى داشته اند.

اگر خشونت رسانه ای را هرگونه هجمه به هنجارهای اجتماعی اعم از قانونی تعریف کنیم تمامی فیلم ها ، نمایش ها و برنامه هایی که جرایم جنایی و بطور کلی نقض قوانین  را به نمایش می گذارد و همچنین فیلم ها و برنامه هایی که با هدف به ابتذال کشیدن زندگی جوانان و القای این مطلب که ارزش گذاری برای لحظات زندگی امری بیهوده است به ارائه تصاویر هرزگی می پردازند و یا رفتارهای ناهنجاری نظیر اعتیاد به سیگار و سایر مواد مخدر را تبلیغ می کنند، همگی در حوزه خشونت رسانه ای قرار می گیرند.

بنابراین نقش رسانه های گروهی در افزایش جرم آن هم از طریق انعکاس مستقیم خشونت در برنامه ها و مطالب رسانه  یکی از موضوعاتی است که از منظر افزایش جرم در جامعه مورد توجه جرم شناسان و جامعه شناسان قرارگرفته است  .


آشنایی با تاکتیک خشونت رسانه ای  :

خشونت رسانه اى واژه اى است که در چند دهه اخیر وارد ادبیات رسانه ها شده است، اما در چند سال اخیر استفاده از آن رواج بسیارى یافته است.  بى شک فناورى هاى نوین ارتباطى و اطلاعاتی در گسترش این مفهوم تاثیرات بسیارى داشته اند. بویژه از هنگام طلوع و ظهور تلویزیون ، خانواده ها، قانونگذاران و متخصصان سلامت ذهنی درباره متن و اثر شدید تلویزیون مخصوصا بر روی قشر آسیب پذیرنگران بوده اند ؛از نگرانی های خاص ، تصاویر خشونت آمیز است.

خشونت را می توان وارد آوردن نوعی فشار و زور از سوی یک نهاد ، فرد یا گروه بر نهاد ، فرد یا گروهی دیگر دانست که با هدف وارد کردن آنها به انجام کاری برخلاف میل و اراده شان انجام بگیرد.

از این رو خشونت همواره در برابر میل ، اراده و آزادی قرار دارد و به نوعی حدود آنها را تعیین می کند ، ورود تصاویر و اخبار خشونت آمیز از طریق مطبوعات درون جامعه خود عاملی است نه فقط در تقویت رفتارهای خشونت آمیز بلکه همچنین و بویژه در مشروعیت بخشیدن به آن رفتارها.

صفحات حوداث روزنامه ها، هفته نامه ها و اخبار رادیو و تلویزیون منعکس کننده صور مختلف خشونت هستند که بیشترین مخاطب را نیز دارند.  همچنین بازی های خشن از پدیده های اخیر هستند که متاسفانه تحقیقات کمتری بر روی اثراتشان وجود دارد . بازی های خشن می تواند تفکر پرخاشگرانه ، احساس و رفتار خشن را در زندگی واقعی افزایش دهد . بازی های خشن ممکن است مضرتر از خشونت های تلویزیونی و سینمایی باشد ؛ زیرا آنها حالتی فعل و انفعالی دارند ، چراکه گیم ها به آنها چگونگی استفاده از تفنگ را یاد می دهد. پس خیلی جذابند و به یک بازیکن جهت حمله کننده در بازی نیاز دارند.

بسیاری از مطبوعات با شیوه های روانی و تبلیغاتی ، جنگی را راه می اندازند که هیچ لشگرو سپاه نظامی نمی تواند آن چنان خاک و خون به پا کند .

این تاکتیک ، کاربردی کوتاه مدت دارد و استفاده درازمدت از آن نه تنها اهداف سازمان رسانه ای را تامین نمی نماید بلکه باعث واکنش منفی افکار عمومی نیز خواهد شد . رسانه ها می توانند در به کارگیری این تاکتیک از تیتر ، عکس ، کاریکاتور و سایر ابزارهای پوشش خبری استفاده کنند.

رسانه ها وبه خصوص مطبوعات قسمتی از محیط پیرامون ما را تشکیل می دهد و این قسمت چنان فعال ، موثر و کارآمد است که اجزا دیگر محیط را نیز زیر پوشش قرار می دهد ، بنابراین هرگز نمی توان تاثیر رسانه ها را بر ذهن آدمیان مورد تردید قرار داد.  زیرا خواندن رفتارهای خاص در مطبوعات باعث تقلید آن می شود.

آنها بدون هیچ مجوزی خود به درون خانه های ما می آیند ، حریم خانه ها را می شکنند و آنچه خود می خواهند به ساکنان خانه القا می کنند و گروههای آسیب پذیر نظیر نوجوانان و جوانان را در بمباران اندیشه ها ، وسوسه و تلقین ها قرار می دهند و تعادل حیاتی آنها را مختل می کنند ، زیرا اطفال ، جوانان و کسانی که آگاهی و تجربه کافی ندارند ، آنها را واقعیت پنداشته و مظهری از زندگی جدید تصور می کنند در صورتی که در جامعه واقعیت به نحو دیگری با توجه به آداب و رسوم و اعتقادات مذهبیون می باشد .

خشونت در مطبوعات ممکن است تمایل مشاهده کننده را نسبت به انجام اعمال خشونت زا ، تضعیف یا تقویت نماید بنابراین مشاهده رفتار خشونت آمیز موجب تاکید بر تمایل و آمادگی برای نشان دادن خشونت می گردد.

بنابراین مطبوعات مترصد به رسوخ در اقشار گوناگون جامعه می باشند و این را مقدمه ای براعتباریابی و سپس تاثیر می دانند . رسوخ کیفی به مانند بسط توجه ، علایق ، اعتماد و در نهایت پذیرش رسانه خاص است و رسوخ کمی نشان دادن ارقام کمی خود گواهی بر توجه قشرهای گوناگون به یک وسیله محسوب می شود .

بکارگیری خشونت در مطبوعات ممکن است سبب از بین رفتن بقا و جاودانگی استقلال مطبوعات  شود و زمینه وابستگی آن را فراهم می کند و مضامین مطبوعات مستقیما همپای منافع کسانی می شود که تامین کننده مالی مطبوعات هستند خواه دولتی ، تبلیغاتی و غیردولتی باشد.

در این زمان مسولیت اجتماعی روزنامه نگار نیز زیر سوال می رود زیرا وظیفه اصلی یک روزنامه نگار که بیان واقعیت برای رسیدن به عدالت اجتماعی که همان جامعه ایده ال است ، می باشد به انحراف کشیده می شود و در این وادی تعهد و ملاحظات اجتماعی خویش را به بازی می کشاند.


خشونت ، قابل قبول ترین راه غلبه بر مشکلات :

از میان رسانه ها به خصوص مطبوعات با نفوذ و جاذبه ای که در دنیای کنونی دارد و نقش موثر آن در آموزش ، هدایت ، جهت دهی و قالب سازی افکار عمومی جامعه انکارناپذیر است . به همین دلیل مطبوعات به عنوان یکی از ابزارهای اصلی نفوذ در افکار عمومی مورد استفاده قرار گرفته و توسط دولت یا بخش خصوصی در جهت اهداف مورد نظر بکاربرده می شود .

امروزه مطبوعات با بکارگیری خشونت در محتوای خود، از مسیر درست و صحیح ارایه وظایف خویش منحرف شده است و با ارائه مستمر و دائمی اطلاعاتی درباره انحرافات و آشفتگی های جامعه موجب بروز نوعی اضطراب و تشویش در بین خوانندگان خود می شود. این در حالی است که بیشترین قربانیان پیام های نامطلوب و خشونت با رسانه ها اعم از مطبوعات ، کتاب ، مجله ، تلویزیون ، فیلم ، ویدئو و بازیهای کامپیوتری را کودکان و نوجوانان تشکیل می دهند از نظر اغلب این رسانه ها ، قابل قبول ترین راه غلبه بر مشکلات توسل به زور و خشونت است .

و این خشونت است که ملاحظات اجتماعی روزنامه نگار و تعهد حرفه ای او را تحت تاثیر خود قرار می دهد و عمل به وظیفه واقعی روزنامه نگار در نزد این عده منفعت طلب ها به بازی گرفته می شود .

مطبوعات با شرح صحنه های جنایی و قلمفرسایی درباره دلاوری و تهور و بی باکی خارق العاده تبهکاران، زمینه بسیار مساعدی برای بروز تبهکاری های تازه فراهم می سازد .در گذشته خشونت برای نشان دادن محدوده ی آدم های بد به کار می رفت ولی در این دهه ها تغییری بزرگ و مهم برای خشونت بوجود آمده است که حقی ویژه برای قهرمانان است . آیا این عملکردی مثبت و انگیزه ای برای توجیه خشونت است؟

جوانان مدام تحت تاثیر مطبوعات مخصوصا جراید و سایرعوامل تبلیغاتی قرار دارند ، افکار و تمایلات یک شخص یا گروهی از اشخاص بوسیله مطبوعات و سایر عوامل تبلیغاتی در میان توده های مردم پخش می شود.

اخلاق ملی در هر جامعه ای وابسته به سرمشق ها و نمونه هایی است که در برابر آن ملت می نهند تا از راه تقلید و تلقین از آن پیروی نماید .

با افزایش جراید ، مطبوعات مصور روز به روز بر سطح رپرتاژهای جنایی افزوده می شود ، روزنامه ای که بیشتر و هیجان انگیزتربه تشریح جنایت می پردازد بیشتر خریدار دارد و مطبوعات جز نقش بازرگانی و سود جویی از این رهگذر نظری ندارند. در این حال قبح جنایت فرو می ریزد ، انسانها بدان افتخار می کنند یا دست کم در دل از آن انتقاد نمی کنند و ضرورتا جامعه دچار بیماری می شود .

البته باید متذکر شویم که خشونت پدیده ای نو نیست ؛ اما پیدایی رسانه و بویژه مطبوعات و انتشاراخبار خشن موجبات وسعت خشونت را فراهم می آورد و خشونت را از صنعتی خاص ، نادر و استثنایی بیرون می آورد و صورتی همگیر به آن می دهد .

 دلایل اصلی خشونت رسانه ای پول است ، فیلم هایی با حالت اکشن و خشونت آمیز برای فروش ساده تر هستند ؛ زیرا این فیلم ها با کمترین سختی از روی نرده های فرهنگی پرش می کنند و فرهنگ ها رابراحتی درمی نوردند ؛ امافیلم های کمدی و درام های جدی نیازمند فیلم نامه ای هوشمندانه و منابع فرهنگی هستند.

پاسخ ما نسبت به یک فیلم ، موسیقی ، بازی وسریال های تلویزیونی به رنگ و خوی شخصیت و گرایش های ما بستگی دارد . ارزش و تجربه های ما شامل گذشته ای است که در معرض خشونت قرار داده شده است .

مطالب و تصاویر خشونت آمیز به عنوان یکی از مهمترین موانع در زمینه کنترل و نظارت اجتماعی می باشد و در راه رفع جرم نیز باید از چندین ابزار کنترل استفاده کرد و در مقابله با آن تنها قانون کافی نیست ، قانون ابزار بسیار تخصصی در کنترل اجتماعی است و این قانون برای تحقق هدفهایی چند مفید است اما نه برای همه جا و همه هدفها.


نظریه هایی در باب خشونت:

"اریک فروم" معتقد است که انسان دارای نوعی از پرخاشگری بالقوه و ذاتی است که اساساً در پاسخ به تهدید علایق حیاتی او به طور اعم بروز می کند. این خشونت برای حفظ زیست، دفاعی ضروری است ولی نوع دیگر آن غریزی نیست بلکه تحت تاثیر یادگیری و محیط فرهنگی و اجتماعی انسان است.

فلاسفه و دانشمندان هر یک به فراخور دیدگاه خود انسان را تعریف کرده اند . براساس این تعاریف؛ یکی از ویژگیهای او را در نظر گرفته اند مانند تفکر، نطق، اجتماعی بودن، خنده و... در یکی از تعاریف،" الیوت ارنسون " می گوید: انسان، حیوان پرخاشگر و ستیزه جوست. با این تعریف این سؤال مطرح می شود آیا واقعا پرخاشگری در انسان فطری است و در ذات او موجود است؟ یادگیری تا چه حد در پرخاشگری مؤثر است؟

"ژان ژاک روسو" می گوید: انسان در محیط طبیعی، موجودی مهربان، شاد و خوب است .  قیود اجتماعی او را مجبور به پرخاشگری و فساد می کند این نظریه و نمونه های دیگر به جنبه اکتسابی یادگیری پرخاشگری تأکید دارند .

"ژان کازنو"، در تعریف خشونت ، در اثرش جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی می نویسد :  »عمل خشونت آمیز در معنای وسیع خود به هر نوع سوء استفاده از قدرت و یا اعمال فساد اطلاق می شود.  «بدین قرار  ، به عنوان مثال، طغیانها را نوعی انعکاس در برابر خشونتی می یپندارند که جامعه در برابر گروه های محروم خود اعمال می دارد.

حالا که مشخص گردید خشونت چیست؟ باید دید کدام علل یا عوامل موجبات بروز خشونت را فراهم می‌آورند؟ غالباً برای بیان علل خشونت سه نظریه را عنوان می‌کنند:

1ـ نظریه‌ زیست شناختی

2ـ نظریه ناکامی و پرخاش

3ـ نظریه فرهنگی

ـ نظریه زیست‌شناختی خشونت اظهار می‌دارد که بشر ذاتاً پرخاشجو و خشن است.

 اشخاصی چون کنار دلورنز (Konard Lorenz) رابرت آردری (Robert Ardrey) و دزموندمــــوریس (Morris Desmond).

بنابراین می‌توان اندیشه‌ها و نظرات را در این باب به چهارگروه تقسیم کرد:

1ـ آنان که خشونت، جرم و هر نوع انحراف را بلائی آسمانی می‌دانند و هیچ راه و چاره‌ای در برابر آن نمی‌یابند. از این دیدگاه "آتیلا"، "چنگیز" و همه خون‌خواران عالم بلائی آسمانی‌اند، بشر جز تسلیم در برابر آن راهی ندارد. همان‌طور که وجود مجرمان، آنان‌ که نظم جامعه را مختل می‌سازند. آنان‌ که جامعه را نا امن می‌سازند

2ـ اندیشه‌هایی که بر پایه آن جرم، خشونت و هر نوع انحرافات غریزی است. بسیاری از روانشناسان برین عقیده اصرار می‌ورزند. آنان بر چند نکته تأکید دارند. آنان می‌پندارند که انسان به طور غریزی بیشتر خواه و مهاجم است. باید از طریق فرهنگ به تلطیف و تظریف غریزه پرداخت. با ایجاد همدلی، توان خود را در به جای دیگران نهادن را ، آموخت. از طریق طلیعه انسانی، امکان فراتر از غریزه نگریستن را آموخت و بالاخره با ایجاد فر‌آیند والاسازی ارضاء انسانی را ارتقاء بخشید.

در مقابل، گروه سوم آنانی هستند که معتقدند، خشونت، انحراف، یا هر نوع کج‌روی اجتماعی ناشی از دو نوع عواملند: بیرونی (محیطی) و درونی (روانشناختی).

اصل اندیشه آنان براین امر متکی است: ناکامی یا حرمان، عدم تحقق هدف‌ها یا ارضاء خواست‌ها و انتظارات موجبات پیدایی خشونت و پرخاشگری و واکنش‌های غیر عادی را فراهم می‌آورد. ناکامی خود ناشی از تجربه‌های محیطی است و لذا تنها غریزی بودن خشونت یا رفتار تهاجمی توجیه‌پذیر نیست.

از یک طرف ناکامی ممکن است به شکل‌های مختلفی غیر از خشونت ظاهر گردد و از طرف دیگر ناکامی فقط می‌تواند یکی از عوامل به وجود آوردندة خشونت باشد. به علاوه خشونت همیشه حاصل ناکامی نیست. مثلاً خشونت ممکن است در مقابل حمله به فرد و یا در معرض خطر قرار گرفتن صورت گیرد.

علاوه بر نظریات قبل، نظریات دیگری که خشونت را نتیجة عوامل درونی و بیرونی بدانند نیز ابراز گردیده‌ است. "کلاکهم" خشونت را بر اساس عادت مورد بررسی قرار می‌دهد و استدلال می‌کند که ارگانیزم به وسیلة تمایلات درونی ثابت به رفتارهای خشونت‌آمیز سوق داده می‌شود و سپس به وسیلة انگیزه‌های بیرونی اداره می‌شود.

یکی دیگر از نظریات در این زمینه اشباع پرخاشگری است بر طبق این نظریه هر فرد از ظرفیت معینی برای خشونت برخوردار است و بیشتر رفتار خشونت آمیز عکس‌العمل در مقابل تهدید است و نه تجلی مستقیم نیازها.

نتیجه گردهمایی روانشناسی غرب در این زمینه معتقد است : " ترس ، حرص و طمع ، احساس گرسنگی ، خشم و غضب " اینها جنبه و بعدهایی از ما هستند که سعی نمی کنیم آنها را در زندگیمان تجربه کنیم ؛ اما اغلب می خواهیم حتی در مواقع احتیاج نیابتا آنها را در داستان های دیگران تجربه کنیم . بچه ها به سرگرمی های خشونت آمیز احتیاج دارند که احساسات گریزناپذیر خود را درست و صحیح جستجو نمایند و به آنها آموخته اند که از آنها دوری کنند. 

"اریک فروم" از طرف‌داران این نظریه است و بین خشونت و خشونت خطرناک و آسیب رساننده تمایز قائل می‌گردد. او اولی را پاسخ به در خطر قرار گرفتن حیاتی و دومی را نتیجة شکست در اجتماع به علت عدم تطبیق با محیط می‌داند.

عواملی که موجبات ناکامی در جهان خارج را فراهم می کنند :

ـ انتظارات فزاینده

در بین این عوامل، بسیاری سخن از انتظارات فزاینده به میان می‌آورند. منظور اینست که ناکامی یا حرمان پدیده‌ای کیفی، ذهنی و درونی است. پس تنها با عوامل ظاهری قابل شناخت نیست. به عنوان مثال، یک فرد در یک روستا یا محیط بسیار ساده ممکن است از حداقل امکانات برخوردار باشد. اما، احساس رضاء نماید. در حالیکه همان شخص در در یک محیط شهری ممکن است از امکانات بالایی برخوردار گردد. اما احساس نارضائی، ناکامی و حرمان نماید.

 ـ تقلید

روانشناسان معتقدند که در ایجاد ناکامی عوامل بسیاری وجود دارند که می‌توانند در به وجود آمدن، کاهش و یا افزایش خشونت مؤثر باشند. این عوامل نتیجه یادگیری‌های اجتماعی است. این دانشمندان بر این عقیده‌اند که خشونت می‌تواند با تماشای رفتار خشونت آمیز افراد دیگر نیز یاد گرفته شود.

"بندورا" و همکارانش "واستوز" که از بنیان‌گذاران این نظریه می‌باشند ، بر این عقیده‌اند که انواع مختلف رفتارهای خشونت‌آمیز در پاسخ به موقعیت‌های مختلف محیطی یادگرفته می‌شوند و عواملی مانند ناکامی و یا محرک‌های انگیزش سرکوب کننده فقط موجب تسهیل خشونت می‌گردد. ولی نمی‌توانند شرط وقوع خشونت باشند. آن‌ها از طریق آزمایشات متعدد نشان دادند که میان خشونت و مشاهدة رفتار خشونت‌آمیز، رابطه وجود دارد. یعنی رفتارهای خشنونت‌آمیز از طریق مشاهدة رفتار خشونت‌آمیز مدل و تقلید از او شکل می‌گیرد و در این حالت مشاهده کننده پاسخ‌های جدیدی را که قبلاً در ذخیره اطلاعاتی خود نداشته یاد می‌گیرد.

ضمناً رفتار مشاهده شدة فوق ممکن است تمایل مشاهده کننده را نسبت به انجام اعمال تضعیف یا تقویت نماید بنابراین مشاهدة رفتار خشونت‌آمیز موجب تأکید بر تمایل و آمادگی برای نشان دادن خشونت می‌گردد..

در واقع به نظر آنان پاسخ مدل  به کیو باعث ایجاد پاسخی خیالی و نهائی در مشاهده کننده می‌گردد.

"کارن" بیان می کند؛ " در صنایع برای جذب و جلب توجه جوانان ، برای شیفته کردن و اداره نمودن آنها از خشونت استفاده می شود . "

اگرچه این استراتژی احتمالا سودمند باشد ؛ ولی از نظر اجتماعی – اخلاقی این روش انعکاس زشتی در بر دارد .

زمانی‌ که مشاهده کننده در چنان فضای رفتاری قرار می‌گیرد به احتمال زیاد آن رفتار یا رفتاری شبیه به آن را از خود نشان خواهد داد.

پس خشونت، جرم، انحراف، پدیده‌های ساده‌ای نیستند، یک عامل ندارند، هر چند که یک عامل می‌تواند به عنوان عامل برتر شناخته شود. به همان سیاق در راه رفع جرم نیز باید از چندین ابزار کنترل استفاده کرد. قانون تنها کافی نیست. "سنفورد" در همین زمینه می‌نویسد :

قانون جنائی ابزار بسیار تخصصی در کنترل اجتماعی است. این قانون برای تحقق هدف‌هائی چند مفید است. اما نه برای همه جا و همه هدف‌ها. زمانی  که قانون به درستی به کار نیاید، بیش از آنکه فایده رساند، زیان به بار می‌آورد.

گذشته از این دیدیم خشونت، جرم و انحراف را نمی‌توان همواره همچون یک بلای آسمانی و بی‌علاج پنداشت. به همان سیاق نمی‌توان انحراف را غریزی دانست. نمی‌توان انسان‌هایی را به طور ارثی جانی شمرد و علائمی به عنوان انگ به عنوان این انسان‌ها مشخص نمود. جرم و خشونت قبل از هر چیز یک پدیده اجتماعی است. از این رو که:

ـ در هر جامعه میزان جرم متفاوت است.

ـ در یک جامعه خاص، میزان جرم در زمان‌های مختلف تمایز می‌یابد.

ـ انواع جرم دقیقاً بستگی به انواع جوامع دارند.

ـ تعریف جرم ، اجتماعیست.. امری که در یک جامعه جرم و در جای دیگر چنین نیست.

حتی در یک جامعه خاص، یک امر در زمانی جرم است، در زمان دیگر چنین نیست.

پس در این راستا تنها راه مقابله با خشونت رسانه ای فراگیری سواد رسانه ای است. افراد از این طریق می آموزند رسانه چیست و تفاوت آن با دنیای اطراف آن چگونه است.


سواد رسانه ای در برخورد با خشونت رسانه ای :

امروزه مساله نقد رسانه از اهمیت بسیاری برخوردار است ؛ زیرا انسان قرن 21 با ورود به عصر اطلاعات و ارتباطات و مواجهه با مفهومی همچون جامعه اطلاعاتی ، به ناچار با بهره مندی از رسانه ها خلاء اطلاعاتی خود را پر می کند .

پس اطلاعات و دقت در آن بسیار اهمیت دارد و مساله نقد رسانه حاصل نخواهد شد مگر با تحصیل سواد رسانه ای برای نقد آنچه در محیط اطراف ما می گذرد.

در این اثنا مخاطب بخوبی می آموزد که به غیر از انتخاب رسانه از لحاظ سلیقه و شکل به ادراک دقیق مواردی چون آگهی، سرمقاله، گزارش، خبر و... در رسانه های مختلف دیداری، شنیداری ، مکتوب و الکترونیکی نیز بپردازد. با تحصیل سواد رسانه ای مخاطب می آموزد هر آنچه از رسانه ها انتشار می یابد دلیل مطابقت آن با واقعیت نمی شود.

تحصیل سواد رسانه ای بهمراه پیدایش نگاه و تفکر انتقادی در افراد است . بنابر این ، فرد می آموزد که عمیق و دقیق به ذات برنامه ها، نوشته ها و شنیده ها بیاندیشد و به نقد آنها نیز بپردازد؛ از طرفی به نوعی رویارویی پیچیده با خروجی رسانه ها نیز دست یابد.


کاربردهای سواد رسانه ای :


الف) ایجاد و خلق مهارت های لازم برای بهبود بخشی به زندگی در بهره مندی از از رسانه هاست.بعنوان مثال کاربرانی که از اینترنت برای ارتقاء سطح اطلاعات خود استفاده می کنند ؛ خواهان تامین مایه اصلی زندگی خود که همانا " عنصر اطلاعات " می باشد ، هستند.  

ب) کاربرد رسانه ها با توجه به ماهیت آن ها برای بالا بردن سطح آموزشی ، تحصیلی و موقعیت اجتماعی اقشار مختلف جامعه است . در واقع ارتقاء سواد رسانه ای باید بصورتی باشد که در آینده سبب پیشرفت شغلی و تحصیلی افراد گردد.

در این راستا باید برای بهره مندی بیشتر از سواد رسانه ای  به آموزش  زبان بین المللی و همچنین آموزش های لازم ICT توجه ویژه ای کنیم  .

مخاطبان با تسلط به این دو امر مهم می توانند هم از رسانه بطور مطلوب استفاده کنند و اطلاعات لازم را بدست آورند وهم در صورت لزوم به نقد و انتخاب سلیقه ای آنها بپردازند که این گزینش با کم و زیاد کردن مخاطبان رسانه ها منجر به افزایش کیفیت آنها برای رقابتی سالم می شود ؛ چون در جامعه مدنی افراد به حقوق خود کاملا واقف هستند و میزان سواد عمومی و آگاهی اجتماعی در سطح بالایی قرار دارد اکثر افراد از حداقل سواد رسانه ای برخوردارند ؛.از سویی هم اخلاق حرفه ای در میان دست اندر کاران رسانه ها وجود دارد.


نتیجه گیری :

در نهایت می توان با استفاده از رسانه های گروهی آگاهی و اطلاعات مردم را بیشتر نمود و با ارائه برنامه هایی که در آن از منتقدین بهره مند خواهیم شد ، بتوانیم به ارزیابی و بازشناسی آنان پرداخت و شاخص هایی را در رسانه ها به نقد و بررسی گذاشت و ضمنا با دعوت از کارشناسان و تحلیل گران ، فرهنگ سازی و آموزش این امر مهم (سواد رسانه ای ) را در جامعه ایفا کرد . تا بتوان رابطه و تعاملی پایاپای بین مخاطبان و رسانه ها ایجاد نمود که به هدف اصلی که چیزی غیر از جذب مخاطب و رساندن سریع پیام به آنها نمی باشد ، رسید و در این راستا به نظریه ها ، انتقادها و پیشنهادهای اقشار مختلف مردم که از روی اصول و منطق و موافق با قوانین جامعه می باشد ، ترتیب اثر داد و در آخر رسیدن به هدفی والا که ارتقاء سواد رسانه ای در جامعه می باشد ، برسیم.

    مریم همتی آهویی



http://dene-mh.blogfa.com/page/ketab

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۲۰
hasan sabilan ardestani

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی