معرفی کتاب: خبر، نرم و سخت
خبر، نرم و سخت در روزنامهنگاری حرفهای
نگاشتن درباره نرم خبر و سخت خبر، این روزها که بیش از هر زمان دیگری رسانهها تلاش میکنند به سمت آن حرکت کنند اما هنوز هم ساماندهی خوب و مناسبی درباره آن نشده است، کار راحتی نیست.
این دو عرصه موافقان و مخالفانی دارند که هر یک تلاش میکنند در قالب مقاله و کتاب و سخنرانی، نظرات خود را در این زمینه بیان کنند. در این میان محمدرضا نوروزپور با انتشار ویرایش دوم کتاب «نرم خبر و سخت خبر»، تلاش کرده است این دو حوزه را از زوایای مختلف بررسی کند. مباحثی درباره چیستی نرم خبر و سخت خبر، فیچرها، تغییر شکل اخبار در قرن بیست و یکم و روزنامهنگاری انتقادی بهعنوان یکی از شاخههای نرم خبر در این کتاب قرار داده شده است، مباحثی خواندنی که تصویری روشن درباره خبرنویسی پیشرفته در دوره کنونی ارائه میکند. عصر یک روز بهاری، میهمان محمدرضا نوروزپور بودیم، فردی که سالهاست در حوزه روزنامهنگاری فعالیت میکند و در جامجم آنلاین، همشهری و خبر آنلاین فعالیت داشته است. او در این مصاحبه با تأکید بر اینکه در ویراست دوم کتاب، نرم خبر از منظرهای مختلفی ازجمله یک ژانر روزنامهنگاری مورد بررسی قرار داده است، عنوان میکند که به دلیل حاکم بودن مدل ارزیابی کمی در رسانههای کشور، نرم خبر یا خبرنویسی پیشرفته نتوانسته است در میان روزنامهنگاران کشور رشد کند و به تکامل برسد. همین موضوع موجب شده نرم خبر و زوایای مختلف آن در کشور ما همچنان مغفول و ناشناخته باقی بمانند. این کتاب میتواند نقایص و کمبودهای اطلاعاتی در این زمینه را بهخوبی برای روزنامهنگاران و فعالان این حوزه به تصویر بکشد.
- چه شد که به فکر تدوین کتاب نرم خبر و سخت خبر بهصورت مستقل افتادید؟
شاید علت اصلی، خواندن مقالهای از توماس ای. پاترسون بود که در آن نوشته بود نرم خبر، خبر نیست. این مقاله جرقه اصلی را در ذهن من زد. البته همنشینی و افتخار همکاری با دکتر شکرخواه در جامجم آنلاین هم تأثیر داشت.
از قضا وقتی آن مقاله را به آقای شکرخواه نشان دادم خیلی تشویق کرد که آن را ترجمه کنم. مقاله خیلی بلند بود و همین است که متن کامل آن در کتاب منتشر شده است. یادم هست درست همان زمان یک مقاله کوتاهتری از ارین مریمن با استناد به مقاله پاترسون را پیدا کردم که موجز بود و جان کلام پاترسون را نقل کرده بود. آن را ترجمه کردم و با عنوان «نرم خبر، روزنامهنگاری انتقادی و دموکراسی» در جامجم آنلاین منتشر شد. آن سالها اواخر دوره ریاست جمهوری دولت هشتم بود و انتقادات گستردهای به خصوص در حوزه سیاست خارجی به دولت میشد. محتوای این مقاله دربرگیرنده مفهوم تخریب چهره آمریکا بهعنوان قدرتی جهانی در اثر رشد روزنامهنگاری انتقادی و نرم خبر در فضای رسانهای آمریکا بود و از اینرو خیلی با آن حال و هوا مناسبت داشت. درواقع میشد آن را به هر دولتی و کشوری تعمیم داد و استدلال نویسنده را تسری داد که انتقادات بیش ازحد به یک دولت و سیاست خارجی آن سبب ضعف عملکرد آن دولت در داخل و خارج خواهد شد و این به نفع سیاستهای کلان یک کشور نیست. نویسنده معتقد بود این سبک از روزنامهنگاری که احساسات و تعلقات ارگانی، سیاسی و جناحی روزنامهنگار بدون دروازهبانی صحیح و بدون توجه به منافع ملی وارد فضای روزنامهنگاری شده است، طوریکه در آن روزنامهنگار احساس میکند همان برداشتی که از سیاست یا مسائل جاری دارد عین وحی منزل است و بیان نکردن آنها گناه محسوب میشود، ریشه در نرم خبر دارد. همان زمان البته آقای شکرخواه یک کتاب دیگری به نام روزنامهنگاری مدرن نیز منتشر کرده بود. یادم هست یک روزنامهای هم منتشر شده بود که در سرمقاله اولین شمارهاش نوشته بود ما میخواهیم همه اخبار را با مدل نرم خبر منتشر کنیم و خلاصه فضا خیلی درباره نرم خبر و اینکه این چه مدل از روزنامهنگاری یا نویسندگی است داغ شده بود. از اینرو ماده مستعد بود و آقای شکرخواه هم تشویق کردند و دکتر توکلی هم اعلام آمادگی کردند که اگر این کار سر گرفت حاضر به انتشار آن هستند.
- اگر اشتباه نکنم، نسخه نخست کتاب در سال 1384 منتشر شد. جمعآوری این اثر چگونه بود؟
نسخه اول کتاب حاصل یک کار پژوهشی ـ ترجمهای بود یعنی بخشی از تعریفهای مربوط به نرم خبر و مصادیق آن را از طریق جستوجو در اینترنت پیدا و ترجمه کردم و بخش دیگر ازجمله بخش مربوط به فیچرها برگرفته از یک کتاب مبسوط درباره روزنامهنگاری مدرن بود که ترجمه کل آن به دلیل تکراری بودن برخی از مفاد آن مناسب نبود. در پایان هم دو مقاله در تأیید و رد نرم خبر بود که یکی از آنها همان مقاله توماس ای. پاترسون بود که بهصورت مبسوط بهنقد نرم خبر و مضرات آن برای عالم سیاست پرداخته بود و بیش از اینکه جنبه روزنامهنگاری داشته باشد از زاویه دید یک کارشناس علوم سیاسی و روابط بینالملل به آن نگاه کرده بود.
- ویرایش دوم این کتاب پس از حدود یک دهه از چاپ نخست آن روانه بازار شد. علت این همه تأخیر چه بود؟
تقریباً همان سال بعد از انتشار کتاب نیاز به روزآمد شدن پدیدار شد. شاید لازم بود ویراست دوم زودتر به بازار بیاید. ویراست اول نتوانسته بود حق مطلب را درباره نرم خبر بهجا آورد. الان که به ویراست دوم نگاه میکنم میبینم خلأهای زیادی در آن پر شده است. بخشی از تأخیر در انتشار ویراست دوم به من برمیگردد چون دکتر توکلی، ناشر کتاب تمایل داشت و مشکل من بودم که فرصت کافی برای این کار نداشتم. میدانید اینجا کار کتاب از جانگذشتگی و فداکاری لازم دارد. برخیها خدا را شکر دغدغه کمی دارند و مرتب در حال تحقیق و پژوهش و کتاب نوشتن هستند. واقعاً گاهی به آنها غبطه میخورم ولی حقیقت این است که همه اینگونه نیستند. وقت گذاشتن برای تحقیق و پژوهش و نگارش کتاب صرفاً انگیزه معنوی نیاز دارد چون تقریباً واضح است که هیچ عایدی و انگیزه مالی نمیتوان در این مسیر متصور شد. اما با اصرار دکتر توکلی و اینکه دیدم جو روزنامهنگاری کشور بهگونهای شده که لازم است در این زمینه کار بیشتری شود، شروع به نگارش ویراست دوم کردم و به حمدالله کار منتشر شد.
- ویژگی ویرایش دوم نسبت به کتاب نخست چیست؟
در ابتدای دهه 80 شمسی سوءتفاهمی درباره تعریف نرم خبر به وجود آمده بود. خیلیها اعتراض میکردند که نرم خبر در ایران اشتباه معنی شده و هرکس نظری میداد و سوءبرداشتهایی نیز شده بود. حتی برخی از اساتید معتقد بودند نرم خبر چیز تازهای نیست و همان گزارشنویسی سابق است که حالا با نام جدیدی پای به عرصه گذاشته است. اما واقعیت این نبود و در ویراست دوم کتاب به تفصیل نرم خبر را از زوایای مختلف به تصویر کشیدهام که این ویژگیها در ویراست نخست یافت نمیشود. در ویراست نخست کتاب، تأکید بر نرم خبر بهعنوان یک ژانر نبود بلکه تأکید شده بود که مدل نوشتن اخبار تغییر کرده و خبر، مثل گذشته صرفاً نوشتن یک هرم وارونه نیست. خبرنویسی وارد دنیای تازهای شده که زاییده نیازها و اقتضائات جدید است. در واقع نرم خبر بهعنوان روزنامهنگاری پیشرفته در نظر گرفته شده بود. در ویراست دوم تأکید بر ماهیت خبر بهعنوان عنصر و ماده اصلی تشکیلدهنده حرفه روزنامهنگاری سخن گفته شده و اینکه حتی تغییرات به دنیای سخت خبر نیز ورود کرده و شما حتی این تغییرات را میتوانید در مدل هرم وارونههایی که خبرگزاریهای بزرگ دنیا مثل رویترز، آسوشیتدپرس و خبرگزاری فرانسه مینویسند هم ببینید. اینگونه که حتی میتوان گفت از هرم وارونه قبلی، تنها یک لید باقی مانده و مابقی خبر به سمت تبدیل شدن به یک نرم خبر یا حتی فیچر تمایل پیدا کرده است. به همین دلیل شما الان اگر برخی از خبرهای این خبرگزاریها را ببینید، اگرچه رویکرد سخت به اخبار دارند اما نوع نگارش آنها، نرم و پیشرفته شده است و ساختار آنها به سمت یک فیچر متمایل شده یعنی خبر مختصات یک نرم خبر را پیدا کرده، ازجمله رنگ، سابقه، دیالوگ، روایت جذاب و توصیف دارد.
- برخی میگویند صرف خواندن کتاب نمیتوان نرم خبر را شناخت یا با مختصاتی که دارد آشنا شد. این حرف درست است؟
پیش از هر چیز باید دانست که با کتاب خواندن نمیتوان روزنامهنگار شد. برای روزنامهنگار شدن سواد چگونه نوشتن و یاد گرفتن تکنیکهای روزنامهنگاری ازجمله نرمنویسی تنها شرط لازم محسوب میشود و شرط کافی نیست. روزنامهنگاری حرفه یا هنری است که بخشی از آن ناظر به استعداد و قریحه فرد و بخش عمده دیگر آن اکتسابی است و در میدان عمل و درس گرفتن از رویدادها به دست میآید. در آن بخشی که مربوط به یادگیری اکتسابی میشود قطعاً خواندن کتاب، مقالات و بعضاً شرکت در کارگاههای آموزشی تأثیر بهسزا دارد و همه ما ازجمله اساتید و دستاندرکاران رسانه لازم است که اهتمامی جدی نسبت به موضوع آموزش داشته باشند. در خصوص نرم خبر در سال 1386 به همت دکتر نمکدوست چند نوبت کارگاه تخصصی با موضوع نرم خبر و سخت خبر در مؤسسه مطالعات و تحقیقات همشهری برگزار شد. بخشی از مطالب حاضر در ویراست دوم کتاب همان محتوای تدریس شده در آن کارگاههاست.
- نرمنویسی مخالفان و موافقانی دارد. شما از موافقان نرمنویسی هستید یا از مخالفان آن؟
باید دید مخالفان نسبت به چه چیزی نقد دارند و موافقان مایل به ترویج چه چیزی هستند؟ زمانی که تب نرم خبر راه افتاد، افراطهایی در آن صورت گرفت. آن زمان هشدار دادم که نمیتوان همه موضوعات خبری را با رویکرد نرم خبر پوشش داد. اگر این رویکرد در رسانهها حاکم شود به روزنامهنگاری ژلهای خواهیم رسید که صلابت و ضربآهنگ لازم برای فضای خبری را از بین میبرد. در ویراست دوم کتاب به این نکته اشاره کردهام که اساساً برخی از موضوعات وقتی با رویکرد نرم به آنها پرداخته شود از درجه اعتبار ساقط میشوند. نمونههایی هم ذکر شده است. مثلاً مذاکرات هستهای را نمیتوان در حوزه نرم خبر گنجاند. مذاکرات کاملاً جدی و با هست و نیست مردم و حتی دولت و نظام سر و کار دارد. باید دقیق و دور از احساسات باشد. در خصوص اطلاعرسانی آن نمیتوان از سبک نرم خبر استفاده کرد. در واقع اصل هر رویداد جدی را باید با تکنیکهای سخت خبر پوشش داد اما همان رویداد جدی، زوایای مختلفی و متنوعی دارد که میشود با تکنیکهای حوزه نرم خبر به آنها پرداخت. مثلاً اصل مذاکرات هستهای باید از دریچه سخت خبر مورد ارزیابی قرار گیرد. در مقابل درباره تبعات و پیامدهای تحریمهای ظالمانه ناشی از مبارزه غرب با برنامه هستهای ایران تا بخواهید موضوعاتی پیدا میشود که میتوان آنها را با تکنیکهای نرم خبر پوشش داد. یعنی سخت خبر به اصل موضوع میپردازد و آنگاه نرم خبر زوایای پنهان آن را میکاود و به صحنه میآورد. اینکه مستقیماً به موضوع تحریمها بپردازیم، آن را از زبان مسؤولان و کارشناسان محکوم کنیم و درباره الزام لغو آنها بیانیه صادر کنیم کار سخت خبر است اما بیان و توصیف و تشریح اینکه تحریمها چه بلایی بر سر قشر آسیبپذیر، سیستم آموزشی، نخبگان، پیشرفت و توسعه و حتی روح و روان مردم کوچه و بازار آورده و با میلیاردها دلار نمیتوان آنها را جبران کرد به شیوهای که در عمق وجود مخاطب رخنه و نفوذ کند، کار نرم خبر است. اینکه اقتصاد کشور در مقیاس کلان چه خسارتهایی از ناحیه تحریمها و واردات اجناس چینی دیده، کار سخت خبر است اما تهیه یک فیچر ناب درباره خانوادههایی که پدرانشان به خاطر اجناس چینی از کار بیکار شدهاند برعهده نرم خبر است.
- برخی از این موضوعات یعنی پرداختن به زوایایی خاص از یک رویداد ممکن است تبعات داشته باشد و حتی کار را سخت کند.
این دقیقاً معنی روزنامهنگاری است. همین است که در رسانههای ما خلاقیتی نیست. حرف نویی دیده نمیشود. صبح تا شب همه از روی هم کپی، پیست میکنند. از صبح تا شب یک سخت خبر را 10 خبرگزاری و روزنامه و وبسایت مدام تکرار میکنند. این زاویه دید است که رسانهها را از یکدیگر متمایز میکند والا واقعاً کسی نیست از خودش بپرسد در کشوری که همه حرفهای هم را تکرار میکنند و یک خبر را میشود در آن واحد در 10 منبع خبری با یک شکل و یونیفرم واحد نظاره کرد، چگونه میتوان دم از توسعه روزنامهنگاری زد؟ شما به من بگویید کجای دنیا این همه خبرگزاری دارند؟ بله نگاه نرم یعنی کاوش، یعنی جستوجو برای کشف رویداد یا سوژهای که کسی آن را ندیده و بیان تصویری که باید دیده شود اما جریان اصلی رسانهای مانع از دیده شدن آن شده است. اتفاقاً داشتن رویکرد نرم به رویدادها و سوژهها همیشه هم تبعات ندارد. اصلاً نسخه شفابخش برای زنده نگاه داشتن روزنامههایی است که با رشد اینترنت و اکنون شبکههای مجازی در حال مرگ هستند. نگاه نرم موجب میشود ما برای رسانه موضوع و سوژه کم نیاوریم و در عین حال رسالتمان را به عنوان یک روزنامهنگار انجام داده باشیم.
- شاید ارزشهای خبری تدریس شده روزنامهنگاران را به این سمت و سو میکشاند، مثل ارزش خبری شهرت، دربرگیری و...؟ همه دوست دارند اخبار بسیار مهم را پوشش دهند.
بله. به همین خاطر است که ما در نرم خبر با ارزشهای خبری جدیدی مواجه هستیم. ارزش خبری شهرت، شما را دائماً درگیر اخبار تکراری از چهرههای تکراری میکند اما به محض اینکه وارد نرم خبر شوید سوژه و زاویه دید شما به آن، ارزش کار را تعیین میکند. اگر طفل نوآوری و کنجکاوی خود را از شیر شهرت بگیرید آن وقت به غذاهای لذیذتری خواهید رسید. آن وقت ممکن است یک کفاش 58 سالهای که به خاطر کفشهای چینی در خانه نشسته و نمیتواند برای خانوادهاش نانآور باشد برای شما ارزش بیشتری پیدا میکند تا مصاحبه کردن با شخص وزیر صنعت و تجارت. آن وقت محور اصلی روایت شما دیگر وزیر نخواهد بود، بلکه آن پیرمرد کفاش نقش اول شما خواهد بود و شاید سهم وزیر در روایت شما نهایتاً به اندازه یک نقل قول تعریف شود و پیام دردناکی را با مطلب خود به او برای سامان دادن به این وضع و به آن کسانی که نان را از سفره او و خانوادهاش دزدیدهاند، خواهید داد. متأسفانه همین ارزش شهرت، یکی از آفتهای اصلی روزنامهنگاری معاصر ماست. در نظر بگیرید کمیت رسانهها در 10 سال گذشته شاید 10 برابر شده است. همه هم میخواهند با همان ارزشهای شهرت و دربرگیری و... کار کنند. ما در دورهای قرار گرفتهایم که همه رسانهها خواستار ملاقات و مصاحبه و دیدار با وزرا و مقامات مسؤول هستند. به رسانههای کشورهای پیشگام در روزنامهنگاری نگاه کنید. واقعاً چقدر این رسانهها خود را درگیر مصاحبه و خبر گرفتن از فلان مسؤول و مقام کردهاند؟ جوشش لازم است. نگاه نو برای رسانههای ما مثل اکسیژن برای بقا میماند. به قول سهراب چشمها را باید شست. جور دیگر باید دید.
- نگاه نو یعنی دوری از سخت خبر؟
بله. نباید خیلی درگیر سخت خبر شد. یک سخت خبر مهم را همه پوشش میدهند. خب عیبی ندارد. خبر مهم را همه باید بروند تا متهم به خبرخوری نشوند اما ماندن روی سخت خبر نقص است. هر سخت خبری مثل یک دایره در درون و برون خود به اندازه بزرگی محیط و مساحتش بینهایت شعاع و خط مماس و قطر و وتر دارد. چگونه است که ما به این همه نمیپردازیم و سفت به کانون دایره و نهایتاً به اندازهگیری محیط و مساحت بسنده کردهایم. باید میان مردم رفت. این کار سختی است که روزنامهنگاران ما باید یاد بگیرند. عکاسان و روزنامهنگاران ما نباید عاشق حضور در کنار مقامات و میان آنها باشند. باید بروند در دل مردم. در دل جامعه باید راه بیافتند. بروند آدمها را کشف کنند. خانه به خانه باید دنبال سوژه بگردند و از لایههای پایین، لایههای بالا را هدف بگیرند. باید بدانیم ارتباطها همیشه عمودی نیست و میتوان گاهی در سطح حرکت کرد و باید دانست که نبض زندگی و نوآوری در لایههای میانی جامعه میزند.
- با نگاهی به وضعیت کنونی اخبار منتشره در رسانهها، سطح خبرنویسیها را چگونه ارزیابی میکنید؟
ما در بحث کمیت اخبار و منابع اطلاعرسانی رشد زیادی داشتهایم. رشد همیشه به معنی پیشرفت نیست. ما باد کردهایم. مثل یک فیلم سینمایی است که نهایتاً سه چهار ستاره دارد و مابقی سیاهی لشگر هستند. در پنج سال گذشته ما با رشد چشمگیر منابع خبری مکتوب و آنلاین و تولید خبر روبهرو بودهایم. الان داشتن دستکم 8-7 وبسایت خبری برای هر مقام و گروهی واجب کفایی و بعضاً واجب عینی محسوب میشود. اینها فارغ از اینکه ممکن است مضرات زیادی برای روح و روان مردم پدید بیاورند در بهترین و خوشبینانهترین حالت بیحاصل و تکراری هستند. به جرأت میتوان گفت 85درصد از همه مطالبی که در این چند هزار سایت منتشر میشود تکراری و بیفایده است. ممکن است بپرسید چه وقت میتوان گفت که ما در این زمینه پیشرفت کردهایم؟ میگویم به میزانی که متفاوت هستیم و حرف نو برای گفتن داریم. به میزانی که سایتهای ما از خبری بودن فاصله بگیرند و وبسایتهای تخصصی در حوزههای مختلف زندگی روی کار بیاید. هر وقت سمنهای (سازمانهای مردمنهاد) ما وبسایتهایی فعال در حوزه تخصصی خود داشتند و از آنها نقل خبر شد آن وقت پیشرفت کردهایم.
- یعنی واقعا در کنار افزایش یا رشد چشمگیر کمی رسانهها، هیچ پیشرفت کیفی به عمل نیامده است؟ ما در گذشته نسل درخشانی از روزنامهنگاران صاحب سبک داشتیم، گزارشنویسهایی که به قول شما روایتهایی زنده و پر از تصویر ارائه میکردند. امروز در عرصه روزنامهنگاری کمتر شاهد نگارش چنین گزارشها و خبرنگارانی هستیم. علت آن را چه میدانید؟
واقعیت این است که پیشرفت نکردهایم که هیچ، پسرفت هم کردهایم. میتوانم برای شما مطالبی از خبرگزاریهای معتبر بیاورم که در آن نه تنها خبر صحیح نمیبینید بلکه غلط فاحش املایی دارد. میتوانم نمونه بیاورم که جملاتی در برخی از منابع خبری ما مندرج و منتشر میشود که از ابتداییترین اصول نگارش زبان فارسی بهرهای ندارد چه برسد به تکنیکهای سخت خبر یا نرم خبر. میتوانم نمونه بیاورم از وبسایتی که بارها به سبک نرم خبر سوژهها و رویدادهای مهم ملی را ضایع کرده است. آیا اسم اینها را میتوان پیشرفت گذاشت؟ بروید روزنامههای دوران مشروطه را ورق بزنید. همان اولین گزارش یا خبر شما را میخکوب میکند و تا ته آن را نخوانید، رهایتان نمیکند، اینقدر که صلابت و عمق دارد و زیباست. خیلی نمیخواهد عقب بروید. همین کیهان و اطلاعات اوایل انقلاب و دوران جنگ را ورق بزنید ببینید روزنامهنگاری یعنی چه؟ در دورههایی که یک صدم امروز امکانات نبوده شاهد فاخرترین نوع ادبیات نگارشی و تکنیکهای روزنامهنگاری هستیم. راستش را بگویم کم پیش میآید که از خواندن یک گزارش مطبوعاتی لذت ببرم. اصلاً گزارشی دیگر نیست، همهاش یک مشت اخبار ناقص و تکراری است که با ادبیاتی بسیار نازل که نشاندهنده عجله و شتاب نویسنده و بیتوجهی دبیر یا سردبیر مربوطه است منتشر شده و آخرش هم چنگی به دل نمیزند.
روزنامهنگاران جوان ما متأسفانه خیلی زود جوانمرگ میشوند. به دلیل افزایش رسانهها نیروهای کیفی کم شدهاند و به ناچار هر محتوای تولید شده منتشر میشود و وقتی مطلبی منتشر شد نویسنده احساس بینقصی میکند. احساس نیاز به مطالعه و پیشرفت را از دست میدهد. در فضایی هم هستیم که همه برای هم نوشابه باز میکنیم و با یکدیگر رودربایستی داریم. قدیم اینگونه نبود. قدیم که میگویم نه 50 سال پیش همین اواسط دهه 70 دبیران و سردبیران آنقدر سخت میگرفتند که شما از هر چهار پنج مطلبی که در قالب گزارش یا خبر مینوشتید یکی به صفحه روزنامه راه پیدا میکرد و بقیه راهی سطل زباله میشد. فاخر بودن و ادبیات نگارش اهمیت داشت اما الان دریغ از یک فیچر، گزارش یا یک خبر ناب. همه مسابقه گذاشتهاند که از تعداد مصاحبه و خبر و گزارش و این روزها چندرسانهای و اینفوگرافیک کم نیاورند و این میشود که کیفیت فدای کمیت میشود.
- شاید یکی از دلایل اقبال به روزنامهها و مجلات در گذشته همین فاخر بودن مطالب و گزارشها بود.
قطعاً یکی از دلایل همین بود هر چند دلایل دیگری هم میتوان برای کم شدن اقبال مخاطبان به نشریات و روزنامهها و حتی سایتهای خبری بیان کرد. اغلب آن گزارشها براساس اسلوب و تکنیکهای روز و فهم درست از رویدادها بود و توسط کسانی نوشته میشد که ادبیات را خوب میشناختند، رمان و داستان خوانده بودند و روایت را میفهمیدند. قلمهای قوی داشتند. هنوز گزارشهای روزنامهنگاران قدیمی و اساتید امروز مثل فریدون صدیقی، فرقانی، قاضیزاده و زنده یاد قندی و دیگران خواندنی است. نگاه و زاویه دید آن روزنامهنگاران به رویدادها ناب و متفاوت بود. کلیشهای و دستوری نبود. کسی از اتاق فرمان نمیگفت خط این است و همه سری کاری کنند و مثلاً ناگهان 10 مطلب عین هم سریدوزه شده در رسانه منتشر شود و تهش هم در بیاید که هر 10 مطلب را مثلاً یک یا دو نفر با ادبیات ناقص و با رویکردی کاملاً تکراری و به دور از خلاقیت نگاشتهاند.زنده یاد قندی و اقای صدیقی معتقد بودند که نرم خبر چیز تازهای نیست و آنها هم همین کارها را میکردند. نرم خبر جان اصلی کلمهاش به جز تفاوتی که در ژانر است همان بازگشت به نویسندگی مفهومی و عمیق قدیمی است. آن موقع سوژهها از دل نیازها و علایق نویسنده و خواننده درمیآمد، به همین خاطر مخاطبان بیشتری داشت. یادم میآید 13 ساله بودم که برای گرفتن روزنامه در صف میایستادم. آن زمان دکههای روزنامهفروشی سهمیه محدودی داشتند و وقتی روزنامهها و مجلات به دکه میآمدند، گاهی سر آن دعوا میشد و روزنامهفروشها گاهی روزنامه را برای افراد خاص نگه میداشتند.
خلاصه عرض کنم امروز اشتهای خوانندگان ما با وجود تکثر رسانهها و پیشرفت فناوریهای ارتباطی متفاوت شده است. خوراک زیاد شده و بعضاً لذیذ اما ناسالم و البته وقتی سواد رسانهای جامعه پایین باشد، جذب شدن به این خوراک بسیار رایج خواهد بود. اگر زمانی تلویزیون و ماهواره و بعد در همین چند سال گذشته اینترنت خوانندگان روزنامهها و نشریات را دزدیده بود اکنون شبکههای اجتماعی و اپلیکیشنهای موبایل خاطر آنها را مشغول کرده و در این وضعیت کار به دست آوردن مخاطب سختتر شده است. یعنی از یک طرف ما به اندازه کافی خوراک سالم و لذیذ برای جذب مخاطب نداریم و در آن سو مملو از تنوع خوراک است که البته عمدتاً ناسالم است و میتواند مضرات زیادی برای جامعه داشته باشد.
- فکر میکنید بیتوجهی به مقوله نرمنویسی یا به قول شما نگارش فاخر خبر و پرداختن به ابعاد و زاویههای نو به رویدادها، تقصیر روزنامهنگاران است یا اساتید یا مسؤولان و مدیران رسانهها؟
ما مبتلا به سطحینگری شدهایم. همه چیز را سطحی میگیریم، سطحی مینویسیم، سطحی میخوانیم و سطحی برگزار میکنیم. عمیق نیستیم. همه عجله داریم. میخواهیم زود دکتر شویم، بعد نمیشود میرویم مدرک جعل میکنیم یا میخریم. میخواهیم زود پولدار شویم، نمیشود میرویم سراغ اختلاس و فساد و ارتشا و این مصیبتها درست میشود. میخواهیم توسعه پیدا کنیم، خیلی طول میکشد پس وارادت میکنیم و افتضاح دیگری درست میشود. کار روزنامهنگاری ما هم همین گونه است. میخواهیم یک روزنامه فاخر در بیاوریم میبینیم اگر بخواهیم کار فاخر دربیاید خیلی هزینه دارد. سادهترین هزینهاش نیروی انسانی است. به یک روزنامهنگار یک برج حقوق میدهیم و روزی یک یا دو گزارش و چند خبر و چندکار دیگر هم از او میخواهیم. قطعاً از این روزنامهنگار کار فاخر درنمیآید. یک روزنامهنگار زمانی میتواند کار فاخر ارائه دهد که ماهی نهایتاً چهار فیچر، گزارش یا هر چند ماه یک بار یک گزارش تحقیقی ـ پژوهشی ناب بنویسد. خب این با سیاست مدیران رسانههای کشور جور درنمیآید چرا که آنها هم عضوی از همین جامعه کمینگر هستند. بخش دیگری از آن یک رویه و فرهنگ عمومی شده است. جهان ما قبلاً عمیق بود. الان در همه حوزهها دچار سطحینگری و سطحیگرایی شدهایم و این موضوع به حوزههای دیگر هم سرایت کرده است. سینما، کتاب، هنر و موسیقی هم از این آفت بیبهره نیستند. در همه این حوزهها نگاه کنید. درست است که فناوریها پیشرفت کرده اما از لحاظ عمق و تأثیرگذاری و کیفیت، در عمده این موارد هر چقدر به عقب بروید، انگار پیشرفتهتر بودهایم. حتی اگر شخصمحور نگاه کنید میبینید از گذشتگان و بزرگان هر حوزه، هر که رفته کم جایگزین آن شده است. برای درست و خوب نوشتن باید انرژی زیادی صرف کرد و خوب وقتی روزنامهنگار برای نوشتن یک فیچر یا نرم خبر ناب باید کلی انرژی و وقت بگذارد اما در آخر ماه با او کمی حساب میکنند، میبیند صرف نمیکند لذا به سمت کپی، پیست یا سرهم کردن و نوشتن گزارشهای پشت میزی یا سفارشی پیش میرود. الان ما با یک نوع روزنامهنگاری بولتنی هم مواجه هستیم یعنی فکتها و دادهها به عنوان محور اصلی کار از جای دیگری میآید و عدهای مینشینند و آنها را تبدیل به خبر و گزارش میکنند. نه خلاقیتی وجود دارد نه رنگی، نه دیالوگی و نه ظرافتی در قلم و روایت.
- اما توجیه کارشناسان و افراد این است که صبر و حوصله مردم در دوره کنونی کمتر شده و مردم به مطالب بلند علاقهای ندارند و خلاصهنویسی چاره آن است. نظر شما در این زمینه چیست؟
بحث کوتاه و بلند نیست. نگاه کنید جهان در دورهای به مینیمالیسم رسید. در همان دوره داستانکهایی در مطبوعات کشورهای صاحب سبک با موضوعات و رویدادهای مهم روز کار میشد که کارکرد آنها از صد گزارش مطول بیشتر بود. همین حالا شما اگر یک تکه کار فاخر طنز در صد کلمه تولید کنید کار چند گزارش بلند را انجام میدهد. صحبت از کوتاه و بلندی مطالب، باز هم ما را به چاه کمیگرایی میاندازد. این هم زاییده حساب و کتابهای مدیران رسانهای است که مثلاً صفحهای پول میدادند یا براساس صفحات روزنامه و تعداد کلمات پروژه میبستند. حرف من بر سر عمق است. حرف بر سر کیفیت مطلب، تنوع نگاه، نو بودن حرف و معطوف کردن حواسها به زوایای تاریک است. این کار لزوماً در قالب گزارش یا فیچرهای بلند رخ نمیدهد. من در ویراست دوم کتاب نرم خبر و سخت خبر به تفصیل به این نکته پرداختهام. گاهی با یک لید تصویری میتوان انقلابی به پا کرد. گاهی یک لید کوتاه شما را تحت تأثیر قرار میدهد. انتقاد من به رشدهای پفکی و بادکنکی شکل در عرصههای مختلف کشور است.
ما نیاز داریم که در حوزه آموزش، به گونهای تعلیم دهیم که افراد سطحی نگاه نکنند و سطحی ننویسند. باید عمیق بودن را به آنها بیاموزیم. اسم نمیبرم اما کسانی را میشناسم که در پرتو نگاه حمایتی برخی از نهادها و پس از آنکه دغدغه معیشتی و مالی آنها مرتفع شد به درستی کار کردند و افراد عمیقی شدند. روزنامهنگاری که آنقدر کار میکند که حقوقش را حلال کند و با کسر کار مواجه نشود دیگر فرصت عمیق شدن ندارد. کسی که میگوید روزنامهنگار است و سالی دستکم هفت هشت کتاب نمیخواند واقعاً فسیل شده یا دارد میشود و خودش خبر ندارد. روزنامهنگاران ما حتی مطالب خودشان را هم نمیرسند بخوانند و مطالب همکارانشان را هم نمیخوانند. در حوزه مدیریت رسانه باید به گونهای برنامهریزی شود که کار بیش از توان روزنامهنگار و خبرنگار به او سپرده نشود. در حوزه سیاستگذاری باید به سمتی برویم که کیفیت عامل اصلی رتبهبندیها و اعتبار باشد نه کمیت. ما هنوز هم در رسانهها، دچار سنجش کمی هستیم. الان همه تب الکسا دارند. بروید ببینید به قول انگلیسیها الکسا شده است بایبل (کتاب مقدس مسیحیان) همه رسانهها. همه میدوند که در الکسا بالا بروند و پایین نیایند. محور سنجش شما الان الکسا است نه قلم توانمند یا عمیق یک روزنامهنگار. هنوز هم خبرنگاران براساس تعداد تولید خبر، حقوق میگیرند. هیچ کجای دنیا اینگونه نیست. با خیلی از روزنامهنگاران برجسته دنیا صحبت کردهام. گاهی برخی از آنها هر چند ماه یک بار مطلب مینویسند. آنها به یک ثباتی در اعتبار رسیدهاند و دائماً در حال تحقیق و مطالعه و پژوهش و سفر هستند و هر از چندگاهی حاصل اینها را تبدیل به یک مقاله یا یک گزارش میکنند.