مدلهای ارتباطات انسانی
منبع:مدلها برای سازماندهی افکار بهکار میآیند. مدل میتواند مجموعهای از گزارهها، یک نمودار، ساختاری مادی، یک فرمول ریاضی و سادهشده یا کوچکشده شیء واقعی باشد. مدلهای ارتباطی معمولاً بازنمود تصویری یا چکیده یک نظریه هستند. هر مدل، با برجستهسازی حوزههای خاص مورد توجّهاش و پدیدار ساختن چیزی از چشماندازی خاص، نقش خاص خود را ایفا میکند. برخی مدلها میکوشند با گرد هم آوردن جنبههای گوناگون، نظریه عام ارتباط را به نمایش بگذارند.
پیش مدل ارسطو
ارسطو ارتباط را علم نمی دانست.او هدف از ارتباط را ترغیب می دانست. این مدل شامل سه عنصر
-گوینده
گفتار
مخاطب است
از دید ارسطو ارتباط فاقد ویژگی خاص واصول منظم می باشد.
———————————————————
مدل هارولو لاسول
در سال ۱۹۴۸ منتشر شد. این مدل در ۵ عبارت کوتاه خلاصه می شود.
چه کسی؟چه می گوید؟در چه کانالی؟ به چه کسی؟ با چه تاثیری؟
در این مدل علاوه بر سه عنصر مدل ارسطویی،عناصر کانال و تاثیر پیام نیز مطرح شده است.
———————————————————
مدل ارتباطی کلود شنن و دارن ویوور
– دو ریاضی دان آمریکایی بودند که مدلی ساده و روشن را ارائه دادند این مدل از دیدگاهی ریاضی به بررسی ارتباط می پردازد.
–
برای برقرای ارتباط نیاز به یک منبع است که بعد از رمز گذاری پیامی را
تولید کند.این پیام به وسیله گیرنده رمز خوانی می شود.در این مدل به نقش
پارازیت توجه شده است.
به طور
مثال یک مرد در پشت تلفن (منبع) با دهانی تلفن(رمز گذار) کلماتی به کار می
برد(پیام) این پیام صوتی در سیستم تلفن بصورت تحریک ا لکتریکی عبور می
کند(کانال) و توسط یک گوشی تلفن دیگر (رمز خوان ) توسط ذهن شنونده تلفن
(گیرنده) درک و فهمیده می شود.
– در این مدل رمز خوانی و رمز گذار ،هر نوع دستگاهی دانسته می شود که اطلاعات را در یک فرم به فرم دیگر تبدیل کند.
–
مغز انسان نیز نوعی دستگاه رمز گذار است که تصاویر و ایده ها را به کلمه
ونمادهایی تبدیل می کند که توانایی انتقال در گفتگو یا نوشته را داشته
باشد.
– در این مدل پارازیت را مربوط به کانال یا پیام دانسته اند.
در این مدل توسعه کامپیوتر و توسعه اکثر مدلهایی که برای ارتباط طراحی شد تاثیر بسزایی داشته است.
———————————————————
سیستم های ارتباطی در مدل تسهیل دوسلاپول
اتهیل دوسلاپول (Ithiel de Solapool) مدلى را طراحى کرده که در آن فقط به سیستم ارتباطى (Communication system) توجه شده است.
او
ابتدا سیستم ارتباطى را تعریف مىکند و مىنویسد: یک سیستم ارتباطى عبارت
است از چیزى که بیانکنندهٔ رابطه یا عدم رابطه بین موضوعات (objects) یا
اشیاء است.
سپس مدل ذیل را براى
یک سیستم ارتباطى مطرح مىکند و مىنویسد که این تصویرى است که از مدلى براى
یک سیستم ارتباطى میان پنج نفر که حلقههاى (Linkes) بین آنها را نشان
مىدهد: پول در توضیح این مدل مىگوید: یک سیستم ارتباطى از شش جنبه قابل
تفکیک است.
۱. تعداد اعضاء یک جمعیت: این
مسئله از آن نظر مهم است که با افزایش واحدهاى یک سیستم ارتباطی، ظرفیت
حلقههاى واحدها بسیار سریعتر افزایش پیدا مىکند. اگر تعداد واحدها را با
حرف n و ظرفیت حلقهها را با L نشان دهیم آنگاه فرمول محاسبهٔ ظرفیت یک
سیستم ارتباطى چنین خواهد شد:
مدل یک سیستم ارتباطى ۵ نفره
L = (n۲) = n! / (n-۲)! ۲!
به
این ترتیب فقط ظرفیت یک سیستم ارتباطى با ۵ واحد برابر ۱۰ و با ۷ واحد
برابر ۲۱ خواهد شد. دلیل اینکه چرا رفتار یک گروه کوچک به سرعت تبدیل به
رفتار یک گروه بزرگ مىشود ناشى از همین است که وقتى به تعداد بیست یا سى
نفر رسید ظرفیت
۲. ممکن است یک سیستم ارتباطى از نظر ظرفیت پیام (Message capacity) تفاوت
داشته باشد. این موضوع مربوط به یک نظریهٔ ریاضى اطلاعات مىشود که به
محاسبهٔ تعداد واحدهاى اطلاعاتى که مىتواند از طریق کانال مابین اعضاء این
سیستم ارتباطى منتقل شود مىپردازد.
۳. ممکن است این تفاوت مربوط به حجم جریان پیام (Volume of message flow) از
میان این حلقهها باشد. ظرفیت کانال محدودیت اصلى است اما مشاهدات تجربى
ممکن است بتواند نشان دهد که چه مقدار اطلاعات عملاً از میان یک کانال
مىگذرد.
۴. ممکن است تفاوت از نظر ساخت شکبه (network structure) باشد. نه تنها همهٔ حلقههاى ارتباطى الزاماً نیاز به یک ساخت دارند، بلکه ویژگى و خصیصهٔ ساخت شامل موارد زیر است:
– ساخت جهتى (directionality structure):
شکل
حلقه هاى مدل نمونهاى که براى پنج نفر آورده شد داراى بیش از یک جهت و
مسیر است. اما در خیلى از موارد، جریان فقط بهصورت یک سویه عمل خواهد کرد.
بهعنوان مثال یک سیستم ارتباط جمعى بهوصورت یک ارتباط یک سویه از یک منبع
به عده زیادى از افراد عمل مىکند.
– حلقه هاى مجاز یا ممکن:
در
بسیارى از سیستمها، حلقهها نه فقط داراى فراوانى تجربى صفر هستند بلکه
داراى ممنوعیتهاى ناشى از قوانین و امکانات فیزیکى نیز هستند. بهعنوان
مثال، ساخت زبان، مشخص مىکند که چه پیامى از نظر دستور زبان در چارچوب آن
زبان مجاز است.
– احتمالات:
یک
ساخت شبکه با تعریف احتمال اینکه چه تعداد از کانالهاى ویژه مورد استفاده
قرار خواهند گرفت مىتواند مشخص شود. مثلاً یکى از اعضاء شبکه بهعنوان رهبر
مىتواند حالت کانال ویژه را به خود بگیرد.
۵. سیستم ارتباطى مىتواند از دیدگاه نوع پیامى که منتقل مىشود تفکیک
شود. اینکه کدام ذره از آنچه در حلقهها جریان مىیابد ناشناخته یا غیرقابل
تشخیص است سؤال موردنظر است. پیام ممکن است از دیدگاه شکل و محتواء تفکیک
شود. از نظر شکل ممکن است بهصورت بیانى یا نوشتنى به روشى والا یا روش پست
تهیه شود. از نظر محتواء آن را مىتوان از این نظر که چه موضوعى را مطرح
مىکند یا اینکه دربارهٔ این موضوعات چه چیزى را مطرح مىکند دستهبندى شود.
۶. سیستم ارتباطى مىتواند از نظر ساز و کار شلیک (triggering) متفاوت
باشد. در هر لحظه، یک سیستم ارتباطى ممکن است در حالتى از ابعاد پنجگانهاى
که گفته شد قرار بگیرد و لحظهاى بعد تغییر کند. البته یکى از محاسن سیستم،
پایدارى توازن در آن است. زیرا سیستم خود مىتواند خود را تصحیح کند و جلوى
انحراف از حالت تعادل را بگیرد.
سیستم همانگونه که مىتواند مراقب تعادل خود باشد، مىتواند خود را از حالت توازن و تعادل منحرف کند.
مسئلهٔ
جالب توجه آن است که مىتوان ثبات یا تحول سیستم را پیشبینى کرد. مثلاً
مشخص کرد که حرکت سیستم به جهتى خاص مثل رشد، مدرنیزه شدن یا انقلاب است.
ممکن است توجه به این نکته معطوف شود که خروجى سیستم، نگرشى خاص باشد یا به
شکلگیرى نظریهاى ویژه از سوى افکار عمومى منتهى شود.
———————————————————
مدل ارتباطی ویلبر شرام
– دایره پوشش این مدل وسیع است.
– برای درک این مدل از ۵ مرحله عبور می کنیم
– مرحله اول: منبع
پیام خود را به شکل رمز در می آورد.به صورت علامت های خاصی جهت مقصد می
فرستد و انتظار او آن است که منبع بتواند با او در معنی یکسانی از پیام
اشتراک داشته باشد.
برخی اشکالات وارده در این مسیر عبارتند از:
کمبود
اطلاعات منبع /ناتوانی در رمز گذاری مناسب/عدم موفقیت در ارسال/ سرعت کم
ارسال پیام/ نرسیدن پیام به مقصد/ ناتوانی مخاطب در رمز خوانی
موفقیت در ارتباط وابسته به موفقیت در تمام مراحل یاد شده است.
نکته*
– توضیح موضوع و مساله ای برای مقصدی که اصلا” او را نمی شناسیم شبیه یک معجزه است.
– ظرفیت یک کانال ارتباطی را می توان تصحیح کرد اما هرگز نمی توان بیش از ظرفیت کامل از آن استفاده کرد.
– در مرحله دوم مدل
عنصر میدان تجربه مطرح می شود منبع و مقصد می بایست دارای تجربیات مشترک ،یکسان باشند تا امر اتصال پیام به طور موثر انجام شود.
اگر هیچ تجربه مشترکی میان منبع و مقصد وجود نداشته باشد ،ارتباط غیر ممکن است.
– منبع می بایست پیام را طوری تنظیم کند که با بخشهایی از تجربیاتش که به مقصد نزدیک است ربط دهد.
در مرحله سوم مدل
مطرح
می شود که هر فردی در فراگرد ارتباط،کد گذاری و باز خوانی کد را انجام می
دهد.او دریافت کننده ،انتقال دهنده و شرح وتفسیر کننده است.
– آنچه یک فرد کد گذاری می کند وابسته به انتخاب پاسخهای قابل دسترس و موقعیت و شرایط مشخص و معنی هایی که ارتباط با آن هستند،دارد.
فرد
به طور مداوم ، علایم را از محیط خود باز خوانی می کند. آنها را تفسیر می
کندو بر اساس شرایط خاص واقعا”موجود عینی و ذهنی،چیزی را به عنوان نتیجه
،کد گذاری می کند.پس فراگرد ارتباط شروع و پایان ندارد و واقعا” بی
انتهاست.
درمرحله پنجم
شرام به نقش بازخورد و اهمیت آن در ارتباط می پردازد.منبع می بایست بر اساس بازخورد گیرنده ،پیام خود را تنظیم کند.
نکته: در
هر ارتباط بندرت پیام تنها در یک کانال فرستاده می شود منبع با استفاده از
تن صدا،لحن صدا،و کیفیت صدا(عمق ، ارتفاع،خشن بودن،نازک بودن،قوی
بودن،ظریف بودن،تند و کند بودن) کانال چهره،اندام وضعیت کلی بدن و….. در
حال ارسال پیام و باز خورد است.
–
این نوع کانال ترکیبی(multiple channcl) حتی در ارتباط نوشتاری نیز وجود
دارد.(تیتر،نوع فونت،اندازه،و رنگ،جای مطلب در صفحه ،تصویر و ….)
———————————————————
مدل دیوید برلو
– این مدل حاوی چهار عنصر منبع،پیام،کانال و گیرنده می باشد:
منبع و گیرنده:
– مسایل مطرح در مورد منبع (source) و گیرنده(receiver) عبارت است از مهارتهای عمومی/نگرش/دانش/سیستم های اجتماعی پیرامون/فرهنگ.
برلو
که به شدّت تحت تأثیر نظریه محرک-پاسخ در روانشناسی بود، فرایند یادگیری
و تفسیر را بررسی کرد. او نشان داد که چگونه فرد، همواره هم گیرنده است و
هم منبع. بنابراین یادگیری، مشتمل بر فرایند تفسیر محرک-پاسخ و عمل بر
مبنای پیامدهای پاسخ است. او میگوید تکرار و تواتر ممکن است پیوندهای
محرک-پاسخ را محکمتر یا سستتر کند. بنابراین وقتی یک پاسخ، با پاداش
روبرو میشود، آن عادت تقویت شده و وقتی پاداش نمیگیرد، تضعیف شده و در
نهایت از بین میرود.
در تلاش
برلو، مفهوم “قصد” ارتباطی، برای برقرار شدن ارتباط مؤثر و آشکار، نقش مهمی
دارد. برلو معتقد است که قصد و هدف تمامی رفتارهای ارتباطی آن است که
پاسخی خاص از جانب فرد یا گروهی خاص را برانگیزد و ارتباط، هنگامی مؤثر
خواهد بود، که گیرنده با تلاش کمتری پاسخ مطلوب را ارائه دهد.
او پنج اصل را برای ارتباط مؤثر مطرح میکند:
۱٫ تواتر ارائه پیام، با پاداش و بدون پاداش؛
۲٫ رقابت محرّکی مفروض با محرّکها و پاسخهای دیگر؛
۳٫ میزان پاداشی که در پی پاسخ بهدست میآید؛
۴٫ فاصله زمانی دادن پاسخ و گرفتن پاداش؛
۵٫ میزان تلاشی که گیرنده فکر میکند، برای پاسخ مطلوب باید صرف کند.
برلو
مدل خود را شرح و بسط میدهد تا رابطهی میان ارتباط و معنا را نشان دهد.
او تأکید میکند که عناصر ساختار زبان، بهخودی خود معنا ندارند. او در
مبحثی با عنوان “معنی معنی” مینویسد: «ما زبان را برای بیان و بیرون آوردن
معنیها بهکار میبریم؛ در واقع این کارکرد اصلی زبان است. معنی، چیزی
ذاتی و جدانشدنی از بسیاری از تعاریف زبان است. بهروشنی مشخص است که معنی،
وابسته به کدهایی است که ما در ارتباط انتخاب میکنیم.»
او
میگوید که معنیها در پیامها و چیزهای قابل کشف نیستند. در واقع کلمات
در نهایت هیچ معنایی نمیدهند؛ بلکه معنیها فقط در آدمها هستند، که مسبّب
پاسخها میشوند. آنها چیزهایی شخصی و درون ارگانیسم انسانند. معناها
آموخته میشوند؛ آنها داراییهای ما محسوب میشوند؛ ما معنیها را یاد
میگیریم، بر آن میافزاییم، آنها را نابود میکنیم؛ اما قادر به یافتنشان
نیستیم. آنها در ما هستند نه در پیام. خوشبختانه معمولا ما افرادی را
مییابیم که معنیهایی مشابه معنیهای ما دارند و در نتیجه با آنها
میتوانیم ارتباط برقرار کنیم. آنانی که با یکدیگر تشابه معنایی دارند،
میتوانند ارتباط برقرار کنند و اگر فاقد این تشابه باشند، قادر به ارتباط
با یکدیگر نیستند. اگر معنیها، در پیامها بودند به این مفهوم بود که همه
میتوانستند با هر زبانی و با هر کدی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. در
نتیجه عناصر و ساخت زبان، فقط نمادند و بس.
فراگرد (Process)
برلو
در مدل خود به فراگرد بسیار تأکید دارد و اعتقاد دارد که ارتباط، یک
فراگرد است و حتی مدل او به مدل فراگرد ارتباط، معروف است. او در “فراگرد
ارتباط” مینویسد: «یک فرهنگ لغت، فراگرد را چنین تعریف میکند: هر رویدادی
که یک تغییر ممتد در زمان را نشان دهد، یا هر عمل یا نحوه عملی که ممتد
باشد.»
او به مسئله عدم توانایی
انسان در کشف واقعیّتهای فیزیکی پرداخته و معتقد است که اینگونه
واقعیتهای پایه، با انسان، خلق و آفریده میشود. برلو در زمینه نگاه به
عملکرد فراگرد میگوید: «وقتی ما کوشش میکنیم که درباره فراگرد چیزی چون
ارتباط، توضیح دهیم و در واقع آنرا مشاهده کنیم، سرانجام دو مسئله پاسخ ما
خواهد شد: نخست باید پویایی فراگرد را متوقّف کنیم، در حالیکه در همان
موقع ما درگیر حرکت هستیم. مسئله دوم طرز استفاده از زبان است که خود، یک
فراگرد و چیزی در حال تغییر است.»
مثلاً
در تئاتر میتوانیم فهرستی از اجزای تشکیلدهنده یک تئاتر را برشماریم
(سناریو، بازی، کارگردان، بازیگران، صحنهپرداز و …)؛ اما اینها مجموع
تئاتر نیستند؛ اینها فقط یک مخلوط هستند. اگر پویایی را نیز حاکم قرار
دهیم، آن وقت این اجزا بهوسیله آن پویایی، تئاتر خوانده میشوند. البته
پویایی حرکت، که وابسته به اجزاست، پدیدهای دیداری است.
از
نظر برلو، علیرغم پیچیدگی فراگرد ارتباط، میتوان آنرا به یک تزریق
زیرپوستی تشبیه کرد، که فقط میتوان ردیف عملیات این تزریق را برشمرد.
از مجموعه نوشتههای برلو درباره فراگرد میتوان چنین نتیجه گرفت.
۱٫ فراگرد ایستا نیست؛ بلکه پویا است؛
۲٫ فراگرد آغاز و پایان ندارد؛
۳٫ اجزا و عناصر یک فراگرد، دارای کنشهای متقابلاند و هریک بر دیگری تأثیر میگذارد و از دیگری تأثیر میگیرد؛
۴٫ دارای ردیف از اجزا نیست.
مدل فراگرد ارتباط
برلو اجزای مدلش را بهشرح زیر توضیح میدهد:
۱٫منبع– رمزگذار (The Source-Encoder)؛ یک
منبع ارتباط بعد از تعیین روشی که میخواهد با آن روی گیرندهاش تأثیر
بگذارد، پیامی را بهقصد تولید هدف دلخواهش رمزگذاری میکند. حداقل چهار
نوع عامل در منبع وجود دارد که میتواند صحت آنرا افزایش دهد. آنها
عبارتند از:
الف) مهارتهای ارتباطی (Communication Skills)؛ پنج
نوع مهارت ارتباط کلامی وجود دارد. دو نوع از آنها مهارتهای رمزگذاری
است: نوشتن و گفتن؛ دو نوع از آنها مهارتهای رمزخوانی (Decoding Skills)
است: خواندن و شنیدن. پنجمین مهارت به فکر یا تعقل (Thought or Reasoning)
مربوط است.
البته مهارتهای
رمزگذاری دیگری هم وجود دارند، که میتوان مهارتهای درباره نوشتن و گفتن
را به سایر رمزگذاریها عمومیت داد. سطوح مهارتهای ارتباطی میتوانند هم
در تجزیه و تحلیل هدفها و مقاصد یاری کنند و هم میزان توانایی افراد را در
رمزگذاری پیامهایی که مقصود آنها را بیان میکند، تعیین کنند.
ب) نگرشها (Attitudes)؛ برلو
میگوید، دانشمندان علوم اجتماعی مشکل قابل ملاحظهای در تعیین اینکه
منظور آنها از نگرش چیست داشتهاند. او در توضیح مفهوم نگرش، از مثال زیر
کمک میگیرد؛ که اگر فرد الف پیشآمادگی (Predisposition)، تمایل
(Tendency) و آرزو برای نزدیک شدن یا دور شدن از فرد ب را داشته باشد، در
اینصورت نگرشی (مطلوب یا نامطلوب) نسبت به فرد ب دارد.
برلو فراگرد ارتباط را در چند عامل میداند:
۱- نگرش نسبت به خود (Attitude Towed Self)؛ نگرشی است که بر رفتار منبع ارتباط تأثیر میگذارد.
۲- نگرش نسبت به مطلب خود؛ وقتی یک نویسنده یا سخنرانی مطلبی را بیان میکند، نگرش او تقریبا همیشه از میان پیامش فهمیده میشود.
۳- نگرش نسبت به گیرنده؛ نگرش منفی یا مثبت نسبت به گیرنده، برروی پیام منبع تأثیر میگذارد.
ج) سطح دانش (Knowledge Level)؛ مقدار
دانش یک منبع درباره موضوعش، بر پیام او تأثیر خواهد گذاشت. یک شخص،
درباره چیزی که نمیداند، نمیتواند ارتباط برقرار کند. از سوی دیگر اگر
منبع، خیلی زیاد بداند، اگر تخصّص خیلی بالایی داشته باشد، ممکن است در
مهارتهای ارتباط ویژهاش چنان رفتار تکنیکی بهکار ببرد، که گیرنده پیام
او نتواند آنرا درک کند. برلو میگوید یک معلم موفّق هم باید دانش کافی
داشته باشد و هم اینکه بداند چگونه آموزش دهد و تدریس کند؛ تا بتواند
ارتباط لازم را برای یاد دادن برقرار کند.
د) موقعیت منبع در یک سیستم اجتماعی–فرهنگی (Social–Cultural System)، هیچ
منبعی بهعنوان یک فرد آزاد و بدون تأثیر از شرایط اجتماعی-فرهنگی،
نمیتواند ارتباط برقرار کند. بدیهی است که در مورد منبع عوامل مشخصی چون
مهارتهای ارتباطی، نگرشها و دانش او، در نظر خواهد بود؛ اما ما به بیش از
اینها نیاز داریم. مثلاً ما نیاز داریم که بدانیم او در آن سیستم
اجتماعی-فرهنگی چه جایگاهی دارد، چگونه عمل میکند، چه نقشی ایفا میکند،
کارکردهایی که خواستار انجامش هست، پرستیژی که او در مقابل دیگران دارد،
زمینه فرهنگی که او در آن ارتباط برقرار میکند و باورها و ارزشهایی که بر
او حاکم است، چیست؟ شکلهای رفتاری مورد قبول و شکلهای رفتاری غیر قابل
قبول در فرهنگ او کدامند؟ نیاز داریم که درباره انتظارات شخصی او و
انتظارات دیگران درباره او آگاه شویم.
سیستمهای
اجتماعی–فرهنگی بهطور نسبی عوامل تعیینکننده موارد زیر هستند: انتخاب
کلماتی که افراد بهکار میبرند، هدفهایی که برای ارتباط دارند، معنیهایی
که برای یک کلمه در نظر میگیرند، گیرندگانی که انتخاب میکنند و
کانالهایی که برای انواع پیامها برمیگزینند همه به سیستمهای اجتماعی-
فرهنگی وابستهاند.
۲- گیرنده-رمزخوان (Decoder-Receiver)؛ برلو
درباره این جزء از مدل خود مینویسد: «شخصی که در یک سوی فراگرد ارتباط
قرار دارد، با شخصی که در سوی دیگر این فراگرد ایستاده، از نظر عواملی که
ذکر شد، تفاوتی ندارد. یکی از دشواریهای صحبت درباره فراگرد، این است که
وقتی ما با ارتباط درونشخصی روبرو هستیم، فرستنده و گیرنده، هردو، یک
نفرند و ما بهناچار در یکسو منبع و در سوی دیگر، گیرنده را قرار میدهیم.
در واقع، برای تجزیه و تحلیل فراگرد، منبع و گیرنده را بهطور مجزا بررسی
میکنیم و این، دلالت بر آن دارد که برای یک لحظه، پویایی فراگرد را متوقف
کردهایم. با چنین توقفی، میتوان گیرنده–رمزخوان را مطالعه کرد. اگر
گیرنده، توانایی گوش کردن، خواندن و فکر کردن را نداشته باشد، قادر به
دریافت و رمزخوانی پیام منبع رمزگذار نخواهد بود. بههمان ترتیب
گیرنده–رمزخوان تحت تأثیر نگرش خود، به رمزخوانی یک پیام میپردازد و با
نگرش خود نسبت به خویشتن، منبع و محتوای پیام، رمزخوانی میکند.
۳- پیام؛ برلو
سومین جزء از مدل خود را به پیام، اختصاص داده و اجزای پیام را به رمز،
محتوا و نحوه ارائه، تقسیم کرده است؛ که هریک از این سه، به شرح مفصلی نیاز
دارد، که در این مقال نمیگنجد.
۴- کانال؛ کانال
در نظریههای ارتباط، در سه معنی بهکار برده شده؛ که عبارتند از: روشهای
رمزگذاری و رمزخوانی پیام، وسیله نقلیه پیام و وسیله نقلیه حملکننده. ما
نیازی به اینکه در مورد وسیله نقلیه حملکننده و معنی آن زیاد بیاندیشیم،
نداریم. این موضوع، مربوط به مهندسان، فیزیکدانان، زیستشناسان و
شیمیستهاست. ما بیشتر به وسایل ارتباطی عمومی، مانند رادیو، تلویزیون،
تلفن، تلگراف، روزنامه، فیلم، مجله، سخنرانی عمومی، اینترنت و غیره توجّه
داریم.
کانال ارتباطی را بهطور
فیزیولوژیکی میتوان چنین تعریف کرد؛ که حسهایی است که رمزخوان-گیرنده،
میتواند یک پیامی را که از سوی یک منبع-رمزگذار، رمزگذاری و منتقل شده را
درک کند. در واقع کانال یک ساز و کار حسّی چون شنیدن، دیدن، لمس کردن و
غیره است. به این ترتیب، در یک فراگرد ارتباط فرد با فرد، ساز و کار حسّی
فرد، هم نقش رمزخوان را دارد و هم نقش کانال را.»
موضوع
دیگری را که برلو در بحث کانال به آن میپردازد، انتخاب کانال مناسب برای
هر ارتباط است. او در یک نتیجهگیری مینویسد: «ما میتوانیم به کانالها
حداقل به سه شیوه نگاه کنیم: ساز و کار جفتی، وسایل نقلیه یا دستگاه نقلیه
حملکننده.»
نقد و تحلیل
محسنیانراد
در “ارتباطشناسی”، مینویسد: «بهنظر من، برلو فراگرد ارتباط را زیر
عنوان “مدل ارتباطی”، بسیار مبسوط توضیح داده است؛ اما در ترسیم یک مدل
مناسب یا بهعبارتی، در ترسیم مدلی منطبق با مجموع نوشتههای خود، چندان
موفق نبوده است. مثلاً پیام را بهصورت یک حرف M بزرگ بهعنوان حرف اول
کلمه پیام در زبان انگلیسی ترسیم کرده و کلمات نحوه ارائه را وسط حرف M و
کلمات ساخت و عناصر را بالا و رمز و محتوا را در دو سوی ساق حرف M جای داده
است؛ که این جایگزینی بدون نظم و منطق انجام شده است.
———————————————————
مدل ارتباطی آندروش،استتس و بوستروم
مدلی است برای درک فراگرد ارتباط کلامی که می تواند ارتباط چهره به چهره و تا حدودی گروهی را توجیه کنند.
– پیچیدگی ارتباط کلامی بسیار زیادتر از یک فراگرد معمولی ارتباط است.
– تحریک ارتباط گر به وسیله رویداد محیطی اتفاق می افتد.ارتباط گر که ادراک خاصی از رویداد دارد،از آن رویداد تاثیر می پذیرد.
– در ارتباط، خود شخص،زبانش و سیستمهای ارزشی او بخشی از پیامی هستند که در یک ارتباط کلامی دریافت می شوند.
– در هر موقعیتی وقتی دو یا بیشتر انسان کنار هم باشند،یکی شروع به فرستادن جنبه هایی از پیام می کند.
– منبع حتی قبل از صحبت کردن،با چهره و بدن خود یک پیام محسوب می شود.
سه
تن از محققان و صاحبنظران ارتباطات، آندروش، استتس و بوستروم، در کتاب
خود ارتباط در کاربرد روزانه (Communication in Everyday Use) مدلى را براى
فراگرد ارتباط کلامى مطرح کردهاند که بهعنوان یک مدل خوب براى ارتباطات
چهره به چهره و تا حدودى گروهى قابل استفاده است. آنها مىنویسند:
اکثر
مدلهاى مطرح شده (مقصود مدلهاى برلو، شرام، وستلى و مکلین… است) براى
سادهترین معناى ارتباط هستند. در حالى که در ارتباط کلامی، میزان پیچیدگى
بسیار زیادتر از یک فراگرد معمولى ارتباط است. به همین جهت در توصیف چنین
فراگردی، نیاز به موشکافى بیشترى است. مثلاً در مدلهاى دیگر، پیام یا
رفتارهاى ارتباطی، بهعنوان نتیجهاى از عقیدهها یا ایدهها هستند که در
کانالى از طریق زبان، حسها (feeling)، یا حتى عواطف (emotions)، و باورها
(believes)، به یک مقصد ویژه (particular destination) مىرسد.
در
ارتباط کلامى هر یک از عناصر باید به شکل محتواء و شیوههاى مؤثر جاى
بگیرد. بهعنوان مثال ارتباطگر بهوسیلهٔ رویداد محیطى (environment
event) تحریک مىشود. ارتباطگرى که یک ادراک خاص از آن رویداد دارد، زیر
پوشش آن ادراکها، از آن رویداد تأثیر مىگیرد.
سؤال
اینجا است که این ادراکها در عمل چگونه بخشى از پیام مىشوند. بهعنوان
مثال، اگر پاسخ داده شده از سوى یک فرد نوجوان، حالت غفلتآمیز و بىتفاوت
گوینده را داشته باشد، ما به سرعت پیامهائى از آگاهىهاى اجتماعى دربارهٔ
غفلتهاى نوجوانی، مسئولیت عمومى در برابر اعمال غفلتآمیز نوجوانان و
همچنین داورىهائى از قبیل پائین بودن عمومى سطح دانش نوجوانان دریافت
مىکنیم.
به همین ترتیب زبان و
ساخت پیام نیز در اینجا دخالت دارد. اگر گوینده (همان نوجوان هیپى مانند
مورد مثال) کلماتى را که به کار مىبرد نیز کلمات خاصى باشد (به اصطلاح به
شیوهاى عامیانه صحبت کند) باز هم بخشى از ادراکات گیرنده را تشکیل خواهد
داد که عملاً قسمتى از پیام مىشود.
بدیهى
است که حسها، عواطف و باورهاى فرستنده نیز بخشى از پیامى مىشود که
گیرنده دریافت مىکند. مثلاً حالت خشم، ترس و غیره که در فرستندهٔ موردنظر
(همان نوجوان) وجود دارد نیز قسمتى از پیامى است که گیرنده دریافت مىکند.
در واقع در ارتباط، خود شخص، زبان او و سیستمهاى ارزشى (value systems) او
همگى بخشى از پیامى هستند که در یک ارتباط کلامى دریافت مىشوند. بهراستى
آنچه گیرنده دریافت مىکند ممکن است فقط سهم کوچکى از پیامى باشد که به او
عرضه شده است.
در اکثر مدلهاى
ارتباط، به دو عنصر داراى کنشهاى متقابل (two interacting elements)
پرداختهاند که در آنها یک سیستم ارسالکنندهٔ پیام و یک سیستم
دریافتکنندهٔ پیام که هدف و نشانهٔ موردنظر پیام است وجود دارد. اما محیط
ارسالکننده شامل ظرفیت دریافتکننده براى تولید پیام، رویدادهاى بیرونى
مؤثر بر ظرفیت فرستنده و گیرنده نیز ممکن است به تحریک پیام بپردازد.
بهعنوان
مثال فرض کنید دو نفر در حال دیدن و شنیدن یک برنامهٔ خبرى از تلویزیون
دربارهٔ یک کشور جنگ زده باشند. ترس و وحشت ناشى از دیدن تصاویر آن برنامهٔ
خبرى با هر دو بیننده برخورد مىکند اما سرانجام ممکن است یکى از آنها تحت
تأثیر تحریک درونى به بیان عکسالعمل و نظر خود دربارهٔ آنچه در آن کشور
روى مىدهد بپردازد. این چنین عکسالعمل ویژهاى ممکن است به تولید
پیامهاى دیگرى در زمینهاى عمومىتر از جنگ آن کشور خاص منجر شود و ممکن
است او که به بیان نظر خود در زمینهٔ جنگ پرداخته است سرانجام خود را در یک
موقعیت و تفسیر و ارزیابى فلسفى در زمینهٔ جنگ ببیند.
تحریکى
که منبع آن محیط است، همیشه حالتى نمایشى مثل آن برنامهٔ تلویزیونى ندارد.
یا به عبارتى همیشه حالت تصویرسازى قوى ندارد. مثلاً یک شرایط ناراحت ممکن
است منتج به تولید یک پیام شود! ‘اجازه مىدهید پنجره را باز کنم؟’
بهطور مشابه، یک شرایط ساکت ممکن است منتج به این شود که یکى از افراد
بپرسد: ‘در این ساعت کدام ایستگاه موسیقى دارد؟’
در
هر موقعیتى وقتى دو نفر یا بیشتر در کنار هم باشند، در برخى از مراحل، یکى
از آنها شروع به فرستادن جنبههائى از پیام مىکند و بهعبارتی، خودش یک
منبع پیام مىشود. مدل مشارهٔ ۱ این مرحله از پدیدهٔ ارتباط (phenomenon
of communication) را نشان مىدهد.
———————————————————
مدل ارتباطی بکر
مدلی است که در آن عوامل و ریشه های شکل گیری پیام در فرستنده بررسی شده است.
– اکثر کنشهای ارتباطی از عناصری شکل می گیرند که ناشی از بیش از یک وضع اجتماعی است.
– در این مدل پیامهای دریافتی منبع ریشه های پیام را تشکیل می دهند. و در مدل بکر بصورت موزاییک نشان داده می شود.
– تفاوت های فردی در دریافت پیام موثرند.
–
در واقع علاوه بر روابط بین واحدهای اطلاعاتی، روابط داخلی خاصی نیز وجود
دارد.موزاییک به عنوان یک واحد اطلاعاتی از طریق اجتماع به فرد می رسد.
در
سال ۱۹۶۸ بکر مدلی را برای نشان دادن فراگرد ارتباط طراحی کرد که در آن،
مسئلهٔ عوامل و ریشه های شکل گیری پیام در فرستنده، توضیح داده شده است. او
می گوید: ”بسیاری از کنشهای ارتباطی (communication acts) از عناصری شکل
می گیرند که ناشی از بیش از یک وضع اجتماعی است. بهعنوان مثال پیام میتواند
از برنامهای که اخیراً از تلویزیون دیدهایم و یا مطالعهای که چند سال
دربارهٔ آن موضوع کردهایم و یا هر نوع زمینهٔ قبلی دیگری ریشه گرفته باشد.“
بکر برای توجیه این مطلب مثال زیر را ارائه داده است:
”من
جریان قتل مارتین لوتر کینگ را برای اولین بار از دهان رانندهٔ اتوبوس
وقتی به سوی یک هتل برای شرکت در یک سخنرانی انتخاباتی به شیکاگو میرفتم
شنیدم. راننده میگفت که ممکن است امشب رئیس جمهور به خاطر این واقعه از
تلویزیون سخنرانی کند. از خودم پرسیدم ممکن است قتل لوترکینگ در وقایع
مربوط به ویتنام تأثیر داشته باشد. در طی دو روز بعد چه در تالار هتل و چه
در کنار میز اطلاعات، بارها شاهد گفتوگوهای میهمانان هتل دربارهٔ این واقعه
بودم. در آن مدت یک برنامهٔ تلویزیونی را دیدم که بحث و جدلهای سیاهپوستان
و سفیدپوستان را در این مورد نشان میداد. همچنین یک فیلم تلویزیونی که
مربوط به آتشسوزیهای عمدی و شورش سیاهان بود دیدم. خبر و رپرتاژ کامل
واقعهٔ قتل لوتر کینگ را در روزنامه های شیکاگو خواندم و روز دوم از پنجرهٔ
هتل شاهد حملهٔ گروهی از سیاهپوستان به یک فروشگاه بودم. آنها به عنوان
اعتراض شیشهٔ ویترین مغازه را شکستند. همچنین با مردی ملاقات کردم که میگفت
باید در انتظار خرابکاری و آتشسوزیهای عمدی سیاهپوستان در نقاط مختلف کشور
باشیم. دربان هتل را دیدم که تمام درهای ورودی هتل به جز یک در را قفل
میکرد. شب هنگام با دیگر مسافران هتل به این بحث پرداختیم که آیا در وضعیت
موجود، خروج از هتل برای خوردن شام دارای امنیت خواهد بود یا خیر؟
اینها
فقط قسمتی از مجموعهٔ پیامهائی بود که در طی آن دو روز دریافت کردم در
بسیاری از موارد نه تنها در معرض این پیامها قرار میگرفتم بلکه در برخی از
موارد در فشار پاسخگوئی به این پیامها نیز بودم و سرانجام مجبور به خلق
پیام شخص خود در این مورد شدم. در عین حال بسیاری از این پیامها به صورت
حشو و زاوید بود و مقداری از آنها نیز با محتوای یکسان و شکلهای مختلف
تکرار میشد و من به تدریج پاسخهای یکسان خود را در برابر افراد مختلف و
بحثهای گوناگون مربوط به قتل لوترکینگ میشنیدم و سرانجام به این ترتیب پیام
شخصی من در این مورد شکل گرفت.“
بکر
این مجموعهٔ پیامهای دریافتی منبع را که ریشه های پیام او را تشکیل میدهد
مرکب از واحدهای پیام (message bits) میداند. این واحدها در مدل او به صورت
استوانه ها یا موزائیکهائی (cube or mosaic)، نشان داده شده است که هر
استوانه ذخیره کننده یک واحد اطلاعات و مجموعه ای از چند واحد اطلاعات،
لایه ای از اطلاعات (the layer of information) را تشکیل میدهد.
برخی
از این استوانه ها بسته هستند (که در تصویر بهصورت استوانههای سیاه نشان
داده شده است). این استوانه ها نشانهٔ اطلاعاتی هستند که به دلایل مختلف
قابل استفاده برای فرستندهٔ پیام نیست. سایر لایه ها و استوانه ها نمایندهٔ
منبع های اطلاعاتی قابل دسترس هستند. بکر در این مدل، پیچیده بودن باور
نکردنی ارتباط را به عنوان یک فراگرد متغیر که دائم در حال تغییر در هستهٔ
مرکزی است نشان داده است. او در این مدل، گوناگونی ارائهٔ پیام را نیز مطرح
کرده است. یعنی در برخی از اوضاع، گیرندهٔ پیام ممکن است در مقابل فراوانی
واحدهای اطلاعاتی قرار گیرد و در مواقع و اوضاعی دیگر فقط با تعداد کمی از
واحدهای اطلاعاتی روبه رو باشد.
از
دیدگاه بکر تفاوتهای فردی نیز در دریافت پیامها مؤثر هستند. به نظر او
برخی از افراد میتوانند مقدار زیادی اطلاعات را درک کنند. در حالی که گروهی
از مردم با بسیاری از اطلاعات بیگانه خواهند بود. تفاوتهای مردم در مواجه
شدن با یک پیام یکسان ناشی از عوامل مختلفی است. به عنوان مثال رابطهٔ
آدمها با پیام، گاهی اوقات ناشی از چند شرط مفرد و تنها است و برخی اوقات
حتی به رویدادهای دوران گذشتهٔ زندگی گیرندهٔ پیام مربوط میشود. برخی از
این رابطه ها منتج به تمرکز برروی یک پیام خاص خواهد بود در حالی که در
مواردی دیگر ممکن است تمرکز برروی تعداد زیادی از واحدهای اطلاعاتی منتشر
شده باشد که این امر ناشی از رابطهٔ بین پیام گرفته شده و انبوه اطلاعاتی
است که قبلاً دریافت کرده و به صورت تصاویر و رویدادهای پشت صحنه در میان
موزائیکهای مدل اطلاعاتی او قرار دارد.
بکر
در مورد مدل خود اضافه میکند که علاوه بر روابط بین واحدهای اطلاعاتی،
روابط داخلی خاصی نیز وجود دارد که نمیتوان آنها را در مدل نشان داد. او در
این مورد میگوید که ممکن است یک موزائیک به عنوان یک واحد اطلاعاتی از
طریق اجتماع به فرد برسد و موزائیک دیگر ناشی از اطلاعات خصوصی، شخصی و
درونی گیرنده باشد.
موزائیکهای
درونی این استوانه، دارای آنچنان روابط پیچیده ای هستند که قابل نشان دادن
در یک مدل نیستند ولی آنچه مسلم است استوانهٔ بزرگ و اصلی پیامساز یک
انسان، مجموعهٔ بی شماری از واحدهای (bits of sensory data) اطلاعاتی حسی
است که به طور مستقل و یا از رابطه با اطلاعاتی که منشاء فیزیولوژیکی دارد
در کنار هم قرار گرفته اند.
———————————————————
مدل وایت (دروازه بانان خبر)
این
مفهوم دلالت بر هر نوع عملی می کند که سازمانهای ارتباطی برای انتخاب یا
رد و یا پس زدن مضنونهای بالقوه برای انتشار انجام می دهند.
–
این مفهوم اولین بار توسط کرت لوین بکار برده شد،اطلاعات همیشه در
کانالهایی قرار می گیردکه حاوی منطقه دروازه است.منطقه ای که در آنجا
تصمیمها بر اساس مقررات بی طرفانه یا مقررات شخصی از سوی دروازبانان اتخاذ
می شود.
مککوایل
در مقدمهٔ این مدل مىنویسد: مفهوم دروازهبان خبر به طور مکرر در
مطالعات مربوط به فراگرد ارتباط جمعى مورد استفاده قرار گرفته است. مفهومى
دلالت بر هر نوع عملى مىکند که سازمانهاى ارتباطى براى انتخاب یا رد و یا
پس زدن مضمونهاى بالقوه براى انتشار انجام مىدهند.
دنیس
مک کوایل (Dinis Mcquail) استاد ارتباط جمعى در دانشگاه آمستردام از
متخصصان برجسته و صاحبنظر معاصر در زمینه مدلهاى ارتباطى است.
این
مفهوم، نخستین بار بهوسیلهٔ کورت لوین در سال ۱۹۴۷ به کار برده شد. او
این مفهوم را مشابه تصمیمهائى مطرح کرد که یک زن خانهدار براى خرید مواد
اولیهٔ موردنیاز غذا به کار مىبرد. او خاطرنشان ساخت که اطلاعات همیشه در
کانالهائى قرار مىگیرد که حاوى منطقهٔ دروازه (gate areas) است.
منطقهاى که در آنجا تصمیمها براساس مقررات بىطرفانه یا مقررات شخصى از
سوى دروازهبانان اتخاذ مىشود.
دروازهبانان
تصمیم مىگیرند که آیا اطلاعات یا کالاها اجازهٔ ورود و ادامهٔ عمل در
کانال را خواهند داشت یا خیر؟ که اگر از یک سو به این مسئله نگاه کنیم
خواهیم دید که این، همان جریان اخبار در وسایل ارتباط جمعى است.
ایدهٔ
دروازهبان بهوسیلهٔ وایت در سال ۱۹۵۰ مورد استفاده قرار گرفت. او این
ایده را براى بررسى عملکرد دبیر سرویس یک روزنامهٔ محلى آمریکائى به کار
برد و دریافت که چنین بهنظر مىرسد که تصمیمهاى او براى دورانداختن
بسیارى از مضمونها، از اعمال مهم دروازهبانى است. مدلى که وایت در این
مورد مطرح کرد مدل زیر است.
در
این مدل N به معنى منبع مضمونهاى خبرى است که از آن مضمونهاى خبرى N۴و
N۱، N۲،N۳ بیرون مىآید. این مضمونها با دروازه برخورد مىکند. در آنجا
برخى از این مضمونها کنار گذاشته مىشود مثل N۱و N۴ که در مدل دور اندخته
شده است و N۲۱ و N۳۱ بهصورت مضمونهاى انتخاب شده به طرف گیرندگان (M)
حرکت مىکند و به آنان مىرسد.
این
مدل اگرچه بهعنوان اساس تحقیقات بعدى در زمینهٔ فراگرد انتخاب از سوى
بنگاههاى خبرى مورد استفاده قرار گرفت ولى بعدها نقد و تکمیل شد. به ترتیب
زمان مىتوان گفت که وستلى و مکلین پس از وایت مسئلهٔ دروازهبانى خبر را
در مدل خود نشان دادند.
———————————————————
مدل براس وستلی و مالکم مک لین
– مدلی است که تفاوت بین ارتباط جمعی با ارتباط میان فردی را بررسی می کند.
– تفاوت عمده بین این دو را اینگونه توضیح می دهند:
۱- ارتباطات چهره به چهره در بر گیرنده بارهای عاطفی و احساسی بیشتری است.
۲- در ارتباطات چهره به چهره ،باز خورد به صورت سریع روی می دهد.
۳-
در ارتباط چهره به چهره بین A و B یک نوع نظارت متقاطع انجام می شود. سهم
این نظارت متقاطع برایA بیشتر ازB است.بین فرد Aو X با فرد B یک رابطه منظم
وجود دارد.X در واقع می تواند یک موضوع آشنا از دیدگاه B باشد.جهان تلفیقی
از X هاست و این X ها ممکن است شامل X های فرد A نیز باشند.B در حوزه حسی
خود X های بالقوه نا محدودی دارد.و از میان X ها آنهایی را نتخاب می کند که
به حداکثر خشنودی و رضایت منتج شود.
مساله مهم این است که این Xها یا پیامها،ویژگی های یک محرک را دارند و مثل هر محرکی ،به دنبال پاسخی ظهور خواهد کرد.
مثال:
فرض کنید فرد B دارد از پنجره خانه اش بیرون را نگاه می کند ناگهان شعله
هایی از آتش را در خانه همسایه می بیند.در این لحظه فرد B بر اساس X هایی
که در واقع بدون A به او رسیده است باید پاسخ دهد و در آن وضعیت کاری بکند.
در این وضعیت به نقش دیگری احتیاج پیدا می شود که C نامیده می شود.این فرد C کسی است که در اوضاعی که تماس و مرتبط شدن از طرق دیگر برای B غیر ممکن است از او استفاده می کند.وجود فرد C سبب می شود که فرد B برای دستیابی به آن خشنودی و حل آن مسائل که مکررا” به آن اشاره شد از یک محیط گسترده تر استفاده کند.در واقع اثر افزایش نقشC ،گستردگی محیط برای B است.
– بر اساس این مدل این پیام ها به دو صورت پیام مفید و غیر مفید تقسیم می شوند:
– پیام مفید: پیامی است که با این هدف از سویA منشا گرفته که ادراک B را از یک X تقویت کند.
–
پیام غیر مفید: پیامی است که به B منتقل می شود(چه مستقیم و چه به وسیله
یک C ) بدون قصد و منظوری برای تحت تاثیر قرار دادن B از سوی ارتباط گر.
———————————————————
مدل مک نلی
این
مدل به نقش انواع ارتباط گران میانجی بین رویداد و گیرندگان نهایی اشاره
می کند.برای نخستین بار در جریان اخبار بین المللی این مدل انتشار یافت.
در
مدل مک نلی ،جریان اخبار به صورت فرضی چنین در نظر گرفته می شود.اگر خبر
نگار را بصورتc1 ،مسئول بنگاه خبری در آن شهر بصورت c2 و متن خبر ارسالی
بصورت s در نظر بگیریم.خبری که در دسترس c2 قرار گرفته می شود ممکن است در
دفتر منطقه ای کمی تغییر کند و خلاصه آن در اختیار s1 قرار گیرد.این چر خه
ادامه دارد تا خبر مذکور مسیر طولانی و پر از ارتباط گران میانجی را طی کند
و به گیرندگان خبر برسد.
مک
کوایل درباره این مدل می نویسد:« نخست حقیقت آن است که مهم ترین عمل
دروازبانی خبر به ویژه در مورد اخبار بین المللی پیش از آنکه به روزنامه
برسد اتفاق می افتد.دوم آنکه دروازبانی خبر صرفا”پذیرش یا رد یک خبر نیست
بلکه میانجی ها اغلب شکل و ذات این مطلب را تا زمانی که بدست گیرندگان
نهایی برسد تغییر می دهند.سوم،عمل دروازبانی خبر در مرحله انتشار از سوی
وسیله ارتباط جمعی پایان نمی یابد بلکه گیرندگان ابتدایی خبرنیز اغلب نقش
دروازه بانان خبر را برای دیگران ایفا می کنند و چهارم آنکه باز خورد کمتر
اتفاق می افتد و اغلب اگر هم باشد با کمی تغییر انجام می شود.
———————————————————
مدل برن لوند
مدل
طراحی شده بنام مدل راهنما خوانده شده است.برن لوند در مدل خود به جای
استفاده از رمز ،از کلمه راهنما استفاده می کند.که در واقع به این علت بوده
که معنی رمز ،نشانه تصویری و نشانه طبیعی،هر سه را با هم داشته باشد.این
مدل ارتباط فرد با محیط،فرد با فرد و فرد با دیگران را توضیح می دهد.وی در
مدل خود ارتباط درون فردی و ارتباط میان فردی را تشریح می کند.
برن
لوند اذعان دارد که مدل راهنمای او ممکن نیست که بطور کامل همه معیارهای
یک مدل مطلوب و کامل را داشته باشداما این مدل می تواند وسیله ای باشد که
تحقیقات در این زمینه را به سوی راههای بهتر معطوف گرداند.
———————————————————
مدل ارتباطی گربنر
این
مدل نخستین بار در سال ۱۹۵۶ مطرح شد. ویژگی این مدل آن است که می تواند
گونه های مختلف شرایط ارتباطی را توصیف کند. این مدل برای توصیف یک فراگرد
ساده مثل پیام و رویدادهای مربوط به آن قابل استفاده است و می تواند
پاسخهایی درباره طبیعت و اثر متقابل شناخت و ادراک از یک سو و تولید پیام
از سوی دیگر عرضه کند.این مدل،هم برای پیام های کلامی و هم انواع پیامهای
تصویری و گرافیکی قابل استفاده است.
مدل گرینبر سوالهای لاسول را بصورت زیر توسعه می دهدو مطرح می کند:
۱-
یک شخص / ۲- یک رویداد را درک می کند، / ۳- وبه آن واکنش نشان می دهد، /
۴- در یک شرایط و موقعیت خاص، / ۵- به خاطر مقاصد و هدفهایی، / ۶- توسط
امکاناتی که در دسترس دارد، / ۷- به شکل و فرمی خاص، / ۸- و زمینه ای ویژه /
۹- برای انتقال محتوا، / ۱۰- با نتایجی.
این مدل در سطوح مختلف مفید است و نشان می دهد که فراگرد ارتباط انسانی،یک فراگرد ذهنی ،انتخابی،متنوع و متغیر و غیر قابل پیش بینی است.در واقع سیستم ارتباط انسانی یک سیستم باز است.
منابع:
کتاب ارتباط شناسی، مهدی محسنیان راد، انتشارات سروش، 1368
http://www.pajoohe.com
danesheirani.mihanblog.com
vista.ir
aftabir.com