سیر تحول وسایل ارتباط جمعی و تاثیر آن بر جامعه ( با نگاه به جامعه ایران )
سیر تحول وسایل ارتباط جمعی و تاثیر آن بر جامعه ( با نگاه به جامعه ایران )
نویسنده:
سید محمود مرتضوی هشترودی
و
حمید رضا محمدی
مقدمه :
اهمیت خاص وسایل ارتباط جمعی در دنیایی که هر روز بیش از روز پیش به گسترش این وسایل میانجامد و در نهایت موجبات بسط نفوذ و تاثیر آنان را فراهم میآورد، دانشپژوهان این رشته را بر آن داشتهاند تا در راه شناخت بهتر این وسایل بکوشند و از ابزار دقیق تحقیقی در این راه سود جویند. پس بنابراین شناخت رسانههای ارتباطی جدید و نقش آنها در روی آوردن جامعه به ارزشهای والای انسانی و همچنین شناخت و توسعه فرهنگ مطلوب و مناسب ضرورت مییابد و همچنین بررسی موقعیت افراد مخاطب در نوع استفاده از این رسانههای ارتباط جمعی لازم است اهمیت خاص تحقیق در این زمینه مخصوصاً از آن روست که این وسایل تمامی حیات انسانی را یکسره در بر میگیرند و همه جا به صورت پیام وسایل ارتباطی شنیده میشود و امواج این وسایل به همه روزنهها و آنچه در تمامی تاریخ انسان حریم امن انسانها تلقی میشد رسوخ کرده است. علاوه بر این آن تاثیر وسایلهای ارتباط جمعی همواره آگاهانه و به عمد تحقق نمیپذیرد، بلکه در اکثر موارد، انسان بدون آنکه قصد آموزشی داشته باشد در کنار این وسایل قرار میگیرد واز محتوای خاص آنان متاثر میشود. پر واضح است که پیامهای این وسایل ارتباطی تنها حاوی اطلاعات خبری نیست بلکه تنظیم کننده احساسات و تامینکننده امیال نفسانی انسان است و از این فراتر بدون آنکه دریابند تحت تأثیر و کنترل آنها در آمدهاند.
رسانههای قرن ما به وسایلی تبدیل شدهاند که هم جنبه آگاهکننده و هم کنترلکننده دارند.
بدین ترتیب میتوان بیان داشت که مقاله حاضر با توجه به موارد مذکور در نظر دارد سیرتحول وسایل ارتباطی در غرب و ایران وتاثیر وسایل ارتباط جمعی در فرایند اجتماعی ساختن افرادرا بررسی و ارزیابی کند و به منظور ایجاد دیدی گستردهتر و نگرش دقیقتر به اثرات این وسایل در زندگی روزمره و با آیندهنگری همه جانبهتر و تدوین سیستمهای منطقی با توجه به نیازها و شرایط و موقعیت افراد جامعه را به سوی ارزشهای انسانی و استفاده بهینه از وسایل ارتباط جمعی رهنمون سازیم همه سعی در این نوشتاراین است تاباشناخت هر چه بییشتر وسلیل ارتباط جمعی از فرصت هایی که این وسایل در خدمت ما می گذارند به نحواحسن استفاده کنیم و آسیب های آن را به حداقل برسانیم.
مفاهیم ارتباط:
کلمه ار تباط در علوم ارتباطات بکار می رود ومعنی گوناگونی ازآن قصد می شود نظیر انتقال اندیشه وایجاد ارتباط با دیگران وغیره .
برای کلمه ارتباط در علوم ارتباطات متخصصان علوم ارتباطات چه به صورت مفرد communication وچه به صورت جمع communications معنی گوناگونی را برای آن ارائه داده است. شاید دلیل عمده آن این باشد که آدم ها برای ارتباط برقرار کردن با دیگران از وسایل وابزارهای مختلف استفاده میکنند.
«فرید سون(۱)در تعریف ارتباط می نویسد در ارتبط جمعی از این نظر ممکن است از سایر اقسام ارتباط متمایز باشد که قسمت بزرگی از عالم رامورد خطب قرار دهند نه تعدادی محدود یا بخش خاصی را، ارتباط جمعی همجنین این تصویری مجازی را از پاره ای وسایل فنی انتقال ارتباط نیز به وجود می آورد، وسایل فنی که قادرند در یک زمان انتقال انتقال ارتباط را برمردمی که بخشی از عامه هستند انجام دهند.(۲)
بهترین تعریف که برای ارتباط ارائه داده است کولی( ۳ )دانشمند وجامعه شناسی آمریکای است. ایشان ارتباط را چنین تعریف کرده است.
« ارتباط مکانیسمی است که روابط انسانی براساس وبه سیله آن بوجود می آید و تمام مظاهر فکری و وسایل انتقال و حفظ آنها در مکان و زمان بر پایه آن توسعه پیدا کند. ارتباط حالات چهرها، رفتارها، حرکات، کلمات ، طنین صدا، نوشته ها، چاپ، راه آهن تلگراف، تلفون وتمام وسایلی که اخیرا در راه غلبه بر مکان وزمان ساخته شده اند همه را در بر می گیرد.»(۴)
روش وهدف در ارتباطات:
در برقراری ارتباط هدف وروش خاص وجود ندارد در هر ارتباطی روش واهدافی خاصی وجود دارد که در هرارتباطی توسط فرستنده پیام دنبال می شود . هر ارتباطی خودی خود دارای هیج گونه روش وهدف نیست بلکه بستگی به شرایط دارد که ارتباط صورت می کیرد افراط در شرایط مختلف و در زمان مختلف وبرای هدف های مختلف باهم دیگر ارتباط بر قرار می کند ودر این ارتباط از روش های مختلف برای ارسال پیام به گیرنده استفاده می کند. وروش های بر می گزیند که مناسب باهدف باشد و اورا به هدف شان نزدیک تر کند وتاثیر بشتری روی افکار واندیشه گیرنده پیام داشته باشد.
ارتباط فردی وجمعی:
ارتباط فردی آنست که بین دو نفر به طور مستقیم صورت می کیرد ولی ارتباط جمعی ارتباط بین یک نفر با گروهی افراد است مانند سخنرانی ، رادیو ، تلویزیون ، و… وهر کدام اینها از لحاظ کارکرد وتاثیر گذاری مختلف است .
درارتباطی جمعی ارتباط یک طرف صورت می کیرد به این معنا وقتی که پیام از فرستنده به گیرنده منتقل می شود گیرنده هیج واگنش از خود نشان نمی دهد مانند تماشا گران تلویزیون افرادی که تلویزیون تماشا می کند هیج واکنش در هنگامی که پیام دارد به آنها منتقل می شود از خود بروز نمی دهد.
عناصر ارتباط:
در هر الگوی ارتباطی سه عنصر مهم وجود دار که عبارت است از فرستنده پیام ، پیام ، وگیرنده پیام. این سه عنصر در هر ارتباطی وجود آن ضروری است اگر این سه عنر نباشد ارتباط سورت نخاهد کرفت اگر ارتباط صورت گیرد مسلما بسیار کم رنگ خواهد بود. البته عناصرهای دیگری نیز در برقراری درست ارتباط ونحوه تاثیر گذاری آن وجود دارد. نحوه فکر اندیشه واینکه فرستنده در چه قالب پیام خود را بریزد تامخاطبان پیام اورا به طوردرست متوجه شود در ارتباط خیلی مهم است وتاثیر زیادی بر جای می گذارد.
اگر فرستنده پیام نتواند پیام خود در قالب نماد های درست وقابل فهم به دیگران منتقل کند از جریان ارتباط با شگست مواجه خواهد شد ممکن است فرستنده اطلاع لازم را نسبت به پیام داشته باشد ولی هنری انتقال این پیام را به گیرنده نداشته باشد.
فرستنده ی که می خواهد با دیگران ارتباط بر قرار کند وهدف ومقصود خوداربه صورت پیام می خواهد در اختیار دیگران قرار دهد این پیام قابل انتقال نخواهد بود مگر اینکه آن را در قالب نمادها وعلائیم قابل فهم به گیرنده منتقل کند یابه عبارت دیگر به صورت قابل انتقال در آورد.
فرستنده پیام نیز در انتقال پیام نقش دارد وبه هیج وجه حالت انفعالی ندارد فرستنده از میان پیام های ارسالی پیام های انتخاب می که مورد تایید ودلخاهی اوست وهر پیامی را نمی پذیرد . به هیج نباید معلومات واطلاعات وگرایشها وطرزفکر،ومهارت وخصوصیات اجتماعی وفرهنگی گیرنده گان پیام را از نظر دور داشت. مخاطبان پیام در طبقات مختلف اجتماعی ،خانوادگی وفرهنگی پرورش یافته است. وهرفرد به پیام خاصی علاقه نشان می دهد.
یکی از عناصر مهم که در ارتباط وجود دارد عنصر « تاثیر » است تاثیر نتیجه است که از هر ارتباط حاصل می شود . مهمتری ملاک تشخیص تاثیر یک جریان ارتباطی باز خورد است بازخورد عبارت است از واکنش که فرد بعد دریافت پیام وارزیابی ومقایسه آن از خود نشان می دهد. ودوباره در یافت خودرا به سورت پیام به فرستنده ارسال می کند این بازخورد می تواند مثبت باشد می تواند منفی باشد به هر صورت باز خورد نقش موثری را در بر قراری ارتباط بازی می کند.
تعریف اصطلاحات
وسایل ارتباط جمعی
وسایلی که مردم یک جامعه از آن برای ابلاغ پیامها، بیان افکار و انتقال مفاهیم ایدهها و برداشتها، بهره میگیرند و نیز دریافت اطلاعات توسط انسانها در یک مقطع زمانی است.
ارزشهای اجتماعی
هر آنچه اعضای یک جامعه گرامی میدارند و در این گرامیداشت وفاق نسبی حاصل است، هنجارهای اجتماعی، مدلها، الگوهای اجتماعی و … حائز ارزشهای اجتماعی هستند که از ویژگیهای آن رژفایی، نسبت و تغییرناپذیری است.
رفتار اجتماعی
مجموع افعال و طرز تلقیهایی که از طریق آن یک فرد یا یک گروه در برابر وضعی معین به واکنش میپردازند. رفتار اجتماعی بر طبق الگوهایی کلی صورت میگیرد.
افکار عمومی
افکار عمومی را از نظر کارکردی نوع اندیشه و نظر گروه، جمع یا یک ملت میدانند. از قرن نوزده به این طرف مطالعه افکار عمومی بسیار مطمع نظر قرار گرفت و این توجه زیربنایی تجاری و هم پایههای سیاسی داشت.
نگرش
از مفاهیم اساسی در روانشناسی اجتماعی است بین عقیده از یک سو و عمل از سوی دیگر جای میگیرد و دارای دو بعد اساسی: آمادگی درونی بالفعل جهت انجام عمل و گرایش یا جهتگیری مثبت و منفی در برابر یک امر اجتماعی
تلویزیون
لفظ تلویزیون از دو کلمه «تله» یعنی دور و «ویزیون» یعنی دیدن تشکیل شده و به معنای انتقال تصویر از دور و یا دیدن اشیاء و مناظر متحرک از دور است. یکی از دستگاههای شگفتانگیز اختراعی قرن حاضر تلویزیون است و میتوان وسیله بسیار موثری برای بالا بردن سطح افکار و معلومات مردم دنیا محسوب کرد.
محتوای پیام
مطالب دورن پیام که به وسیله منبع برای بیان هدف انتخاب شده است.
خانواده
گروهی از افراد که با یکدیگر پیوندی بر پایه همخونی (نسبی) یا ازدواج (سببی) و یا فرزندپذیری دارند.
هنجارهای اجتماعی
شیوههای رفتاری معینی است که در گروه یا جامعه متداول است و فرد در جریان زندگی خود آن را میآموزد، به کار میبندد و نیز انتظار دارد که دیگر افراد گروه یا جامعه آن را انجام دهند. هنجارها، رفتار، قاعده، معیار یا میزانی است که با آن رفتار اجتماعی اشخاص در جامعه سنجیده میشود.
کارکرد کلان وسایل ارتباط جمعی
الف- وظایف خبری و آموزشی
وظیفه و نقش اساسی وسایل ارتباطی، انتشار جریان رویدادهای اجتماعی است همین امر به انسان امکان میدهد محیط زندگی را بهتر بشناسد و با توجه به آن، احتیاجات فردی و جمعی خود را مرتفع سازد. اهمیت وظیفه آموزشی وسایل ارتباطی در جوامع معاصر به حدی است که بعضی از جامعهشناسان برای مطبوعات رادیو و تلویزیون و سینما نقش آموزش موازی یا آموزش دائمی قایل هستند. جامعهشناسان معتقدند که وسایل ارتباط با پخش اطلاعات و معلومات جدید به موازات کوشش معلمان و استادان، وظیفه آموزشی انجام میدهند و دانستنیها علمی فرهنگی و اجتماعی دانشآموزان و دانشجویان را تکمیل میکنند.
ب- وظایف راهنمایی و رهبری
نقش رهبریکننده رسانههای ارتباطات جمعی و تاثیر آنها در بیداری و ارشاد افکار عمومی، اکنون بر هیچکس پوشیده نیست و روز به روز نیز بر اهمیت آن افزوده میشود.
باید در نظر داشت که رسانههای ارتباط جمعی به طور کلی میتوانند در توسعه اجتماعی و اقتصادی جوامع مخصوصاً در کشورهای در حال توسعه، وظایف بسیار حساسی عهدهدار شوند.
پ- وظایف تفریحی و تبلیغی
وسایل ارتباطی علاوه بر وظایف مهم خبری و آموزشی و راهنمایی و رهبری که در سازندگی و آمادگی افراد برای زندگی اجتماعی نقش اساسی دارند، وظایف تفریحی و تبلیغی انجام میدهند. وسایل ارتباط با انجام وظایف اخیر بیشتر از نظر روانی روی افراد تاثیر میگذارند و در صورتی که باعث سرگرم شدن افراد و پرکردن اوقات آنان گردند، نقش تفریحی دارند و هرگاه منظور جلب توجه یا ایجاد اعتماد و اطمینان مورد بهرهبرداری قرار گیرند، دارای نقش تبلیغی هستند.
اهداف خردوسایل ارتباط جمعی
۱- نظارت بر محیط به معنی جمعآوری و توزیع اطلاعات در مورد رویدادهای محیط اطراف، هم در خارج و هم در داخل یک جامعه خاص.
۲- همبستگی بخشی از جامعه در واکنش به محیط: همبستگی در اینجا شامل تفسیر اطلاعات مربوط به محیط و توصیه در مورد نحوه رفتار در واکنش به این رویدادهاست.
۳- انتقال میراث اجتماعی از نسلی به نسل دیگر. لاسول میگوید که انتقال فرهنگ معطوف منتقل کردن اطلاعات، ارزشها و هنجارهای اجتماعی از یک نسل به نسل دیگر یا از اعضای یک گروه به تازه واردهای آن گروه است، این امر عموماً به مثابه فعالیت آموزشی شناخته میشود.
شناخت وسایل ارتباط جمعی
تبادل افکار، عقاید و آراء انسانها در جوامع مختلف از ضروریات زندگی اجتماعی میباشد. در گذشته و بر جوامع ابتدایی، این مبادله به کمک ابزارهایی چون نقاشی، زبان و بیان شفاهی، خط و نوشتههای دستی صورت میگرفت. پس از اختراع چاب توسط گوتنبرگ در سال ۱۴۵۴ (میلادی) انتقال نظرات و خواستههای افراد و گروههای انسانی ابتدا به کتاب و سپس به مطبوعات واگذار شد. مطبوعات مهمترین و معتبرترین وسیله ارتباطی در جامعه انسانی و در میان افکار عمومی خصوصاً روشنفکران شناخته شده است. با وجود این پیشرفت کند و آهسته مطبوعات به دلیل عوامل متعدد (دارا بودن امکانات معمول و …) و افزایش آگاهیهای عمومی استفادهکنندگان و افزایش نیازهای ارتباطی و خبری آنان موجب شد که وسایل نوینی ایجاد شود تا با تحولات سطح زندگی و نیازهای زندگی فرهنگی افراد همگام باشد.
بنابراین با اختراع تلگراف و تلفن و بیسیم و تکمیل تکنیکهای عکاسی، شرایط برای ایجاد و پیدایش رادیو و تلویزیون و سینما فراهم شد. به طوری که امروزه این وسایل به صورت پر مصرفترین تولیدات صنعتی در اختیار مصرفکنندگان پیامهای وسایل ارتباط جمعی قرار گرفته است. الف- مطبوعات
از نشانههای مهم تمدن و پیشرفت فرهنگی هر جامعهای مطبوعات و تنوع و فراوانی میباشد. چنانکه ناپلئون در این باره گفته است:
«با خواندن یک شماره از جراید هر کشوری میتوان به درجه آزادی و فرهنگ و قوای تکنیک روحی افراد آن کشور پی برد.»
به وسیله تعاریف گوناگون سعی شده است که مطبوعات بهتر شناخته شود. دکتر اصغر احمدبیگی در گفتاری پیرامون مطبوعات (رسانههای نوشتاری) هم در معنای کلی و عام و هم به معنای اخص مطبوعات توجه کرده است و مینویسد:
«مطبوعات در مفهوم کلی و اعم آن به کلیه وسایل ارتباط جنعی مدرن گفته میشود و در اصل برگردان و برابر با واژه press در انگلیسی و فرانسه است».
مطبوعات در مفهوم اخص بیانگر روزنامه و خانواه آن یعنی کلیه رسانههایی چاپی است و مقصود از مطبوعات نوشتاری نیز آن دسته از رسانههای همگانی است که برای پخش و انتشار اخبار، اطلاعات، آگاهیها و ایجاد و ارتباط با تودهها و انتقال ارزشها، از زبان مکتوب استفاده میکنند.
مهمترین امتیاز مطبوعات این است که خوانندگان پیامهای مطبوعات الزاماً باید با سواد باشند. در حالی که رادیو و تلویزیون این امتیاز را ندارد. قاطعانه میتوان گفت که مطبوعات جمهوری اسلامی از جنبه ارزشی بر سایر کشورها امتیازی بیقیاس دارد. اما با این همه هنوز هم جای گفت و گو و شاید و نشاید هست. با پشتوانهای که از ارزشهای تابناک دینی و اصول به خون نشسته انقلاب داریم از این رسانهها انتظارها میرود که اکنون نیست.
ب- رادیو
رادیو یکی از وسایل ارتباط جمعی است که قدرت کم آن در کنار تلویزیون و سینما ظاهر میگردد. رادیو به طور کلی از سه عنصر صدا، موسیقی و کلام انسانی تشکیل شده است ولی با این حال دارای محدودیتهایی نیز میباشد؛ به طور مثال، اگر یک برنامه رادیویی بخواهد یک اتومبیل در حال حرکت و یا یک هواپیمای در حال پرواز را تشریح کند، از عنصر صدای اتومبیل و هواپیما و کلام انسان کمک میگیرد، ولی اگر شیء موردنظر صامت باشد، رادیو با مشکل مواجه میشود بر شنونده تاثیر کمتری داشته باشد. با این حال، رادیو نسبت به دیگر وسایل ارتباط جمعی مانند تلویزیون و مطبوعات در سرعت انتشار اخبار و مداومت خبر برتری دارد؛ چرا که گیرندههای رادیویی از جهت استفاده پیامهای آن در صحنه رقابت با تلویزیون شکست ناپذیرند؛ زیرا استفاده از تلویزیون در شرایط فعلی به سبب حجم بزرگ دستگاههای گیرنده تلویزیونی و محدودیت حمل و نقل آنها برای همگان میسر نیست، ثانیاً انتشار و مداومت خبری و پیامی از طریق تلویزیون بسیار پرهزینه است و در این مقیاس رادیو کم حجم و کم هزینهتر خواهد بود.
پیدایش رادیو موجب شد که انحصار مبادله اطلاعات از رسانههای چاپی و نوشتاری بیرون آید و تحولات نوینی در نحوه تبادل پیامهای گوناگون ایجاد شود. به کمک امواج دیگر امکانات و تکنیکهای مخابراتی نیازهای افراد برای کسب اطلاعات سریع و فراوان تامین شد. با کوچک شدن، ارزان شد، ترانزیستوری شدن رادیو تونست بیشتر در اختیار استفادهکنندگان قرار گیرد و به علت عدم نیاز استفادهکنندگان به سوادآموزی رادیو توانست در هر شرایط و اوضاع و احوالی به ویژه در کشورهای کمتر توسعه یافته و نیافته مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
ج- تلویزیون
تلویزیون بعد از جنگ جهانی پا به عرصه اجتماع گذاشت و توده مردم به طور چشمگیری به آن رو آوردند. زیرا اخبار و اطلاعات روزنامهها و کتب و غیره به صورت مکتوب دسته کم با تصاویری نه چندان مطلوب منعکس میشد، ولی بعد از جنگ جهانی دوم، توده مردم مشاهده کردند که همان اطلاعات و اخبار را میتوانند همراه با تصاویر متحرک که خطاب به مردم سخن میگوید، بشنوند. لذا در آن دوره تلویزیون بسیار جلوه کرده به طوری که بعضی معتقد شدند روزنامهها و دیگر رسانهها از عرصه اجتماع حذف و یا لااقل وجودشان کمرنگ خواهد شد، در حال که تلویزیون توانست بین این رسانهها تفکیک قائل شود و کارکرد هر یک را جداگانه تعیین نماید.
در یک تقسیمبندی برای رسانهها سه نوع کارکرد میتوان نام برد:
نخست کارکرد آموزشی.
دوم، کارکرد اطلاعاتی.
سوم کارکرد تفریحی.
که هر یک از این سه قسم مساله فرهنگ گنجانده میشود، به طوری که حد و مرز ثابتی برای تعیین کارکرد رسانهها نمیتوان تصور کرد.
تلویزیون در میان رسانهها نمیتوان تصور کرد. تلویزیون در میانه رسانهها میتواند پرقدرتترین وسیله برای این سه کارکرد در بین توده مردم باشد و بیشتر تاثیر بگذارد، زیرا کارکرد انتخابی یا گزینشی که در میان تمام رسانهها موجود است، در تلویزیون بیشتر نمودار میگردد.
یک خصیصه عمده زندگی امروزی در کشورهای توسعه یافته، و به گونهای فزاینده در کشورهای در حال توسعه، تماشای تلویزیون است. در مورد این جعبهها جار و جنجالهای زیادی به راه افتاده است، لیکن به عنوان بیننده به نظر میرسد که در مقابل ساعاتی که صرف آن میکنیم، چیز چندانی دستگیرمان نمیشود.
تلویزیون همچنین خود، یک صنعت مهم است و در اغلب کشورها یک رسانه تبلیغاتی عمده به شمار میآید. به همین دلایل، تلویزیون همیشه خبرگان زیادی را به خود جلب کرده است. دامنه موضوعهای مورد بحث آن عبارتند از: آیا تماشای تلویزیون اتلاف وقت است، آیا باید به همین صورت فعلی اداره شود یا امکان تنظیم بهتر آن وجود دارد همچنین در خصوص برنامههای مربوط به مسائل جنسی، خشونت، بیحرمتی، مسائل اجتماعی، ترویج افکار کلیشهای در مورد اقلیتها و گروههای محروم، نقش تلویزیون در آموزش و ارتقای فرهنگی، تأثیرات تبلیغات تلویزیونی، و غیره چه باید کرد. این سوالات در مورد وسایل ارتباط جمعی دیگر نیز مطرح میشوند، اما تلویزیون با ویژگی زنده بودن، فوریت و آمادگی و حضور خود در همهجا، موضوع اصلی همه این بحث و گفتگوها را به خود اختصاص میدهد.
ویژگیهای وسایل ارتباط جمعی و بهرهمندیها
رسانههای جمعی دو ویژگی برجسته دارند؛ رسانههای جمعی از یک سو محصول سازمان تولید، پیشرفته سرمایهداری هستند و به صورت یک کالا به بازار عرضه میشوند و از سوی دیگر به عنوان یک کالا خود قادر به ارائه افکار، ارزشها، هنجارها، نگرشها و تمایلات هستند؛ زیرا هر کالا و محصول فکری همراه خود فرهنگ خاصی را ارائه میأهد. فرانتس دروگه در کتاب خود به نام معرفت بدون آگاهی خوبی رابطه میان جامعه سرمایهداری و رسانهها را مشخص و تاکید میکند که رسانهها از یک طرف «تمام مفروضات روش تولید سرمایهداری را دارا هستند و به این ترتیب نوع خاصی از تولیدات سرمایهداری به حساب میآیند» و در همان حال، مانند تمام تولیدات دیگر، به اجبار تحت تاثیر تکامل نیروهای تولید قرار دارند.
با توجه به این که رسانههای جمعی و به طور کلی هر تکنولوژی، فرهنگ خاص خود را دارند و انتقال دهنده بینش اندیشه و تفکر سازندگان خود میباشند، چنانچه برای اهداف مثبت و انسانی به کار روند با توجه به تواناییهایی که دارند، میتوانند در تغییر رفتارها و ناهنجاریهای اجتماعی موثر باشند و به عنوان مکمل نهادهای تربیتی و آموزشی جامعه عمل کنند؛ چنان که صاحبان جوامع امپریالیستی که خوی استعماری و استثماری را در سر میپروانند، از همین قدرت پرنفوذ وسایل ارتباط جمعی بهره گرفته و آن را به صورت یک سازمان نظام یافته درآوردهاند. برای شناسایی زمینههای بهرهمندی مخاطبان از وسایل ارتباط جمعی تحقیقات متنوعی صورت گرفته است این تحقیقات از سویی مشابه به هم و از سوی دیگر با هم متفاوتند.
اختلافها تا حدی ناشی از این میشود که محققان تحقیقاتشان را روی سطوح مختلف مطالعه و مطالب گوناگون در فرهنگهای گوناگون متمرکز کردهاند.
برداشتهای یک کارکردی علایق مخاطبان به شکلهای مختلف بیان شده است. تحلیل استونسون معرفی شود از ارتباطات جمعی منحصراً بر حسب سرگرمی و تفریح است کارال نوردن استرنگ محقق ارتباطات فنلاندی در خصوص بحثانگیزی میگوید: «شاید انگیزه اولیه برای استفاده از رسانهها فقط یک نیاز عدم مهارت در سخن گفتن برای تماس اجتماعی باشد.»
الگوهای مخاطب مدار
در مطالعات و تحقیقات اولیه ارتباطات اجتماعی به تاثیرات و نفوذ مطلق رسانهها روی مخاطبات توجه میشود لذا بر این اساس الگوهای مرتبط با آن ارائه شده بود. کمکم با نگرش جدید نسبت به مخاطبان دامنه این مطالعات به سمت استفاده و بهرهمندی کشیده شد. در واقع محققان و پژوهشگران این روش به جای این که مطالعه کنند که رسانهها چه کاری با مردم انجام میدهند؟ که مردم چه کاری با رسانهها میکنند؟ را سر لوحه تحقیقات خود قرار دادند و الگوهایی را در این زمینه که صرفاً به فرآیند دریافت توجه داشت ارائه دادند باید گفت که رفتار مخاطبان به میزان متنابهی توسط نیازها و علایق آنان تبیین میشود لذا توجه روش استفاده و بهرهمندی یا ارضای نیاز مخاطبات تمرکز یافته است.
رسالتها و وظایف وسایل ارتباط جمعی
هر سازمان که در متن جامعه پدید میآید، باید دارای کارکردهایی در خدمت جمع و جامعه باشد و چنان تنظیم گردد که بتواند همانند یک تن، به صورتی هماهنگ، خدمات خود را به جامعه که منشأ و موجد آن است عرضه دارد. سازمانهای ارتباطی نیز از این قاعده مستثنی نیستند و تقریباً همه محققان و دستاندرکاران مسائل و نیازهای جامعه، مخصوصاً صاحبنظران وسایل ارتباطی بدان اندیشهاند. لاسول وظایفی چند، نظیر مراقبت از محیط و ایجاد همبستگی بین اجرای گوناگون جامعه را در پاسخ به محیطی که در آن انتقال میراث فرهنگی از نسلی به نسل دیگر صورت میگیرد به عنوان وظیفههای اصلی ارتباطات جمعی تلقی میکند. در مقاله دیگر با نام «ساخت و کارکرد ارتباطات در جامعه»، وظایف دیگری برای وسایل ارتباطی بر میشمارد: به نظر او «این وسایل باید به ۱- حراست از محیط، ۲- همبستگی بین اجزای جامعه در پاسخ به نیازهای محیطی، ۳- انتقال میراث اجتماعی از نسلی به نسل دیگر کمک کنند.»
الف- وظایف خبری و آموزشی
در زمان حاضر تنها چند ثانیه کافی است که یک خبر در دور افتادهترین نقاط گیتی پخش شود. به همین جهت است که اکنون در جهان هیچ فردی پیدا نمیشود که با وسایل ارتباطی جمعی سر و کار داشته باشد و لااقل نام رؤسای کشورهای بزرگ و عدهای از شخصیتهای مختلف سیاسی، اجتماعی و قهرمانان ورزشی و هنرمندان سینمایی دنیا را نداند. بنابراین وظیفه و نقش اساسی وسائل ارتباطی، انتشار جریان رویدادهای اجتماعی و همین امر به انسان امکان میدهد محیط زندگی را بهتر بشناسد و با توجه به آن احتیاجات فردی یا جمعی خود را مرتفع سازد. در برابر دیگران راه و رسم شایسته پیش بگیرد، اندیشههای خوب بدست آورد و قضاوتهای درست نشان دهد و به طور کلی به عنوان عضوی از اعضای جامعه با آگاهی کامل به حقوق و مسئولیتهای خویش و با آزادی و آسایش به زندگی ادامه دهد اهمیت وظیفه آموزشی وسائل ارتباطی جمعی در جوامع معاصر به حدی است که بعضی از جامعهشناسان برای مطبوعات، رادیو، تلویزیون و سینما نقش «آموزش موازی» یا «آموزش دائمی» قائل هستند.
جامعهشناسان معتقدند که وسایل ارتباطی با پخش اطلاعات و معلومات جدید به موازات کوشش معلمان و استادان وظیفه آموزشی انجام میدهند و دانستنیهای علمی و فرهنگی و اجتماعی دانشآموزان و دانشجویان را تکمیل میکنند.
ب- وظایف راهنمایی و رهبری:
نقش رهبری کننده وسایل ارتباطی و تأثیر آنها در بیداری و ارشاد افکار عمومی، اکنون بر هیچکس پوشیده نیست و روزبهروز نیز بر اهمیت آن افزوده میشود. چنانکه میدانیم مطبوعات در دو قرن گذشته در مبارزات آزادیخواهی ملل جهان تأثیر قاع داشتهاند و در میدان این مبارزات برای طرد استبداد و کسب دموکراسی از سلاحهای برنده سیاسی بودهاند و در نظام دموکراسی، روزنامهها و مجلهها و رادیوها و تلویزیون و سینما میتوانند در راه گسترش ارتباط بین رهبریکنندگان و رهبریشوندگان خدمات مهمی انجام دهند و به عنوان آیینه تمام نمای افکار عمومی، در جلب همکاری مردم و رکت دادن آنها در امور اجتماعی تأثیر فراوان به جا گذارند. در صورتی که در نظامهای استبدادی و دیکتاتوی که بین فرمانروایان و فرمانداران، روابط آزاد و رضایآمیز وجود ندارد، وسائل ارتباطی معمولاً به ابزارهای تحمیل قدرت و امتناع مردم تبدیل میگردند و بدین صورت آثار نامساعد تبلیغات سیاسی در جوامع دارای نظام آمرانه، همه از یک طرف بودن نقش وسائل ارتباطی و منعکس نساختن آمال و افکار عمومی در این نوع جوامع ناشی می شوند.
ج-وظایف تفریحی و تبلیغی
وسائل ارتباطی، علاوه بر وظایف مهم خبری و آموزشی و راهنمایی و رهبری که در سازندگی و آمادگی افراد برای زندگی اجتماعی نقش اساسی دارند. وظایف تفریحی و تبلیغی نیز انجام میدهند. وسایل ارتباطی با انجام وظایف اخیر بیشتر از لحاظ روانی روی افراد تأثیر می گذارند و در صورتی که باعث سرگرم شدن افراد و پر کردن اوقات آنان گردند، نقش تفریحی دارند و هر گاه به منظور جلب توجه یا ایجاد اعتقاد و اطمینان مورد بهرهبرداری قرار گیرند، دارای نقش تبلیغی هستند. برای پاسخگویی به نیازهای تفریحی افراد انسانی وسایل ارتباط معاصر وظایف گوناگونی به عهده دارند. در دنیای کنونی به سبب فشار کار روزانه و شرایط دشوار زندگی ماشینی، انسانها بیش از هر زمان به استراحت نیاز دارند و اگر برنامههای مناسب وجود نداشته باشد اوقات فراغت آنان را پر کنند و خستگیها و اضطرابها و دلهرههای آنان را تسکین دهند، خیلی زودتر ار حد معمول فرسوده و از کار افتاده خواهند شد، توجه فراوان به تأمین فراغت بیشتر و استفاده کامل از این اوقاب سبب شده است که به تدریج انسان به سوی یک نوع «تمدن فراغت» گام بردارد و با کاهش ساعات کار و ایجاد وسایل سرگرمی از زندگی خود بیشتر لذت ببرد. در حال حاضر روزنامهها و مجلهها و رادیوها و تلویزیونها و سینماها با انتشار و پخش مطالب و برنامههای گوناگون خود از بهترین وسایل تفریحی و سرگرمی افراد به شمار میروند. خبرها و مطالب و داستانهای مصور مطبوعات، برنامههای موسیقی و هنری رادیو و تلویزیونها، فیلمهای متنوع تلویزیونی و سینمایی، اکنون در تمام اوقات شبانهروز میتوانند انسانها را سرگرم کنند و آنان را از غوغا و اضطراب محیط کار و زندگی یا رنج تنهایی در نگهدارند و برای آنها یک محیط فراغت و آسایش مناسب ایجاد نمایند.
دیدگاههای صاحبنظران وسایل ارتباط جمعی
۱-هارولد آدامز اینیس و مک لوهان رسانه های ارتباطی را به عنوان عصاره تمدن می شناسند و هر دو معتقدند تاریخ توسط رسانه های غالب در هر عصر و زمانی هدایت می شود. اینیس معتقد است رسانه های ارتباطی در واقع توسعه ذهن انسان هستند و علاقه اولیه و اصلی هر دوره تاریخی نوعی تعصب است که از رسانه های غالب مورد استفاده ناشی می شود. به عبارت دیگر، رسانه ها آنچه را در یک دوره تاریخی اتفاق می افتد و بااهمیت به نظر می رسد تعیین می کنند. رسانه های سنگینی نظیر پوست، خاک و گل یا سنگ تداوم زیادی دارند و بنابراین به دلیل این که این رسانه ها ارتباط را از نسلی به نسل دیگر آسان می سازند، نسبت به سنت تعصب دارند. در مقابل، رسانه هایی نظیر کاغذ سبک هستند و حمل و نقل آنها آسان است. بنابراین این نوع رسانه ها ارتباط را از مکانی به مکان دیگر آسان می سازند و باعث تشویق امپراتوری، نظام و دیوانسالاری گسترده میشوند.
۲-مک لوهان اندیشمند کانادایی معاصر هر وسیلهای در زندگی را در امتداد عضو یا حسی از انسان قرار می دهد. او ارتباط را مدار هستی اجتماعی دانسته و حرکت تاریخ را از نظر ارتباط در دورانهای تمدن باستانی بدون خط، تمدن دارای خط یا بصری و تمدن مبتنی بر وسایل ارتباطی الکترونیک مورد بررسی قرار میدهد/
مک لوهان در زمینه اهمیت وسایل ارتباطی آنها را تنها وسیله انتقال محض پیام نمی داند بلکه وسایل ارتباطی مظهر و پیام یک عصر است که با آن دنیایی دیگر و انسانهایی دیگر پدید میآیند. مک لوهان در تأیید این نظر خود تا بدانجا پیش می رود که معتقد است محتوای واحد در هر یک از وسایل ارتباط جمعی میتواند اثری متمایز بر جای گذارد. (۵)بر اساس عقیده مک لوهان، ما وارد عصر جدیدی شدهایم. فناوری الکترونیک سلطه شنیداری را برگردانده است. فناوری گوتنبرگ باعث انفجار در جامعه شد و افراد را از هم جدا ساخت، اما عصر الکترونیک باعث نزدیکی شد و دنیا را در «دهکده جهانی» جمع کرد.
در نتیجه این امر ما را وادار میسازد هر تفکر، عمل و نهادی را که قبلاً بدیهی میدانستیم مجدداً مورد توجه قرار دهیم و به طور عملی دوباره ارزیابی کنیم. مک لوهان این تأثیر را اینگونه شرح می دهد: «جریان الکتریسیته به طور عمیق انسان را به هم مرتبط میسازد. اطلاعات به طور همیشگی و مستمر به ما داده میشود. به محض کسب اطلاعات، خیلی سریع آنها به وسیله اطلاعات جدیدتر جایگزین میشوند. دنیای ما که به طور الکترونیکی شکل گرفته، ما را مجبور ساخته از عادت طبقهبندی دادهها به سمت تشخیص الگو حرکت کنیم. دیگر نمیتوانیم به طور جزء به جزء، قسمت به قسمت و قدم به قدم بسازیم، زیرا ارتباط آنی تضمین میکند که تمامی عوامل محیط و تجربه حالت کنش و واکنش موجود باشند.» (لیتل جان،۷۳۱:۱۳۸۴)
مک لوهان که کتاب “شناخت وسایل ارتباطی” را نوشته است. کلیدی ترین مباحث وی عبارت معروف “رسانه همان پیام است” می باشد.
بر اساس این عبارت، مهم ترین اثر رسانه، همان دگرگونی درک و تفکر انسان هاست.
به اعتقاد وی، در روند دگرگونی جوامع بشری، بین نظام های ارتباطی و فرهنگ رابطه وجود داشته و نظام های ارتباطی حتی نوع و کیفیت پیام را تعیین کرده اند.
رسانه های ارتباطی نوع فکر و شیوه رفتار انسان ها را معین می کردند و بر روابط اجتماعی آنها موثرند.
مک لوهان معتقد است: ارزش (خوب یا بد بودن) هر رسانه را چگونگی استفاده از آن معین می کند.
مارشال مک لوهان تحت تاثیر نظریه های “تونیس” و “رایزمن” با تکیه بر پیشرفت های فنی وسایل ارتباط جمعی به اثبات نظریه “تحول اجتماعی بر اساس توسعه ارتباطات جمعی” پرداخت.
به اعتقاد او: صنعت چاپ بر چگونگی تفکر انسان تاثیر گذاشت.(آن را خطی و سلسله وار و منظم کرد) این دوره تفکر از احساس جدا شد، به از خود بیگانگی برسد و به نوعی فردگرایی رسید.
مک لوهان برای ارتباطات چاپی بیش از تلویزیون اهمیت قائل است. با اینکه بعدها او تلویزیون را وسیله برای جهانی سازی و دهکده جهانی دانست. او با وجود اینکه برای ارتباطات مکتوب اهمیت بالایی را قائل است اما برای تحول در دنیای جدید، رسانه های نوین را لازم می داند.
*مراحل تحول اجتماعی به اعتقاد مک لوهان
مک لوهان اجتماعات را به سه دوره دست بندی کرد.
۱- عصر ارتباطات شفاهی ۲- عصر ارتباطات کتبی ۳- عصر ارتباطات الکترونیکی
در مرحله اول؛ ارتباطات فقط شفاهی و شنیداری بود و فرد با گروه اجتماعی(ایل و طایفه) ارتباط داشت.
در مرحله عصر ارتباطات کتبی، بشر برای اولین بار برخی از حواس خودش را امتداد بدهد. او می توانست با خواندن دست نوشته ها و خطوط نوشتههای چاپی بینایی خودش را تا اعماق تاریخ امتداد بدهد. یعنی وقتی شما یک کتاب تاریخ می خوانید، می توانید حوادث را مجسم کنید و قهرمانان و رخدادها را ببینید. (تمدن بصری).
با اختراع چاپ توسط گوتنبرگ، انسان را وارد یک کهکشان ارتباطی کرد که به آن کهکشان گوتنبرگ می گوییم. انسانیت در این دوره در مسیر عقل دکارتی قرار گرفت.
پس از اختراع و به کارگیری رادیو نیز ما وارد یک دوره جدید شدیم. عصر به کارگیری رادیوها شدیم که به کهکشان مارکونی (مخترع رادیو) نامگذاری می شود. در عصر ارتباطات الکترونیکی انسان به نوعی رجعت کرد به زندگی قومی و قبیله ای خود. با نمایش آداب و رسوم قومیت های مختلف و برخی الگوهای زندگی، انسان ها در سبک زندگی به یکدیگر نزدیک تر شدند. در این دوره میان حواس انسان نیز تعادل نسبی پدید می آید. و حس بینایی و شنیداری درگیر استفاده از وسایل ارتباطی عصر ارتباطات الکترونیکی می شوند.
دسته بندی وسایل ارتباطی به گرم و سرد
مک لوهان بر اساس شوخی های آمریکایی که برخی سرد و برخی گرم هستند (فهم شوخی های سرد، به تفکر بیشتری نیاز دارند ولی شوخی های گرم صریح و بی پرده هستند) رسانه ها را به دو گروه طبقه بندی کرده است.
رسانه هایی که صریح اند و روشن هستند و بی پرده تر، رسانه های گرم (مانند آهن گداخته) هستند. مانند مطبوعات، رادیو، گرامافون، سینما و عکس.
رسانه های سرد، حساسیت کمتری ایجاد می کنند.
نظریه امتداد مارشال مک لوهان
رسانه های ارتباط جمعی در امتداد حواس به وجود آمده اند. همچنان که چرخ در امتداد پا، لباس در امتداد پوست و لامسه، تلویزیون در امتداد حس بینایی و شنوایی. کتاب و خط در امتداد حس بینایی.
منطق موزائیکی
بر اساس این منطق کلیه عناصر کنار یکدیگر در یک مجموعه نگریسته می شوند. فرد از تکبینی و دیدگاه های محدود فراتر رفته و هر عنصر را در بستر محیطی آن مد نظر قرار دهد.
این منطق به نوعی شبیه دیدگاه گشتالتی در روانشاسی است و در آن هیچ شناخت جزئی قابل قبول نیست و جداساختن پدیده ها از بطن و بستر اجتماعی، آن را بی معنی می کند.
۳- دیوید رایزمن متفکر دیگری است که بر ارتباط به عنوان محور حرکت جوامع تاکید دارد او تاریخ تمدن بشریت را از روزنه ارتباطات مورد بررسی قرار داده و سه مرحله یا دوران را مورد بازشناسی قرار میدهد او دوران سوم را عصر ارتباطات و رسانه هایا عصر انسان دگرراهبر معرفی می کند ومی گوید:
عصر انسان دگرراهبر other directedman: رایزمن این دوره را متقارن با ظهور ارتباط جمعی میداند. به نظر او انسان دگرراهبر دیگر تحت تاثیر شیوههای آموزش و پرورش و خانوادهها نیست بلکه شخصیت فرد تحت تاثیر دیگران شامل گروههای دوستی، همکاران و همسالان، نقش میپذیرد. وسایل ارتباط جمعی این نقش را تکمیل و تقویت میکند.
رایزمن میگوید: تمامی افراد در دوران دگرراهبر در یک چیز اشتراک دارند و آن هم نوع و نحوه نگرش ذهنیشان در ارتباط با همنوعانشان شکل میگیرد. انسان دگرراهبر برای یافتن هویت خود به تائید دیگران نیاز دارد به همین دلیل خود را به دامن تودهها میاندازد و تلاش میکند تا با دیگران همرنگ شود.
رایزمن میگوید: تمامی افراد در دوران دگرراهبر در یک چیز اشتراک دارند و آن هم نوع و نحوه نگرش ذهنیشان در ارتباط با همنوعانشان شکل میگیرد. انسان دگرراهبر برای یافتن هویت خود به تائید دیگران نیاز دارد به همین دلیل خود را به دامن تودهها میاندازد و تلاش میکند تا با دیگران همرنگ شود.
وسایل ارتباط جمعی در جهت همسان کردن رفتارها به کار میافتد. پیشرفت در این جامعه وابسته به نظرات دیگران است و انسان سعی میکند تا شناخت خود را از طریق تصورات دیگران نسبت به خود به دست آورد. در این چنین جامعهای خانوادهها قدرت تاثیرگذاری خود را از دست میدهند.
خانوادهها فرزندان را ترغیب میکنند تا در تمامی موارد بهتر عمل کنند و موفق شوند چون خود الگویی ارائه نمیدهند. به وسایل ارتباطی جمعی رجوع میکنند و بچهها را به این وسایل میسپارند.
از آنجا که دیگر هنجاری برای حصول بر موفقیت وجود ندارد لذا انسانها منفعل و تاثیرپذیر شده تحت نفوذ رسانهها سعی میکنند خود را با جامعه همرنگ کنند در نتیجه تودههای تنها در شهرهای بزرگ شکل میگیرد.
به زعم نیل پوستمن نویسنده کتاب «زندگی در عیش، مردن در خوشی»، در این مرحله جوامع صنعتی حاکمیت تمامعیار رسانهها را بر تمامی شئون فردی و اجتماعی خود پذیرفتند.
انسانها در گذشته به دنبال اطلاعاتی بودند که روشنیبخش ساختار زندگی آنان بود. حال آنکه امروز باید چارچوب و قالبی پیدا کنند برای اطلاعاتی که به سوی آنها سرازیر شده است، تا از گذر آن معنا و مفهومی به این اطلاعات داده و ظاهرا فایده و کاربردی برای آنها قائل شوند غافل از اینکه یک چنین شبه ساختاری توان انجام کاری مفید را ندارد و در عین حال آخرین راه فرار فرهنگی است که در اسارت عدم تجانس، ناهماهنگی، بیاعتباری و بیاهمیتی به ناتوانی و مدهوشی گراییده است و در چنگال پوچیها دچار دگرشیفتگی شدهاست.
بدین ترتیب وسائل ارتباط جمعی بیشترین کمال را در تصاویر و لحظهها ایجاد کرده و راه ورود به حریم خصوصی انسانها را هموار ساخته و سرود پایانی یا نغمه خداحافظی عصر مناظره و مباحثه را سر میدهد. در این عصر رسانه رسالت یک افسانه را تصاحب کرده است؛ افسانهای که انسان عصر معاصر فهم ناخودآگاه آن را طبیعی میانگارد
امروزه رسانه عنصری از فرهنگ و بالاخره به فرهنگ در جوامع صنعتی تبدیل شده است. کار بدان جا کشیده که هر گاه نهاد، ارگان و جماعت یا فردی را میبینیم که نمیخواهند خود را در قالب شابلونهای این عصر جای دهند در انظار ما عجیب و غریب، ناسالم و دارای اختلال جلوه میکنند، نه شابلونها و الگوهای سالم؛ و در این جا است که میبینیم رسانهها در جوامع صنعتی تا چه حد در عوامزدگی فرهنگی کمک میکنند.
موافقان این انقلاب بصری رسانههای تصویری را پنجرهای به جهان میدانند و جای محکمی را در مرکز گفتگوها و مراودات انسانی برای این رسانه باز نمودهاند.از رهگذر این انقلاب بصری ارزشهای حاکم بر فرهنگ و روابط انسانی دستخوش تغییر شده و به راحتی میتوان سطح کمی و کیفی نازل خودآگاهی اجتماعی انسانها را در این عصر به وضوح دید.
سقوط سطح اندیشه نمودار این واقعیت است که چگونه اقتضائات و خصلتهای نهفته در ذات یک وسیله ارتباط جمعی با تغییر و دگرگونی در ساختارهای ابزارهای دیگر دستخوش تحول شده و با حاکمیت ابزارهای نوین تمام اقتضائات پیشین از میان رفته و در میدان رقابت با وسیله جدید اطلاعرسانی قدرت و تداوم را از دست میدهند.
از این رو در جوامع صنعتی لحظه به لحظه افول اندیشه را لمس میکنیم. آنچه را که یک فرهنگ از اندیشه درک میکند از قدرت و کارآیی مهمترین ابزار وسائل ارتباط جمعی آن جامعه استنباط و استخراج میکند. در رسانهها تمام اطلاعات، سنتها، عرف، ارزشها و حتی مذهب به عنوان سرگرمی عرضه میشود.
هر مقولهای از مسائل و اعمال عبادی و مذهبی که مستند به تاریخ یا مربوط به مسائل انسانی و دنیای معنا باشند باعث ایجاد رفتار و سلوک روحانی و غیرمادی میشوند که در رسانههای تصویری کمرنگ یا فاقد رنگ است.
در این حیطه هیچ سنت و سیرهای- و هیچ روش و دستورالعمل آموزشی و احساسی برای سلوک و سیر در دیار معنویت وجود ندارد و فقط صحبتی است که با معدودی متن بیان میشود.به بیانی دیگر واعظی الکترونیکی است نه تاثیری بر فردیت. و این قابل تامل است.
اگر بخواهیم خوب درک کنیم که از چه راه و رسمی رسانه و دیگر اطلاعات تصویری پایههای اصلی آزادی اطلاعات را تهدید به ویرانی میکنند باید به نظریه هاکسلی متوسل شویم که دنیای شگفتانگیز نو نام دارد و بیانگر دنیایی است که در آن نشانهای از فرهنگ و ارزشهای انسانی وجود ندارد. تاریخ و سنت بشری فراموش شده است و اصل حاکم بر این دنیا رفاه، پیشرفت و ثبات اجتماعی است.
رفاه و پیشرفت محصول علم و صنعت است و ثبات اجتماعی معلول نفی و تفکر اندیشه و اراده انسانها و ممانعت از خودآگاهی آنها است. انسانها به صورت تودههایی تربیت میشوند که نیازهای جامعه با ثبات را تامین میکند. در این دنیا تکنولوژی آسایش را هدیه میدهد و آرامش را از تکتک افراد سلب میکند.
تکنولوژیهای به ظاهر نجیب و آرام میکوشند به مردم و به انبوه تودهها سیاستی عرضه کنند که پایه و محتوای آن از چهره و سیما و از اندیشیدن به شیوه لحظهای و از رواندرمانی نشات میگیرد، بدون آنکه نیازمند درگیری با تناقضها باشد.
۴-اندیشه دیگری که در این بخش بررسی میگردد اندیشه لازارسفلد به همراه مرتون است. لازارسفلد (۱۹۷۶-۱۹۰۱) را شاید نتوان نظریهپردازی بزرگ دانست اما تأثیرگذاری برجستهای در این زمینه داشته است. لازارسفلد به همراه مرتون در زمره اولین دانشمندانی بودند که نظریه تأثیرگذاری بیحد و حصر رسانهای را مورد تردید قرار دادند. از دید آنان اثرگذاری رسانهها، در صورتی که ساختار محیط کلان و یا افواه مناسب و موافق پیام رسانهای نباشد، با تنگنا روبرو خواهد بود.(۶)
لازارسفلد و مرتون بر این عقیدهاند که برای اثربخشی رسانه سه شرط: انحصاری کردن، جهتدهی به ارزشها و اجتناب از تغییر ارزشهای اساسی و ارتباط چهره به چهره تکمیلی لازم است. این دانشمندان با بررسی مقایسهای تبلیغات در زمینه مصرف و تبلیغات سیاسی نتیجه میگیرند که گر چه رسانههای جمعی در سمت دادن نگرشهای اساسی اثربخش بودهاند، شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد به تنهایی موجب تغییر نگرش شده باشند. (سودین؛ تانکارد،۴۶۶:۱۳۸۱). چنانچه پیام ارتباطی حاوی نکاتی باشد که در محیط پیرامون قابل جذب نباشد، یا با امکانات عملی محیط سازگار نباشد و یا آنکه با عقاید و ارزشهای رایج محیط پیرامون تنافر داشته باشد، ممکن است فرد در آغاز تحت تأثیر پیام قرار گیرد، لیکن به زودی و بعد از خارج شدن از اثرات خلسه ناشی از پیام جذاب وسیله ارتباطی، دچار تحیر و سرگردانی میشود. (۷).
۵- هارولد لاسول (۱۹۷۸-۱۹۰۲) همه چیز را در جریان محتوای پیام متمرکز میساخت. وی در اثرش «ساخت و کارکرد ارتباط در جامعه» به ساختپذیری ارتباطات و حتی تشابه جامعه انسانی از این دیدگاه با دیگر موجودات اشاره دارد. به زعم لاسول وسایل ارتباط جمعی مجموعهای به هم پیوسته تشکیل میدهند و با هم تنسیق میشوند. این مجموعه با نام الگوی لاسول معروف است و شامل پنج عنصر: «چه کسی، چه چیزی، از کدام مجرا، با چه کسی، با کدام نتیجه» میباشد. به نظر لاسول با توجه به عناصر تشکیل دهنده ارتباطات، میتوان ساختیابی آنان را پیشبینی کرده، تحققپذیر ساخت. از ترکیب غایی عناصر ارتباط، مجموعهای حاوی دو نوع ساخت شامل زیرساختها و روساختها فراهم میآید.
زیرساختها infrastructures یا ابزار تکنولوژیک ارتباط، مجموعهای به هم پیوسته و متشکل هستند که با نیرویی همساز عمل کرده و در جامعه انسانی اثراتی ویژه بر جای میگذارند. روساختها superstructures یا عناصر غیرتکنولوژیک حاوی سازمانها، مقررات و اندیشهها و افکار مرتبط با ارتباطات است که در رابطهای تعاملی با زیرساخت قرار دارد. بدین ترتیب از نظر لاسول هر دو نوع ساخت (زیرساختها و روساختها) در تأثیر از یکدیگر هستند. (۸)
لاسول در زمینه کارکردهای ارتباطات اجتماعی در مقاله معروف خود «ساخت و کارکرد ارتباطات در جامعه structure and function of communication» سه دسته کارکرد شامل نظارت، همبستگی و جامعهپذیری برمیشمارد. به نظر لاسول در صورتی که انسان قابلیت درک بیشتر ارتباطات انسانی و جامعه انسانی را دارا باشد، متوجه می شود که کارکردها معمولاً با گذشت زمان و مکان تغییر نمیکنند، اما دارای تفاوتهای بسیار کوچک، ظریف و حتی ضروری هستند.
لاسول عقیده دارد که در بررسی جامعه جهانی و فرایند ارتباط به سه نوع متخصص بر میخوریم:
– گروهی از متخصصین که به بررسی محیط سیاسی پیرامون و دولت به عنوان یک کل میپردازند.
– گروهی که به تنظیم پاسخ دولت به محیط می اندیشند. نویسندگان و گویندگان وسایل ارتباطی پاسخ درونی را تنظیم و تصدیق میکنند.
– گروهی که الگوهای پاسخ را از پیران به جوانان منتقل میسازند. مربیان و والدین مسئول انتقال میراث اجتماعی (به نسل جوان) هستند.
به عقیده لاسول تمام این گروهها باید در یک مجموعه متشکل قرار گیرند تا شناخت و پاسخ هماهنگ شوند. کل جامعه پیامی متشکل و همگن دریافت کند و به طور کلی رابطه انسانها در خلال زمان نیز صورتی متفرق، ناهماهنگ و تجزی یافته نداشته باشد. این امر را «ساخت ارتباطی» میخوانیم. (۹). شرام معتقد است لاسول کمکهای زیادی در فرآیند اندیشهپردازی در مطالعات ارتباطی داشته است که می توان در سه بخش طبقهبندی کرد:
ارائه روش پژوهشی تا جایی که میتوان وی را از حیثی پایهگذار واقعی پژوهشهای ارتباطی دانست.
ارائه نگاهی ژرف به تبلیغات: وی میگفت تبلیغات «نظارت بر عقاید» توسط نمادهای ارزشمند است… و این مانند داستانها، شایعات، [گزارشها]، تصاویر و دیگر اشکال مختلف «ارتباطات اجتماعی communication social« است. به باور لاسول کارکردهای این اشکال توسط اشارات و توهم سریع به قدرت منتهی می شود.
سومین خدمت لاسول به حوزه مطالعات ارتباطی این بود که نقش سیاسی ارتباطات را فراتر از آنچه که اعمالی چون امتناع و مبارزات انتخاباتی نشان میدادند، آشکار ساخت.
۶-فردیناند تونیس اندیشمند آلمانی ارتباط را محور شناخت و ارزیابی جوامع میداند. وی تعداد جوامع را طبق این معیار با عنوان جامعه معنوی geminschaft و جامعه صوری gesellschaft مورد بررسی قرار میدهد.
فردیناند تونیس: فیلسوف و جامعه شناس آلمانی است که تحت تاثیر نظریات انسانی طبیعت و حقوق وضعی هابز و اندیشه تحولات تاریخی مارکس دیدگاههای تازه ای در جامعه شناسی مطرح کرد.
وی ارتباط را محور شناخت و ارزیابی جوامع می داند و تفکیک پذیری وظایف را نه در سازمان و یا ساخت نهادی جوامع بلکه در روابط میان از او جستجو می کند.
نظریه تونیس با تکفیک دو نوع جامعه آغاز می شود:
۱-اجتماع یا جامعه معنوی (گمن شافت )
۲- جامعه صوری (گزل شافت)
از نظر تونیس جامعه معنوی دارای ویژگیهای اراده ارگانیک، ارتباطات عمیق، امتداد تاریخی ارتباط، کوچکی جمع و ارتباط تام میداند. جامعه صوری دارای ویژگیهای وسعت، اراده اندیشیده، بینامی، ارتباط سطحی است. هر کدام از جوامع معنوی و صوری نوع ارتباط انسانی خاص خود را دارد.
گمن شافت : در این جامعه نوعی همبستگی عمیق ، احساسی ، طبیعی و ارگانیک مسلط است.مثل خانواده.
گزل شافت: در این نوع جامعه نظم قانونی ، تقسیم کار ، مالکیت و تضاد دراعضای گروه حکمفرماست.از نظر ارتباطی ، این دو جامعه دارای سه سطح گسترده ارتباط ، عمیق ارتباطی و نوع ارتباطی متفاوت است.
خصوصیات گمن شافت:
۱- ارتباطات محدود است( کوچکی جمع و بی خبری انسانها از هم معنی ندارد )
۲- ارتباطات عمیق است .
۳- اراده ارگانیک (ذاتی و طبیعی ) : بر پایه احساس و تجربه مشترک مثل سلیقه و سنت بنا می شود.
۴- هر حرکت در خدمت وحدت جمع است نه فرد.
۵- امتداد تاریخی ارتباط : انسانها سوابق هم را می شناسند.
خصوصیات گزل شافت :
۱- وسعت جامعه : روابط صوری و قراردادی و تنهایی است.
۲- ارتباطات سطحی است.
۳- اراده سنجیده : سود و زیان اقتصادی برای افراد مهم است.
۴- بی نامی : نام و سوابق نا آشنا هستند.
۵- ارتباط منطقی : ارتباط فاقد اثر هاله روانی است.نفع مادی ملاک قضاوت انسان ها است.
اگر چه تونیس هرگز از توالی زمانی و تقدم و تأخر این دو جامعه صحبت نکرده است، لیکن از فحوای کلامش، حسرت دنیای خاص جامعه معنوی مشهود است. چرا که چنین به نظر می آید که از دیدگاه وی پیدایی عصر جدید و جامعه صنعتی هم با مصرف انبوه mass consumption و هم تولید انبوه mass production ، به نوعی به امحای هویت فردی و گروهی منتهی میشود. پیدایی تودههایی عظیم و دستکاری manipulation آنان از طریق وسایل سهمگین ارتباطات، به ویژه در خدمت بخش خصوصی و منافع آن به فرآیند تودهسازی massification در جامعه نو منتهی میشود. (۱۰)
۷-ریموند ویلیامز: ریموند ویلیامز قبل از سال ۱۹۶۲ با نشر کتابهایی به بررسی زمینههای مختلف فرهنگ، ارتباطات و وسایل ارتباطی پرداخته بود. اما با انتشار کتاب «ارتباطات» در سال ۱۹۶۲ مطالعات درباره تکنولوژیهای مهم ارتباطی را به عنوان امری اساسی در ایجاد نهادهای دموکراتیک و تحقق دگرگونیهای فرهنگی و دستیابی به فرهنگ مشترک را نشان داد.
وی در کتاب خود تأکید میکند «انقلاب فرهنگی» مورد تأکید او جزیی از یک فرایند بزرگ رهایی انسان است که در مقایسه با انقلاب صنعتی و مبارزه در راه دموکراسی، از اهمیتی مشابه آنها برخوردار است. به عقیده او، این انقلاب جدید، باید از طریق نمادهای ارتباطی و تکنولوژیهای نوین آنها صورت گیرد. به همین جهت، اصلاحات در بخش ارتباطات که بالقوه توانایی دموکراتیکسازی جامعه را داراست، ضرورت خاص دارد. (۱۱)
ویلیامز به تأثیرگذاری وسیله ارتباطی به خودی خود و بدون در نظر گرفتن محتوای پیامها بر رفتار مخاطبان، عقیده ندارد و از این رو نظریات وی در برابر نظریات مکلوهان قرار میگیرد. او در برابر اینگونه دیدگاهها، تاریخ را نیروی تعیین کننده شرایط زندگی انسانی معرفی مینماید و فرد مخاطب و همین رسانه تلویزیون را محصول تاریخ میشناسد.
به عقیده او بین اختراع یک تکنولوژی و ترویج آن در یک فرهنگ باید تفاوت قائل شد. زیرا هیچ اختراعی به خودی خود باعث دگرگونی اجتماعی نمیشود. به این لحاظ، برای شناخت هر نوع تکنولوژی ارتباطی، باید آن را «تاریخسازی» کرد و پیوند آن با مجموعهای از منافع خاص و در درون یک نظم اجتماعی را مورد توجه قرار داد. بنابراین، از نظر ویلیامز دیدگاه مارشال مکلوهان درباره نقش تعیین کننده تکنولوژی ارتباطی، برتریجویی و موقعیتشناسی یک گروه اجتماعی برای سلطه بر گروههای اجتماعی دیگر به شمار میرود.
۸-چارلز هورتون کولی جامعه شناس مشهور آمریکایی
او در کتاب سازمان اجتماعی می نویسد:
« اگر نتوانیم چگونگی تاثیری را که انقلاب ارتباطات در ایجاد دنیای آورده است به خوبی بشناسیم نخواهیم توانست از عصر مدرن هیچ چیز درک کنیم .»
او بدنبال این دیدگاه تعریف جامعی از ارتباطات را عرضه کرده است به عقیده او « ارتباط ساز و کاری است که جامعه از طریق آن سازمان دهی می شود و به کمک آن امکان ، ایجاد و توسعه روابط عمومی انسانی فراهم می گردد.
این دنیای نوین ارتباطی به عقیده چارلز کولی سبب دگرگونی بنیادی طرز تفکر انسان ها می گردد
به بیان دیگر ارتباطات ، چشم انداز ذهنی را توسعه می دهد و اندیشه را که براثر روبرو شدن با نوآوری ها سرچشمه می گذارد به تحرک وا می دارد این وضع جدید از استفاده افراد از وسایل ارتباطی نوین سرچشمه می گیرد و تحت تاثیر نقش های چهارگانه ای که او برای این وسایل قائل است بهبود و گسترش می یابد.
وی این نقش ها را چنین معرفی می کند.
الف- بیان یا تنوع افکار و احساسات که به دیگران انتقال می یابد.
ب- تداوم به خاطر ماندن یا پیروزی بر زمان
ج- سرعت ، یا غلبه برمکان
د- انتشار یا دسترسی تمام طبقات انسانی
۹-نظریه اقتصاد سیاسی رسانهها
نظریه اقتصاد سیاسی رسانهها بیش از آنکه بر محتوای ایدئولوژیک رسانهها تاکید کند بر ساختارهای اقتصادی تکیه میکند. این نظریه رسانهها را به عنوان بخشی از نظام اقتصادی و در رابطه با نظام سیاسی بررسی میکند. ایدئولوژی را به عوامل زیر بنایی وابسته میداند، که این اندیشه باعث نیاز به تحلیل ساختار مالکیت و طبقات اجتماعی میگردد.
نظریهپردازان این نظریه معتقدند که رسانهها ابزاری جهت گسترش بازار و منافع طبقه حاکم هستند. رسانهها در واقع به گونهای به تولید دانش میپردازند که منافع و سودهای کلان این طبقه را تضمین مینمایند. تضمین منافع طبقاتی باعث از بین رفتن استقلال رسانهها و به زیر سلطه منافع اقتصادی سیاسی طبقه حاکم رفتن، نادیده گرفتن جنبههای انسانی فقر و تنگدستی اقشار وسیعی از مردم متعلق به طبقات پایین جامعه، توجه به بازارهای کلان اقتصادی و ترس از سرمایه گذاریهای رده میانی میگردد.
رویکرد اقتصاد سیاسی از سویی توانایی آزمایش تجربی فرضیات درباره عوامل تعیین کننده بازار را دارد، اما چنانکه میدانیم پیچیدگیها و چندجانبه بودن اینگونه تحلیلها مانع از اطمینان به اثبات تجربی این فرضیات میگردد. از سوی دیگر این دستگاه نظری تمامی رسانهها را در یک قالب فکری بررسی مینماید، حال آنکه جایگاهی برای تحلیل رسانههای عمومی خارج از منافع طبقه حاکم در نظر نمیگیرد.
۱۰-نظریه مطالعات فرهنگی ( cultural studies ) :
در این نظریه در مقایسه به نظریات مارکسیسم کلاسیک و اقتصاد سیاسی رسانه ای جایگاه مستقل و آزادتری برای فرهنگ درنظر گرفته می شود و به اقتصاد صرف تاکید نمی شود . در این نظریه کسانی مثل گرامشی لوییی آلتوسر و روژه گارودی هر کدام عامل فرهنگی را موثرتر از اقتصاد می دانند . از دیدگاه مک کوئیل این نظریه به جای پرداختن به عوامل ساختاری و اقتصادی جهان بینی که گرایش به طبقه دارد بیشتر به خود جهان بینی نظر دارد . به این ترتیب وسایل ارتباط جمعی از نظر گرامشی جزئی از ابزارهای تفوق یا هژمونی سرمایه داری و از نظر افرادی چون آلتوسر جزو ابزارها و دستگاههای ایدئولوژیک سرمایه داری محسوب می شوند .
استفاده قدرتهای استعماری از رسانه ها
دنیای امروز عرصه جنگ بین رسانه هاست . کارشناسان معتقدند که دنیای کنونی، وارد یک جنگ رسانهیی تمام عیار شده و سرعت گردش اطلاعات در آن بسیار سرسامآور است و هر کس بتواند مدیریت گردش این اطلاعات را به دست بگیرد، به دنیا حاکمیت میکند و در حقیقت در دنیای امروز، قدرت نرم حرف اول و آخر را میزند. رسانه کارکردی دوسویه دارد ولی عملا رسانه های امروزی در خدمت نظام سلطه است .
رسانه در حوزه های مختلف ، کارکرد متفاوت دارد:
با استفاده از رسانه ها می توان در جامعه انگیزه و حرکت ایجاد کرد و یا فرهنگ عمومی را پایه ریزی و گسترش داد و همینطور افکار عمومی را در رابطه با موضوع خاصی تبیین کرد . رسانه می تواند ارتباط دوسویه را بین افراد یک جامعه و حتی جامعه جهانی برقرار کند گرچه قدرتهای استکباری از رسانه برای گسترش نفوذ خود در جامعه جهانی استفاده می کنند.
ایران درسه کهکشان ارتباطی مک لوهان
استاد محسنیان راد در کتاب ارتباط شناسی به بررسی وضعیت ایران درسه کهکشان ارتباطی مک لوهان دست می زند و معتقد است که تفاوت بین مدت زمان اقامت غربی ها در کهکشان های سه گانۀ مک لوهان وایرانیان از یک طرف وکیفیت این اقامت ازطرف دیگر ، سبب یک سری ویژگی های اجتماعی در زمینۀ ارتباطات انسانی در این سرزمین شده است. فرضیۀ وی چنین است که بدون در نظر گرفتن متغیر سواد، شاید بتوان کم توجهی نسبی ایرانی ها را به پیام های مکتوب، چه در حد روزنامه، مجله، کتاب و چه گزارشهای اداری، نامه نگاری و… ناشی از عواملی از جمله همین عامل عدم اقامت کافی در کهکشان گوتنبرگ دانست. (۱۲)
وی برای بیان فرضیۀ خویش دست به بررسی کمی مدت زمان اقامت درسه کهکشان شفاهی ، مارکنی و گوتنبرگ می زند و این کمیت ها را مبنای قضاوت دربارۀ ویژگی های اجتماعی در زمینۀ ارتباطات انسانی می کند. حال اجازه بدهید وضعیت اقامت های مختلف ایرانیان را در سه کهکشان مذکور با توجه به کتاب ارتباط شناسی وی بیان کنیم وسپس به بررسی قضاوت های وی دست بزنیم.
کهکشان اول کهکشان شفاهی بود که از دور دست تاریخ آغاز و تا سال ۷۱۷ شمسی (۱۴۳۶ م) ادامه داشت. بعد، عصر زندگی در کهکشان گوتنبرگ آغاز شد. مسافران آن کهکشان ۳۸۰ سال در آنجا ماندند و بعد سومین سفر را آغاز کردند؛ سفر به کهکشان مارکنی، و هنوز نیز در آنجا هستند.(۱۳)
ابتدا وضعیت اقامت ایران در کهکشان شفاهی بررسی می شود که مجموع پیام های نوشتاری سرزمین ایران به هنگام ورود به کهکشان گوتنبرگ پایین است. مجموع کتب خطی تا دوران قاجار در کتابخانه های ایران حدود ۴۸ هزار جلد است.(۱۴)
اروپا در سال ۱۴۳۶م به همت گوتنبرگ وارد کهکشان جدید شد. در فاصله ای کوتاه چاپخانه ها در اکثر کشورهای اروپایی به کار افتادند و علوم به سرعت همه گیر شد .اما ما ایرانی ها خیلی دیر تصمیم به چنین مهاجرتی گرفتیم. ارامنۀ اصفهان ۱۹۰ سال بعد با آوردن ماشین چاپ در سال ۱۶۴۰م از روسیه نخستین کتاب مذهبی به زبان ارمنی را چاپ کردند. ایرانیان فارسی زبان ۳۸۱ سال بعد از اروپا، با آوردن نخستین چاپخانۀ فارسی در تبریز درسال ۱۸۱۷م وارد این کهکشان شدند.(۱۵)
این بعد کمّی اقامت بود اگر بخواهیم از نظر کیفی هم بررسی کنیم نخستین روزنامۀ ما به نام”کاغذ اخبار”درسان ۱۸۳۷م منتشر شد، در حالی که۲۱۵ سال پیش “ویکلی نیوز”( Weekly News) در لندن چاپ میشد. حتی تیراژ نخستین روزنامه ها نیز قابل بررسی اند. از طرفی نخستین روزنامه های ما دولتی بودند: مانند ” کاغذ اخبار ” متعلق به میرزا صالح شیرازی وابسته به وزارت امور خارجه(۱۶) و” وقایع اتفاقیه ” متعلق به میرزا تقی خان فراهانی وزیر دربار قاجاریه بودند. این روزنامه ها دارای تیراژ بسیار پایینی بودند که هرگز به مردم عادی نمی رسید. از طرف دیگر مردم عادی توان مالی خرید آنها را نداشتند.
در سال۱۹۲۰ نخستین فرستندۀ رادیویی جهان در لندن به کار افتاد و انگلیسی ها وارد کهکشان مارکنی شدند، در حالی که سیصد سال در کهکشان گوتنبرگ مانده بودند. در سال ۱۹۴۰ م اولین فرستندۀ رادیویی ایران تنها ۲۰سال پس از انگلستان، بکار افتاد. ایرانی ها با شتاب وارد این کهکشان شدند.(۱۷) شاید براثر همین شتاب است که علاقۀ ایرانیان به پیامهای مکتوب بسیار اندک است.
نخستین فرستندۀ تلویزیونی جهان در سال۱۹۳۶م در انگلستان به کار افتاد و اولین فرستنده تلویزیونی ما در سال ۱۹۵۸م تأسیس شد. (۱۸) به همان فاصلۀ کوتاه از تأسیس نخستین فرستندۀ رادیویی در جهان، ما دارای فرستنده تلویزیونی شدیم.
با توجه به تاریخ چاپ کتاب محسنیان راد در سال۱۳۶۹ ، نویسنده تنها به بررسی سه کهکشان گوتنبرگ دست زده است، در حالی که با توجه به نظریات مانوئل کاستلز در کتاب” کهکشان اینترنت”، دهکدۀ جهانی را رد میکند وآن را محصول شبکۀ جهانی اینترنت می داند ودهکده را شبکۀ جهانی باکومه های شخصی می خواند. Rantanen, 2005))
بنابراین ضروری است که وضعیت اینترنتی ایران و جهان نیز بررسی شود. شبکۀ اینترنت برای نخستین بار در اوایل دهۀ ۱۹۶۰ بمنظور حفظ و حراست از اسرار نظامی ارتش امریکا از طرف ” آژانس طرحهای نظامی پیشرفته” Advanced Research Project Agency = ARPA) ) در وزارت دفاع ایالت متحده پایه گذاری شد. سپس این شبکه در اختیار دیگر مراکز تحقیقاتی غیر نظامی قرار گرفت. (۱۹) اینترنت در سال ۸۳-۱۹۸۲ عمومی شد. ابنترنت از سال ۷۳-۱۳۷۲ (۱۹۹۳م) در ایران جنبۀ کاربردی پیدا کرد. سال ۱۳۷۷ (۱۹۹۷م ، شورای عالی اطلاع رسانی جهت نظم و ساماندهی به استفاده از اینترنت تشکیل شد. تقریبا حدود ده سال پس ازنخستین استفاده های کاربردی در اروپا، اینترنت در ایران نیز کاربردی شد. می توان ادعا کرد که فاصله ایجاد تکنولوژی های جدید ارتباطی در اروپا و ایران رو به کاهش است. این در حالی است که اروپا پس از۶۰ سال اقامت در کهکشان مارکنی وارد کهکشان اینترنت (با توجه به نظریه کاستلز) شد و ایران هم تقریباً همین مدت و حتی چند سالی کمتر در کهکشان مارکنی اقامت داشت.
این بررسی ها بویژه فاصله های رو به کاهش در زمینۀ فناوری های جدید سبب امیدواری به کاهش دسترسی زمانی به آنها می شود اما از طرف دیگر ممکن است منجر به ویژگی های خاص اجتماعی مانند عدم استفادۀ همگانی و عام از اینترنت و…نیز شود.
البته استاد محسنیان راد در کتاب ایران در چهار کهکشان ارتباطی نظریات جدیدی مطرح کرده است؛ این استاد و پژوهشگر ارتباطات از کهکشان دیگری به نام کهکشان «دارمانی» سخن می گوید و با ارائه مستنداتی بیان می کند که ایران پس از کهکشان شفاهی وارد کهکشانی به نام دارمانی شده و از آنجا به کهکشان گوتنبرگ رفته است.
«دارمانی» برگرفته از نام داریوش هخامنشی و مانی، پیامبر ایران باستان است که به اعتقاد نویسنده نقش موثری در ایجاد این کهکشان داشته اند. از نظر او داریوش در مقطعی از حکمرانی اش نیاز پیدا میکند تا پیام ها را به سرعت در سرزمین تحت حاکمیت خود انتقال دهد و برای این کار سیستمی را ابداع می کند. ایرانیان بر فراز کوه ها و تپه های بلند، آتش هایی با نور قرمز و سفید روشن می کرده اند که هر آتش با استفاده از رموز خاص و از قبل تعیین شده، پیام را به آتش بعدی می رسانده و به این ترتیب تا صبح پیام به سراسر سرزمین ایران میرسیده است. از سوی دیگر محسنیان با ارائه یک سند می گوید چاپ، اولین بار در ایران و توسط مانی اختراع شده، بر خلاف نظر غالب که می گویند صنعت چاپ اولین بار در چین اختراع شده است.
بررسی برخی اندیشه های مک لوهان در تاریخ ایران
مک لوهان نه تنها رسانه ها را به دو دستۀ گرم و سرد تقسیم میکند، بلکه جوامع میزبان رسانه ها را نیز به دو دسته تقسیم کرده، ناخودآگاه برای فرهنگ و معنی های مخاطب نیز اهمیت بسیار قائل میشود. او می گوید: ما میتوانیم کشورهای عقب افتاده را همانند رسانه های سرد وکشور های پیشرفته را چون رسانه های گرم در نظر بگیریم، درست مانند وضعیت افراد حیله گر و زیرک یک شهر در مقابل افراد ساده و بی غل وغش آن (۲۰). ازهمین منظر محسنیان راد فیلم” دخترلر” را بررسی میکند. این فیلم بر اساس داستان عامیانۀ « جعفر و گلنار» شکل گرفته بود و برای همان افراد ساده وبی غل وغش مورد نظر مک لوهان در یک کشور عقب مانده نمایش داده می شد. (۲۱)
مک لوهان دربارۀ علت نامگذاری وسایل سرد وگرم چنین می نویسد: « اوضاع و احوال با گذشته فرق کرده است. وقتی می گوییم فلان شخص نسبت به فلان موضوع گرایش سرد دارد، منظورمان این است که چنان با آن یکی می شود، آنچنان نسبت به آن احساس علاقه وتعهد می کند که گاهی اوقات بین او وموضوع فاصله وتفاوتی نمی توان قائل شد. من دو صنعت گرم وسرد را بطور متفاوت بکار گرفتم زیرا در فرهنگ عامه بخصوص در بین جوانان واقعاً سرد و گرم درست برخلاف معانی ظاهری آنها بکار برده میشود. (۲۲)
وسیلۀ ارتباطی گرم از نظر او وسیله ای است که تنها یکی از حواس پنجگانۀ ما را در نهایت تکامل و قدرت بکار می گیرد. وقتی می گوییم یک چیز در مقابل حواس ما نهایت تکامل و وضوح خود را آشکار می سازد مقصودمان این است که تمام جزئیات آن دیده می شود و حس ما در برخورد با آنها نباید چیزی از خود مایه بگذارد و یا خلأ موجود را پر کند. وسیلۀ ارتباطی سرد، ضرورتاً دخالت وهمکاری بیشتری از حواس مخاطب طلب می کند، در حالی که مخاطب یا گیرندۀ پیام در مقابل وسیلۀ ارتباطی گرم از این دخالت بی نیاز است و همکاری او به حداقل می رسد.(۲۳)
رادیو یک وسیلۀ ارتباطی گرم است. به هنگام شنیدن رادیو ،شنونده خود را به دست آن می سپارد و به اصطلاح در آن غرق می شود. وی معتقد است هنگامی که رادیو به بازار کشورهای اروپایی و آمریکایی سرازیر شد و مورد استفادۀ وسیع قرار گرفت، تنها دو کشور انگلستان وایالات متحده برضد اثرات ناگهانی وتکان دهندۀ آن واکسن مصونیت زده بودند. مک لوهان برخوردار بودن از سواد و شرایط یک اجتماع صنعتی را واکسن مصونیت می شناسد. او میگوید دیگر کشور ها نتوانستند از شوک رادیو در امان باشند. رادیو دارای اثری است که می توان آن را جادوی قبیله ای نامید. تارهای قدیمی پیوستگی های قومی وقبیله ای را در اروپا با آهنگ فاشیسم به لرزش درآورد. (۲۴)
در سالهای اولیۀ تأسیس رادیو در ایران، درصد باسوادان بسیار پایین بود. آمارهای در دسترس نشان میدهد که سال ۱۳۱۴، تعداد فارغ التحصیلان دورۀ شش سالۀ ابتدایی در سراسر ایران در حدود ۹ هزار نفر (۸۸۸۴ نفر) بوده و کل محصلین کشور۶۷۳ هزار و ۲۵۵ نفر و گرایش باسوادان به روزنامه نیز در پایین ترین حد بوده است. در نتیجه، در همان اوایل کار رادیو، عدۀ داوطلبان شنود رادیو بر خوانندگان بالقوۀ مطبوعات برتری یافت (۲۵) بنابراین با توجه به آمارهای موجود در ایران ، کاملاً طبیعی است که مردم بشدت تحت تاثیر فرستندۀ رادیویی قرار داشتند و هیچ گونه مصونیتی بر ضد اثرات آن نداشتند.
مک لوهان در تشبیه معکوس برنامۀ اورسن ولز می گوید: « برای شناخت بهتر قدرت جهان شمولی رادیو می توان به برنامۀ مشهور اورسن ولز اشاره کرد که طی آن، او بطور ساختگی مدعی شد که از کرۀ مریخ به زمین حمله شده است. و بدین ترتیب، عکس العمل مردم زیادی از کشورهای گوناگون پس از انتشار این خبر ساختگی برانگیخته شد. « مک لوهان اقدام هیتلر را نیز مشابه برنامۀ حملۀ مریخی ها دانسته می افزاید:” البته بعد از اورسن ولز ، هیتلر هم تقریباً چنین برنامه ای را اجرا کرد ، منتهی با این تفاوت که او بطور ساختگی عمل نکرد.” (۲۶) تا حدودی میتوان حرف های مک لوهان را با شرایط بوجود آمده در شهریور ۱۳۲۰ مشابه دانست.
در روز سوم شهریور ۱۳۲۰ نیروهای مسلح انگلیس از جنوب ونیروهای مسلح روسیۀ شوروی از آذربایجان ضمن بمباران برخی شهرها پیشروی به سوی تهران را آغاز کردند (۲۷) هنگامی که شهرهای ایران با هواپیما های متفقین بمباران می شد، عدۀ بسیار کمی بوند که می دانستند چه باید بکنند آنها را می توان خوانندگان مجلۀ اطلاعات هفتگی فرض کردکه در شمارۀ ۹ آن مجله نحوۀ مقابله با حملات هوایی را آموزش می داد.
مجلۀ مذکور در آن شماره یک صفحه را بطور کامل به۱۶ نقاشی گرافیکی اختصاص داده بود که از مجلات خارجی برداشته با ترجمه زیر نویس هریک از عکس ها، شیوۀ مقابله با حملات هوایی را برای مردم شهرها نشان می داد. تیتر بزرگ بالای صفحه مذکور این بود: ” در مواقع حمله هوایی چه باید کرد ؟”
از طرفی خبر حملۀ متفقین به ایران در همان روز دوشنبه سوم شهریور ۱۳۲۰ از رادیو پخش شد و برای نخستین بار مردم ایران در همان روز حمله مطلع شدند که قوای بیگانه از مرز کشورشان گذشته است. (۲۸)
یکی از اعضای روزنامۀ اطلاعات آن زمان را چنین توضیح می دهد:” در روزهای اول حملۀ متفقین به ایران، استقبال مردم از روزنامه به حدی بود که نظیر نداشت. آن ها از ساعت ها قبل از توزیع روزنامه جلوی دفتر روزنامه آنچنان ازدحام می کردند که برای سربازان و پاسداران جلوگیری از آن امکان نداشت. یک روز تصمیم گرفتم که در میان آن ازدحام ، قبل از انتشار، چند بسته از روزنامه را با موتور ساید دار خود به شمیران که محل اقامت مقام ها بود ، برسانم. آقای مهدی روزنامه فروش را ترک خود سوار کرده، در حالی که بسته های روزنامه را در جعبه های ساید کاری موتور سیکلت جای دادم، به طرف شمیران حرکت کردم. هنگامی که در حال انجام این عمل بودیم، مردم به موضوع پی بردند و در حالی که سیل جمعیت به دنبال ما می دوید، با انداختن یکی دو بسته میان آنها توانستیم خود را خلاص کنیم ” (۲۹)
با توجه به شرایط توصیف شده، رادیو مردم را مطلع می کرد و مطبوعات توضیح می داد(۳۰) هر چند نمی توان دقیقاً این را مشابه برنامۀ اورسن ولز دانست ، اما مردم بی سواد آن زمان ایران به سبب نداشتن مصونیتی که مک لوهان از آن یاد می کند بسیار تحت تأثیرقرار داشتند.
نقش وسایل ارتباط جمعی در تشکیل افکار عمومی
در وسایل ارتباط جمعی ضابطه را نه در خصلت فرستنده پیام نه در مجرای انتقال پیام و نه در کیفیت اندامهای حس مربوط میتوان جستجو کرد بلکه در کمیت افرادی یافت میشود که گیرنده پیامها را تشکیل میدهند. در اصل، ارتباط جمعی ارتباطی است که نه یک مخاطب تنها یک گروهی کوچک بلکه توده را در بر بگیرند.
با این تعریف پس خواه ناخواه وسایلی که چنین خاصیتی را دارا میباشند وسایل ارتباط جمعی خوانده میشوند چنانکه در این زمینه گفته شد اهمیت وسایل ارتباط جمعی در این نکته نهفته است که هر یک از آنها تولیدکننده پیامهای تودهگیر بوده و از این طریق خالق جمعیتهای تودهگیر هستند. جمعیتهایی که اجزای آن با یکدیگر تجانس ندارند رو در روی یکدیگر قرار نمیگیرند و جز در پیامی که به تمامی آن میرسد در مسأله و نکته دیگری مشترک نیستند.
سیر تاریخی این وسایل از چاپ شروع شده تا وسایلی نظیر رادیو و تلویزیون ادامه پیدا میکند و منظورها هم درست همین وسایل یعنی مطبوعات رادیو و تلویزیون است.
این وسایل با اینکه هم از نظر زمان پیدایش و هم از نظر کیفیت و کمیت با یکدیگر متناقض میباشند ولی در عمل بسیار بهم شبیه بود و حتی میتوان این تشابهات را به عنوان شاخصهای وسایل ارتباط جمعی معرفی کرد. این مختصات این گونه وسایل ارتباطی را به شیوه انتفال فکر و عقاید جدا متمایز ساخته است.
امروزه نفوذ وسایل ارتباط جمعی در زندگی انسانها به حدی است که انسانها در جوامع مختلف همزمان با هم شاهد وقایع و رویدادهای طبیعی، علمی، سیاسی و غیره حتی در دورترین فاصله مکانی در روی کره زمین هستند گسترش و شیوع وسایل ارتباط جمعی به حدی است که بعضی وسایل ارتباط جمعی را یکی از نهادهای اجتماعی شمردهاند و در بسیاری موارد خواندن روزنامه گوش کردن رادیو و تماشای تلویزیون به صورت عادت درآمده است و به عنوان یک نیاز محسوب می شود حتی در اکثر مواقع انسان بیآنکه قصد یادگیری داشته باشد در کنار این وسایل قرار گرفته و از محتوی خاص آن متاثر میشود. اصطلاح وسایل ارتباط جمعی به طور کلی به وسایلی اطلاق می شود که مردم یک جامعه از آن برای ابلاغ پیامها و بیان افکار و انتقال مفاهیم با یکدیگر استفاده میکنند. همچنین آن نوع وسایل ارتباطی را که مورد توجه جماعت کثیری باشد به طور خلاصه رسانههای گروهی این وسایل بنا به گستردگی جامعه و سطح پیشرفت فنی آن برای ارتباط با یکدیگر از سادهترین شکل ارتباط مستقیم استفاده میکنند در حالی که جامعه بزرگتر از جامعه، استفاده از وسایل ارتباط دیگری ضرورت پیدا میکند نظیر مطبوعات، رادیو و تلویزیون.
الف- تاثیر مطبوعات در افکار عمومی
دنیای پیچیده امروز به انسان آموخته است که اندیشهها را باید تا ژرف ترین لایهها کاوید و در طرح ایدهها باید همه زمینهها و زاویهها را به دقت و با ژرفترین لایهها کاوید و در طرح ایدهها و زوایهها را به دقت و با وسواسی وارسی کرد. حقیقت آن است که شرق و به ویژه جهان اسلام ناخواسته در دام دنیای جدید افتاد و پیش از آنکه شرایط جدید را به درستی فهم کند خود را درگیر واقعیت آن دید. از اینجا مشکلاتی پدید آمد که تا امروز هم دست به گریبان ماست، بی پرده باید گفت که تا غرب و مبانی فلسفی و چارچوبهای ایدلوژیک آن را عمیقاً نشناسیم و آثار و اقتضائات آن را فهم نکنیم مباحث بعدی هم خام و سنجیده است. مطبوعات در بطم چنین فرهنگی روییده و بالیده و نقش و کارکرد آن متناسب با همان فضا و فرهنگ تنظیم شده است. اگر معتقدیم که جامعه مه از بنیاد با غرب و شرق تباین دارد ضروریست که از مطبوعات و به طور کلی از رسانهها و ارتباطات تفریحی روشن و متناسب با خواستههای یک جامعه دینی ارائه دهیم. اگر مطبوعات ما از مشروطه تاکنون هنوز در جایگاه واقعی خویش استقرار نیافته این نکته تا اندازی بسیار به «بحران هویت» و «چندپارگی» در فرهنگ و اندیشه ما باز میگردد. ما همچون دیگر شرقنشینان در میانه راه سنت و تجدد ماندهایم و رسانههای ما مصداق بارز این حیرتاند. مطبوعات ما هنوز کاملاً از آن سو نبریدهاند و اصولاً بدین سو هم نپیوستهاند و این است که در تعلیق فرهنگی به سر میبرند؛ این را میگویند «اندیشه آویخته»، «تضاد ارزشها» است و همین چندگانگی است که راه را بر بسیاری معضلات اخلاقی میگشاید و فرصت گزینش درست را از آنان باز میگیرد.
نقش اجتماعی مطبوعات به همان نسبت که هدف راهنمایی توصیه و آموزش جایش را به آگاهی تبلیغ سود جای بدهد عوض میشود و در مسیر دیگری قرار میگیرد. واقعیت این است که امروزه مطبوعات هدفهای هر کسی را دنبال میکند. از سرگرمی و حل جدول گرفته تحلیلیهای سیاسی، گزارش ورزشی، مطالب انتقادی و …
روزنامه قدیمیترین وسیله ایجاد افکار عمومی در قرون اخیر است در عین حال یگانه وسیله ماندنی و ثبت وقایع نیز میباشد که دسترسی به آن سهل است. مطبوعات در اجتماع دارای ارزش بسیاری میباشد و رسالت برجسته و شاخص مطبوعات در دو نکته خلاصه میشود: یکی اخبار و آگاه ساختن مردم و دیگری تربیت و ارشاد افکار مردم در مورد نفوذ در افکار عمومی گفته شدهای که: «مطبوعات در مقایسه با سایر وسایل ارتباط جمعی بهترین ابزار برای امتناع خواستههای گروههای مختلف اجتماعی است و مشهود است که مطبوعات میتوانند افکار عمومی را در غالبهای دلخواه خود بیاورند و به آن شکل دهد دولتها را واژگون سازد و بر روی کار آورد و… بالاخره سازنده هر جامعه نو باشد». به هر حال در کشورهایی که میزان بیسوادان بسیار است حتی ۶۰ تا ۷۰ درصد یعنی اکثریت جامعه از قدرت خواندن محروم هستند به آسانی نمیتوان از طریق مطبوعات در افکار نفوذ کرد و در ساخت افکار آنان موثر واقع شد.
ب- تاثیر رادیو در افکار عمومی
شاید بتوان رادیو را به دلیل همهگیر بودن آن بخصوص بعد از اختراع ترانزیستور مهمترین وسیله ارتباط جمعی در تشکیل ارتباط جمعی در تشکیل افکار عمومی دانست. اما تحقیقات نشان داده است که رادیو میتواند بعضی جنبههای طرد نشدنی خود را حفظ کند. رادیو از دو جهت بر سایر رسانههای همگانی برتری دارد هم انتقال پیام در آن سریع و بلافاصله است و هم پوشش وسیع دارد. امواج رادیو به راحتی در مرزها و حتی قارهها میگذرد به اصطلاح خصلت بیناللملی دارد چون پیامش شنیداری است. برای دریافت پیام آن، گیرنده نیازی به سواد خواندن و نوشتن ندارد و براحتی به حوزه خصوصی زندگی پیامگیر نفوذ و چون شفاهی ارتباط رادیویی بسیار ارزان و سهیل است. رادیو نه تنها میتواند وسیله تبلیغات سیاسی موثری باشد بلکه میتواند نقش مهمی در آموزش عامه مردم در زمینههای گوناگون از مسائل ارتباط جمعی در خدمت تبلیغات است و غیره ایفا کند. پس رادیو نیز چون جامعه پذیری آن است منظور جامعهپذیری این است که رادیو این قدرت را دارد که بر جامعهپذیری ما برای بهتر شدن یا بدتر شدن اثر گذارد. زیرا نخستین رسانهای است که ما برای صحبت با شهروندانمان به طور همزمان و در سطح ملی در اختیار داریم.
ج-تاثیر تلویزیون در افکار عمومی
تلویزیون در دوره مدرن ابزار مناسبی در انتقال اطلاعات، آموزش عمومی، ایجاد نگرش مثبت یا منفی و با تغییر نگرش سیاسی اجتماعی و افتصادی مردم است. به همین دلیل است که تلویزیون و رادیو از ابزارهای مورد استفاده برنامهریزان، دولت مردان و سیاستمداران هر کشور برای اداره امور در جریان تغییر دیدگاهها و رفتار افراد بوده است. روند توسعه جوامع جدید به لحاظ ساختاری بر جایگاه و نقش وسایل ارتباط جمعی اثرگذار است.
تلویزیون افراد را به سوی زندگی اجتماعی سوق میدهد که گفته میشود در واقع اینجاست که تلویزیون با نتزلزل نمودن ارزشهای سنتی خانواده اگر نتواند ارزشهای جدید را جانشین آنها کند و مردم را از نظر روانی و ذهنی برای قبول شرایط تازه آماده سازد. منشأ یک درام اجتماعی میشود. به این لحاظ یک وسیله است که هم میتوان آن را در راه خوب بکار برد و هم میتوان در انجام مقاصد سوء نیز استفاده کرد میگویند تلویزیون هم ابزار استبداد و تبلیغات است اما آنچه که تلویزیون بر عهده دارد این است که حق دفاع از تبلیغ افکار و عقاید خویش یا گروه مختصری را ندارد. بلکه به عهده تلویزیون است که کل حقیقت یک جامعه را منعکس کرده و به اصطلاح هر دو روی سکه را نشان دهد. تلویزیون میتواند نقش بسیار مهمی در نهادهای اجتماعی از جمله سیاست داشته باشد و یک وسیله مناسب برای آگاهی سیاسی یا لااقل شناخت بهتر روش حکومتی و نقش مردم در آنها باشد تا مخاطب بتواند از طریق آگاهی و اطلاعات صحیح، چهارچوب فکری خویش را در جهت صحیح تشکیل دهد.
تلویزیون دارای خصوصیاتی است که آن را از سایر رسانهها و روشهای اطلاعاتی متمایز میکند: اول تلویزیون همزمان دو حس بینایی و شنوایی را متاسر میکند و همین ویژگی آن را در جایگاهی برتر از رادیو و مطبوعات قرار میدهیم. دوم، تلویزیون قادر است اخبار داغ را با سرعت نور به اطلاع ببنندگان برساند، از این نظر تنها رادیو می تواند با این رسانه به رقابت برخیزد زیرا این دو وسیله اطلاعات را توسط امواج الکترومغناطیسی پخش میکنند. سوم؛ یک برنامه تلویزیونی برای رسیدن به نظر مخاطب نیازی به واسطه ندارد.
مطبوعات احتیاج به خدماتی دارد فیلم مستلزم سالن نمایش (سینما) است. اجرای یک نمایشنامه صحنه تئاتر را ایجاب میکند والخ اما تلویزیون مانند رادیو برنامههایشان را بدون واسطه به خانه مخاطبین خود میبرد. تلویزیون قادر است همزمان تعداد کثیری بیننده را در برخی کشورها به مراتب بیشتر از خوانندگان مطبوعات یا شنوندگان رادیو زیر پوشش قرار دهد بدون توجه به نوع برنامهای که از تلویزیون پخش میشود؛ بولتنهای خبری- موسیقی یک مسابقه تلویزیونی نمایش یک مجموعه سریال و غیره این وسیله ارتباطی در هر حال ملزم ارائه یک پیام ایدئولوژیک است. به نظر میآید تلویزیون در ایران در موقعیت خاصی است که میتوان آن را استقراریابی پس از انتقال از مرحله سنتی به مدرن نامید. تلویزیون با گسترش پوشش در کل کشور و کسب میزان شنونده بسیار در مقایسه با گذشته و در مقایسه با رادیو و مطبوعات به جایگاه جدیدی دست یافته است. زیرا اکثریت افراد جامعه ایرانی مخاطبان تلویزیونی هستند و اخبار و اطلاعات مربوط به وقایع داخل و خارج کشور را از این رسانه در مقایسه با دیگر رسانهها، کسب میکنند.
وسایل ارتباط جمعی و توسعه اجتماعی و اقتصادی
به منظور شناخت و ارزیابی تغییراتی که وسایل ارتباط جمعی در جهان پدید آوردهاند، صرف توجه جوامع پیشرفته که در آن فنون جدید مولد ترقیات و دگرگونیهای فراوان هستند، کافی نیست. باید به جهان دیگری نیز توجه نمود که در آن وسایل ارتباط جمعی به تازگی گام نهادهاند و بنابراین نقش آنها در تجدید حیات جامعه بهتر ملاحظه میشود به عبارت دیگر شناخت تأثیر وسایل ارتباط جمعی در جوامعی که جهان سوم یا کمرشد و یا در حال توسعه خوانده میشود، برای جامعه شناسی فوقالعاده جالب است در این جوامع، شرایطی به کلی متمایز با آنچه در جوامع صنعتی وجود دارد دیده میشود. در واقع، در جهان سوم جوامعی که با آداب و عادات قدیمی زندگی میکند یکباره با ورود ناگهانی وسایل ارتباط صنعتی مواجه میشود. مطبوعات در آنها رخنه میکنند، رادیو به آن نفوذ مینماید و تلویزیون آهسته آهسته در آن وارد میشود. سرنوشت کشورهایی که امروزه صنعتی میخوانیم، از این نظر چنین نبوده است که جامعه نیز به خوبی تطور یافته. تاکنون وسایل ارتباط جمعی صرفاً در جوامعی پدید آمدهاند که صنعتی اطلاق میشوند یعنی آنجایی که تحرک اجتماعی و جغرافیایی دیده میشود در عین حال باید افزود که هیچ جامعه صنعتی نمیتواند جز با استفاده از وسایل ارتباط جمعی به صورت پیشرفته آن، به کار پردازد و این بدان معنی است که در یک نظام اجتماعی، شبکه ارتباطات جمعی هم شاخص و هم عامل تغییر است. چنانچه تفاوت بین جوامعی که با وسایل ارتباط جمعی مجهزاند و آنهایی که فاقد چنین وسایلی هستند بدین قرار شهر، مدرسه و وسایل ارتباط جمعی تجدید حیات اجتماعی را رونق میبخشد، زیرا تمامی این عوامل به تقویت همدلی در افراد منجر میگردند.
زندگی شهری به آنها تحرک میبخشد که تمایل به ارتقاء و افزایش مصرف را نتیجه میدهد. زمانی که سواد آموختند، میتوانند از تجربیات جدیدی که وسایل ارتباط جمعی در اختیار آنها قرار میدهد برخوردار شوند.
مطالعه روزنامه، شنیدن رادیو و رفتن به سینما میزان مشارکت فرد را در هر زمینه اجتماعی، با تأثیر قاطع بر همدلی، افزایش میدهد.
بنابراین همبستگی پرمعنایی که بین میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی و با مشارکت در زندگی سیاسی (که شاخص آن میتواند دادن رأی باشد) به چشم میخورد عجیب نیست.
در واقع تحصیل بالاترین میزان همبستگی را با مشارکت نشان میدهد. برعکس شهرنشینی همبستگی هر چند قابل ملاحظه، لیک کمتری را با مشارکت در حیات سیاسی نشان میدهد. دیدیم که باید حداقل ده درصد جمعیت از کل جمعیت شهرنشین باشد تا حرکت از کم رشدی به سوی پیشرفت اجتماعی و اقتصادی آغاز گردد. اما چنانچه میزان شهرنشینی ارتقاء یابد گسترش شهرهای بزرگ در سطوح بالا تأثیری آنچنان در سایر عوامل بر جا نمیگذارد.
با این بررسیها، شخصیت افراد جوامع در حال رشد را با توجه به میزان همدلی در آنان و درجات گوناگون شهرنشینی به سه گروه تقسیم کردهاند: اولین نوع آن شخصیتی است که باید سنتی و ما قبل توسعه خوانده شود، نه صاحب سواد است نه شهرنشین، نه برخوردار از وسایل ارتباط جمعی و نه دارای حالاتی که همدردی خطاب کردیم.
دومین نوع شخصیت که برای تحول جامعه از همه مهمتر است، انتقالی خوانده میشود بر حسب تعداد عواملی (نظیر سوادآموزی، شهرنشینی، دسترسی به وسایل ارتباط جمعی و همدردی) که تکوین این نوع شخصیت «انتقالی» دخالت مینمایند، سه مرحله قابل تشخیص است.
بالاخره، سومین نوع آن، شخصیت جدید است که در جوامع ما فراوان به چشم میخورد.
شخصیت انتقالیای که در آن توجه به حرکت و آیندهای بیش از حال و گذشتهی مطمحنظر است، دارای میزان خاصی از همدردی است و تجلی این نوع شخصیت در جهام سوم، عامل اصلی توسعه محسوب میشود.
وسایل ارتباط جمعی.آسیب هاوفرصت ها
۱- تاثیر وسایل ارتباط جمعی بر پیوندهای عاطفی درخانواده ها
یکی از مولفه های خانواده منسجم ، پیوند عاطفی است که در اثر وجود و استمرار فضای گفت وگو ، تعاطی افکار و تبادل نظر میان اعضای آن شکل می گیرد. پیوند عاطفی ، خود به عنوان یک عامل انگیزشی موجب ارتقاء انسجام خانواده می شود و این سیکل می تواند همچنان ادامه یابد. براین اساس پیوند عاطفی و انسجام خانواده با یکدیگر همبستگی مثبت و بالایی دارند.
عوامل گوناگونی موجب آسیب دیدن پیوند عاطفی خانواده شده و انسجام آن را به مخاطره می اندازند. یکی از عوامل اثرگذار بر گسستگی انسجام خانواده ، گسترش رسانه های جمعی و استفاده افراطی از آنها می باشد. رسانه های جمعی بویژه رسانه های شنیداری وغیر متعامل به دلیل کارکرد متنوع خود و ایجاد تغییرات پیوسته ، بتدریج جای ارتباط بین فردی ازنوع چهره به چهره را گرفته وتوانسته اند فضای انفرادی را بجای فضای جمعی و اجتماعی خانواده حاکم کنند ، بطوری که گسترش تکنیکی رسانه های شنیداری و رایانه ای ، ارتباط مستقیمی با فردگرایی ودوری از گروه را نشان می دهد. دراین مسیر ، تعامل فرد با رسانه الکترونیکی وغیر احساسی شکل می گیرد وبه دلیل برتری تکنولوژیکی وتجهیز فنی ابزارهای رسانه ای ، نوعی رعب فرهنگی وانفعال شخصیتی درفرد ایجاد می شود. نتیجه این می شود که افراد خانواده به جای گفت وگوی صمیمی با یکدیگر با ابزارهای الکترونیکی ارتباط برقرار می کنند ، ارتباطی که فاقد بارعاطفی واحساسی است. این آسیب دردو نوع ارتباط ، بیشتر خودرا نشان می دهد : یکی ارتباط بین فرزندان و والدین ، و دیگری ارتباط بین زن وشوهر.
تجربیات نشان می دهند که هراندازه ارتباط میان فرزندان و والدین وهمچنین ارتباط میان همسران به دلیل تغییر مخاطب کاهش یابد ، فاصله عاطفی وهیجانی وهمچنین فاصله شناختی میان اعضاء نظام خانواده بیشتر می شود. آمارهای رسمی نشان می دهند که میزان مشاهده تلویزیون توسط افراد ایرانی نزدیک به چهار ساعت ونیم در روز است. این میزان بسیار زیاد است ومی تواند به کاهش فضای گفت وگو میان اعضای خانواده گردد. این روند به افزایش فردگرایی وکاهش جمع گرایی منجر خواهد شد که عامل مهمی در آسیب دیدن انسجام خانواده قلمداد می شود.
پیوندعاطفی
اگر انسجام گروه به عنوان عامل پایداری خانواده ، طبعا واجد مشخصه هایی خواهد بود که تضمین کننده شخصیت پایدارگروه می باشد. در روی آورد روانشناختی ، پیوند عاطفی مشخصه ای است که فضای روانی گروه را برای وصول به اهداف تعیین شده وانسجام ، تسهیل می کند. دلیل آن ، وجود نیروی انگیزشی پیوند عاطفی است که موجب می شود اعضای گروه درتامین نیازهای یکدیگر به صورت فعال مشارکت کنند.
پیوند عاطفی به دلایل گوناگونی پدیدارشده و گسترش می یابد. یکی ازمهمترین زمینه های ایجاداین پیوند ، وجود زمینه ارتباطات صحیح بین فردی است. این ارتباط به درستی انجام نمی پذیرد مگرآنکه اعضای گروه با نوعی تفهیم وتفاهم و درک متقابل با یکدیگر تعامل داشته باشند. یکی ازاین عوامل که ارتقادهنده پیوندعاطفی می باشد ، گفت وگو است که عبارت از برقراری ارتباط وتعامل کلامی با یک یاچندنفر می باشد. درفضای ارتباطاتی بویژه ارتباطات بین فردی ، گفت و گو صرفا یک رفتارعادی نیست بلکه الگویی است که فضای عاطفی وهیجانی حاکم بر مناسبات افراد را شکل می دهد. گفت وگویی که واجدمنظورارتباطی وتعامل می باشد، دارای دومولفه وبه عبارتی دارای دو مهارت می باشد : یکی ، مهارت گوش دادن ودیگری مهارت همدلی. با بهره گیری مناسب ازاین دومهارت می توان جریان ارتباطی گفت وگو را درجهت تفاهم ودرک متقابل براه انداخت.
گوش دادن ، با شنیدن متفاوت است. شنیدن یک عمل زیستی است که شامل دریافت یک پیام ازطریق کانالهای حسی است ، شنیدن ، تنها بخشی ازفرایندگوش دادن است. اما گوش دادن فرایندی است که عناصری چون دریافت ، درک ، توجه ، معناگذاری وپاسخگویی توسط شنونده را درخود دارد(۳۱). نکته دیگر آن است که فرایند گوش دادن همواره با ارتباط چشمی همراه است. تجربیات روانشناختی گواه این یافته مهم هستند که هنرگوش دادن که می تواند کارکرد درمانگری نیزداشته باشد ، به وسیله ارتباط چشمی براه می افتد. همچنین یافته ها نشان می دهند که ارتباط چشمی به عنوان یکی ازمولفه های اساسی ایجاد امنیت و توجه مطرح می شود. وقتی درمناسبات کلامی ، گوش دادن با ارتباط چشمی همراه شود ، طرفین ازیکدیگر احساس احترام وتوجه دریافت می کنند ، واین امر به همدلی ودرک متقابل آنها کمک می کند. پس گوش دادن بدون ارتباط چشمی ، بکار نمی افتد و به مرتبه شنیدن ، به عنوان یک عمل زیستی ، نزول می کند. این دو مولفه را نمی توان ازهم تفکیک نمود. براین اساس ، خانواده هایی که با یکدیگر ارتیاط چشمی برقرار وحرفهای همدیگر را خوب گوش می کنند ، واجد پیوند عمیق تری نسبت به خانواده های دیگر می باشند.
همدلی ، فرایند عاطفی شناختی است که طی آن یک شخص ازعواطف ، احساسات وشناخت طرف دیگر آگاهی می یابد. برخی آن را به معنی تجربه مشترک یک هیجانی در دونفر می دانند. کارل راجرز ، همدلی را توانایی همراهی فرد بافردی دیگر به جایی که احساسات آن شخص اورا رهنمون گردیده است ، می داند (۳۲).
وقتی دراثر گفت وگو ، با عنایت به مولفه های گوش دادن و همدلی ، پیوندعاطفی درخانواده شکل می گیرد ، تاثیر آن به صورت متقابل ، موجب ارتقای فضای گفت و گو و انسجام می شود واین سیکل همچنان رو به تکامل ادامه می یابد، مگرآنکه اختلالی در روند تحول گروه بوجود آید. به پاس استمرار فضای گفت وگو ، تعاطی افکار و تبادل نظر میان اعضای خانواده شکل می گیرد. براین اساس ، گفت وگو ، پیوند عاطفی و انسجام خانواده ، به عنوان متغیرهایی مطرح می شوند که با یکدیگر همبستگی مثبت و بالایی دارند و همدیگر را تسهیل می کنند.
آسیبهای خانواده
درمقابل ، عوامل گوناگونی موجب آسیب دیدن پیوند عاطفی خانواده شده و انسجام آن را به مخاطره می اندازند. یکی ازاین عوامل ، عامل تفرد است که به صورت واگرایی اعضای خانواده ، عمل می کند. دردنیای پرشتاب فناوری امروز ، ابزارهایی وجود دارند که افراد را به صورت انفرادی به خود مشغول کرده وآنهارا از تعامل با دیگران باز می دارند. رسانه های جمعی ازاین دسته ابزارها به شمار می روند. البته این موضوع نافی منافع ابزارهای تکنولوژیکی نیست ، اما نوع بهره برداری غیرفرهنگی ازابزارهای فنی موجب شده است که کارکرد آنها عمدتا درجهت تقویت فردگرایی سوق پیدا کند. به عبارتی ، اگرجریان فرهنگی شدن ابزارهای رسانه ای تحقق بیابد ، مضرات آنها به شدت کاهش می یابد وکارکرد اصلی خودرا پیدا می کنند. گرچه برخی نظریه ها بیانگر این مطلب هستند که ذات ابزارهای الکترونیکی به دلیل استفاده از عنصر تغییر ، نمی تواند موجد آرامش باشند ، بلکه مخل آن می باشند. برخی دیگر این نظریه را افراطی و یک سویه می دانند. البته وارسی این دو نظریه در این نوشته مقدورنیست وطرح این مطلب دراین نوشته برای بیان لزوم رعایت احتیاط درجهت استفاده ازابزارهای رسانه ای می باشد.
کارکرد رسانه های جمعی بویژه رسانه های شنیداری وغیر متعامل به دلیل کارکرد متنوع خود و ایجاد تغییرات پیوسته ، به تدریج جای ارتباط بین فردی ازنوع چهره به چهره را گرفته وموجب شده اند فضای انفرادی ، بجای فضای جمعی و عاطفی در خانواده حاکم شود ، بطوری که گسترش تکنیکی رسانه های شنیداری و رایانه ای ، ارتباط مستقیمی با فردگرایی ودوری از فضای روانی وعاطفی خانواده را نشان می دهد. به عبارت دیگر ، این ابزارها ، به تدریج فضای روانی ومحیطی گفت وگو را دریک ارتباط بین فردی ، خدشه دارمی کنند و اعضای گروه را به جای همگرایی، به واگرایی سوق می دهند ، تاجایی که هرعضو خانواده صرفا دریک فضای فیزیکی مشترک زندگی کرده ، اما هیچ تعاملی با هم نخواهند داشت. در ادامه ، متاسفانه ، اهداف آنها نیز به تدریج نسبت به هم ، واگرا شده و منفک می شوند. دراین مسیر ، تعامل واقعی فرد بجای آنکه با افراد دیگری در محیط انسانی سامان بیابد ، با رسانه های الکترونیکی ، شکل می گیرد وبه دلیل برتری تکنولوژیکی وتجهیزات خیره کننده رسانه ای ، نوعی رعب فرهنگی وانفعال شخصیتی درفرد ایجاد می گردد. نتیجه این می شود که افراد خانواده به جای گفت وگوی صمیمی با یکدیگر که می تواند به تقویت پیوندهای عاطفی وانسجام اعضای خانواده منجرشود ، با ابزارهای الکترونیکی ارتباط برقرار می کنند ، ارتباطی که فاقد بارعاطفی ، احساسی وهیجانی است. به تعبیر فوکویاما به دلیل تحدید اخلاق و کیفیت زندگی امروزی به تدریج شاهد یک فروپاشی بزرگ خواهیم بود. این فروپاشی درزمینه های اخلاقی ودرنهاد ها ، بیشتر درزمینه خانواده اتفاق خواهد افتاد.
آسیب ارتباطی ، بیشتر دردو نوع ارتباط ، بروز می کند. یکی ، ارتباط بین فرزندان و والدین و دیگری ، ارتباط بین زن وشوهر می باشد. تجربیات نشان می دهند که هراندازه ارتباط میان فرزندان و والدین وهمچنین ارتباط میان همسران به دلیل تغییر مخاطب کاهش یابد ، پیوند عاطفی وهیجانی و همچنین همگونی شناختی میان اعضاء خانواده نیزکاهش می یابد که این موضوع ، انسجام گروه را به مخاطره می اندازد.
فضاهای الکترونیکی و فردگرایی
آمارهای رسمی نشان می دهند که میزان مشاهده تلویزیون توسط افراد ایرانی نزدیک به چهار ساعت ونیم در روز است. این میزان درکشورهای دیگر به شش ساعت می رسد. میزان استفاده ازاینترنت و اتاقهای چت نیز در برخی کشورها بیشترازاین گزارش شده است. بطوری که ورود مردان وزنان در اتاقهای چت به عنوان ” زندگی دوم” مطرح که زندگی اول را به مخاطره انداخته است. طبیعی است که زندگی دوم (اتاقهای چت) میزان زیادی از انرژی و وقت گفتگو را به خود اختصاص می دهد.
مک گایر (به نقل از حمیدی ، مهدیه ،۱۳۸۳) ورود ابزارهای رسانه ای را به ورود بیگانه تعبیر کرده است و می گوید : ” به طورمتوسط شش روز درهفته ، بیگانه ای درخانه شما حضوردارد. بیگانه ای که آزادانه درهمه جای خانه سرمی زند وتاثیر می گذارد. این بیگانه وظیفه ساده ای دارد وآن محدود کردن توانایی ما وبچه ها درتشخیص رویا ازواقعیت می باشد. ما به اواجازه می دهیم که درهرساعتی وارد خانه مان شود. اگر ما درباره بیگانگان وغریبه ها به بچه هایمان هشدارمی دهیم ، متاسفانه درباره این بیگانه هیچ هشداری به بچه ها نمی دهیم. این بیگانه یکسره حرف می زند وهرچه می خواهد می گوید ودیگران هم سراپا گوش می شوند “.
جان تیلور گاتر (۱۹۹۹) درباره وسعت دنیای مجازی می گوید : ” تلویزیون ورسانه ها با صرف وقت کودکان به دنیای مجازی ، فرصت تجربه دنیای حقیقی وآشنا شدن با واقعیتهای جذاب ، نشاط آور وحتی مخاطره آمیز را ازآنان سلب می کند واین امرآنان را بی حوصله ، حسود و… بارمی آورد. ” گاتر برای جبران این موضوع ، اعتقاد دارد که کودک را بادنیای واقعی آشنا کنید ، طبیعت ، مابقی کارها را انجام می دهد.
در گزارش ان وای تی (NYT) ، زنان درامریکا بیشترازاینکه به فکرمراقبت ازکودکان خودباشند ، تلویزیون تماشا می کنند. دراین گزارش آمده است که این زنان درمرتبه اول تلویزیون تماشا می کنند و خریدخانه وصحبت با تلفن در رده های بعدی ارتباط قرار دارند. مراقبت ازکودکان وصحبت کردن با آنها درمراتب پایین تر قرار دارند. همانطورکه ملاحظه می شود ، صرف وقت زیاد برای رسانه ها بمنزله کاهش میزان ارتباطهای انسانی بویژه با کودکان می باشد. این روند ، به افزایش فردگرایی وکاهش جمع گرایی منجر خواهد شد که عامل مهمی در آسیب دیدن انسجام خانواده قلمداد می شود.
روانشناسان درحوزه روانشناسی شخصیت و اجتماعی برای آنکه بتوانند مطالعات بین فرهنگی را بویژه درباره خود و هویت سامان دهند ؛ مقیاس فردگرایی ـ جمع گرایی رابه عنوان یک شاخص بکار می برند.
واتس لوند وآرچر (۲۰۰۱) این مقیاس را بهترین موضوع روانشناختی و بین فرهنگی برای مطالعه هویت دانسته اند. همچنین اسمیت وباند (۱۹۹۶؛ به نقل ازهمان) این مفاهیم را درمطالعه اجتماع وروانشناسی سازمانی و گروه به کار برده اند. تریاندیس (۱۹۸۰) بیان می کند که تفرد از تجمع واجتماع کسب می شود واجتماع نیز مطابقت وهمسان سازی با دیگران را شکل می دهد. گرایش به هر کدام ازجنبه های این شاخص ، آثار و نتایجی را درپی دارد که هافستید (۱۹۸۴) و تریاندیس (۱۹۹۸ )آنها را مطابق جدول، فهرست می کنند :
فرد گرائی جمع گرائی
۱) علایق و نیازها و اهداف فردی ترجیح دارند
۲) ارزشها و هنجارها ، مبنای فردی دارند
۳) کسب لذت فردی در اولویت است.
۴) باورهای فردی ، متمایز کننده فرد از گروه است
۵) استقلال و هویت فردی اهمیت دارند
۶) راهبردهای مستقیم و مواجه رو در رو ترجیح دارد
۷) ارتباط بین اعضاء متکی به افراد است، رابطه اعضاء با فاصله زیاد صورت می گیرد
۸) روابط اجتماعی در بین اعضاء داوطلبانه بوده و اندازه گروه کوچکتر است
۹) ورود و خروج به گروه براحتی صورت می گیرد
۱۰) دوستی ها رنگ کمتری داشته ، رفاقتها و وفاداری به گروه و شخص دیگر کمتر است
۱) اهداف گروهی مهم هستند
۲) هنجارها و ارزشها از طریق گروه مرجع تعیین می شوند
۳) رضایت گروه و اکثریت اهمیت دارد
۴) باورهای فرد توسط جمع تعیین می شوند
۵) وابستگی بین اعضاء ، علقه های بین فردی و تجانس گروهی مهم هستند
۶) از راهبردهای غیر مستقیم و اصل حفظ ظاهر در شرائط بحرانی استفاده می شود
۷) رابطه اعضاء تنگاتنگ است
۸)روابط اجتماعی بین اعضاء اجباری بوده و اندازه گروه بزرگتر است
۹) ورود و خروج به گروه به سادگی انجام نمی گیرد
۱۰) دوستی ها و رفاقتها از عمق و استحکام بیشتری برخورداراست
مارکوز وکیتایاما (۱۹۹۱) نشان داده اند که فرهنگ اروپایی وغربی ، هویت فردی را درجهت فردیت گرایی وفرهنگ آسیایی وشرقی ونیز آمریکای جنوبی ، فرد را به سوی تعلق به گروه سوق می دهند. همچنین بوچنر ،۱۹۹۴؛ داون وهمکاران،۱۹۹۵؛ مارکوز وکیتایاما ،۱۹۹۱؛به نقل ازمایر (۱۹۹۹) مشخص کرده اند که افراد مالایی ، هندی ، ژاپنی وماسایی ، بیشتر از افراد استرالیایی ، آمریکایی وانگلیسی ، جمله “ من ۰۰۰ هستم “ را با هویت گروهی وجمعی بیان می کنند. دلیل آن این است که فردیت گرایی به دلیل تجربیات فراوان ، تحرک و ویژگیهای شتابدار شهر نشینی بوجود می آید (فری من ،۲۰۰۱ ومایر،۱۹۹۹ ). درجوامع آسیایی که جمع گرایی ترجیح دارد ؛ خودِ متکی به دیگران معمولا احساس تعلق را بوجود می آورد. دراین جوامع ، بریدن از خانواده وگسستگی از دوستان وخانواده آسیب آفرین است وبه عنوان نابهنجاری اجتماعی قلمداد می گردد. دلیل آن این است که دراین فرهنگها ، تعداد خودها بیشتر است. هرفرد دارای یک خودنیست بلکه دارای چندین خود است ؛ همانند : خود با والدین ، خود در کار و خود با دوستان. خود با والدین و فرزندان در این فرهنگها دارای اهمیت بیشتری می باشد.
درکل یافته های تحقیقی نشان می دهندکه میان کشورهای غربی و شرقی تفاوتهای قابل ملاحظه ای درباره شاخص فردگرایی ـ جمع گرایی مشاهده می شود که دلیل آن تفاوت درنوع نگرش ، رفتار وفرهنگهای متفاوت وازجمله به چگونگی گسترش رسانه های جمعی درمتن خانواده ها می باشد.
پهناوری جهان ، مسایل پیچیده اقتصادی ، فناوری الکترونیکی ووضعیت اجتماعی اقتصادی بویژه فشار جهانی شدن ، تعییراتی را ایجاد می کنند که در زمینه تحول شخصیتی فرد ونیز هویت جمعی آنها درمحیط اجتماعی و خانواده تاثیرات بسزایی دارند (بانهام وهمکاران، ۲۰۰۰). علت اصلی کاهش جمع گرایی وافزایش فردگرایی رابه تجربیات فراوان شهرنشینی ، شتاب فناوری وویژگیهای زندگی پر تنش وکاهش ارتباطات بین فردی نسبت می دهند. کاهش فرهنگ گفتگو وتعامل عاطفی بدلیل کیفیت جدید زندگی ، بیش از همه ، هویت فردی وجمعی ملتها را تحت تاثیر قرارداده وبتدریج آنها را به سوی فردگرایی سوق می دهد
.۲- وسایل ارتباط جمعی وخشونت خانوادگی
رسانه ها به اشکال گوناگون بر اعضا و روابط افراد خانواده تاثیر می گذارند. برنامه های گوناگون رادیویی و تلویزیونی می تواند الگوهای رفتاری را در قالب فیلم، سریال و نمایش های رادیویی ارائه دهد. این الگوها از زمان کودکی در فرد درونی شده، تصویری خاص از روابط زن و شوهر و فرزندان ایجاد می�کند.
امروزه بحث خشونت خانوادگی (Domestic Violence) را می�توان در قالب کودک آزاری و خشونت زناشویی در نظر گرفت. “خشونت زناشویی به دو صورت زن آزاری و شوهر آزاری قابل بررسی است که البته شکل غالب آن زن آزاری یعنی خشونت شوهر نسبت به همسر خود از کمیت بالاتری برخوردار است، از آنجا که این نوع خشونت اغلب در درون محیط خانواده روی می دهد و کمتر در جامعه شاهد آن هستیم، آمارهای موجود نمی تواند معرف وضعیت روشنی از آن باشد”. (اعزازی۲۱۱:۱۳۷۶)
در واقع وسایل ارتباط جمعی می توانند به صورتی پنهان قالب های خاص فرهنگی را در ذهن فرد ایجاد کنند، این قالب ها می تواند نوعی اقتدار در شکل مردسالاری یا تسلط مرد بر زن و هم چنین روابط ناسالم با فرزندان باشد هنگامی که در یک سریال تلویزیونی مرد بودن عامل سلطه بر سایر اعضا معرفی می شود یا درخواستهای بجای فرزندان نادیده گرفته می شود و همزمان پاسخ زن یا فرزندان در قالب پرخاشگری به نمایش درمی آید خشونت خانوادگی ترویج شده است. هدف سازندگان این سریال�ها دامن زدن به خشونت های خانوادگی نیست بلکه برعکس ممکن است تلاش آنها در جهت ثبات و تحکیم روابط خانوادگی باشد اما بین آن چه که ما هدف می نامیم با آن چه که به صورت واقعی روی می�دهد تفاوت زیادی وجود دارد. حتی ممکن است نمایش زیاده خواهی فرزندان یا تجمل�گرایی، نوعی نیاز کاذب در بیننده ایجاد کرده و او را در رسیدن به چنین موقعیت هایی تشویق کند.
نظریه�های جدید در زمینه خشونت خانوادگی به دنبال شناخت عوامل ساختاری هستند که خانواده را مستعد بروز خشونت می سازد. به عقیده این نظریه پردازان، “خشونت بر ضد زنان مشکل شخصی یا خانوادگی نیست، بلکه بازتاب ساختارهای وسیع نابرابری جنسی و اقتصادی در کل جامعه است. این نظریه پردازان معتقدند خشونت مردان بر علیه همسرشان به هیچ وجه تخطی از نظم اجتماعی نیست بلکه بر عکس تایید نوع خاصی از نظم اجتماعی است و می توان آن را ناشی از این باور اجتماعی فرهنگی دانست که زنان کم اهمیت تر و کم ارزشتر از مردانند و با آنان برابر نیستند” بدین ترتیب رسانه مروج نوع خاصی از رفتار تلقی نمیشود بلکه تنها منعکس کننده باورهایی است که جامعه به صورت ضمنی آنها را پذیرفته است.
از دیدگاه نظریه ((یادگیری اجتماعی)) در خانواده�هایی که اعضای آن در دوران کودکی شاهد خشونت والدین خود بوده یا آن را تجربه کرده اند، احتمال بروز خشونت بیشتری وجود دارد. این نظریه به سابقه مشاهده و تجربه خشونت در خانواده اشاره دارد. همچنین این تجربه می تواند از طریق محتوایی که رسانه ارائه می کند شکل گرفته و به مرور زمان تقویت شود.
بدین ترتیب می توان گفت القای یک تفکر یا روش غلط در هر یک از زمینه های رفتاری
می تواند به تشدید یا شکل گیری آسیب های جدید منجر شود. نقش رسانه عمدتاً در طرح نیازها و خواسته ها است، در برخی از سریال های تلویزیون مردان متاهل به پنهان کاری و داشتن رابطه با زنان دیگر متهم می شوند. اگر چه هدف این سریال ها نشان دادن چهره ای نامطلوب از این رفتار است اما بیننده این سریال ها ممکن است با برداشت سطحی از اینگونه موارد تحت تاثیر آن قرار گیرد.
رسانه ها ابزاری قدرتمند در فرهنگ سازی و اصلاح رفتارهای اجتماعی و روابط خانوادگی مستند. بنابراین توقع می رود که نوع برنامه سازی رسانه ها با این هدف هماهنگ باشد اما آن چه
واقعیت های اجتماعی نشان می دهد، انحطاط اخلاقی و تضعیف روابط درونی خانواده است که خشونت های خانوادگی را می توان معلول آنها دانست. بنابراین رسانه نمی تواند بدون درک درست از وضعیت خشونت خانوادگی در جهت کاهش آن گام بردارد.
“هم چنین خشونت قابلیت انتقال از نسلی به نسل دیگر را دارا است. کودکی که شاهد مواجهه خشونت در نزدیکان خود می باشد علاوه بر احتمال بالای ابتلا به اختلالات روحی، امکان این که در آینده قربانی خشونت شده یا رفتارهای خشن داشته باشد بیشتر است.” (۳۳)
خشونت علیه زنان در بسیاری از جوامع دیده می شود اما اغلب ناشناخته مانده و به عنوان یکی از امور روزمره پذیرفته می�شود.
بیشترین میزان خشونت علیه زنان توسط همسران آنان اعمال می�گردد بطوریکه خشونت های فیزیکی و روانی اعمال شده در خانواده علاوه بر ایجاد آسیب فیزیکی، موجب تحقیر زنان نیز می گردد. با این حال موارد بسیاری از خشونت های خانگی ناشناخته باقی مانده و گزارش نمی گردند، شاید به این علت که برخی از زنان به خاطر قصور در وظایفشان خود را سزاوار ضرب و شتم می دانند، یا از آزار بیشتر شوهرانشان به خاطر تلافی و افشای اسرار خانوادگی می ترسند و یا به دلیل شرمندگی از موقعیتشان از افشای آن امتناع می کنند. متاسفانه در برخی از کشورها قانونی برای حمایت از زنان قربانی وجود ندارد. خشونت دارای عواقب فردی و اجتماعی متعددی است. از نظر فردی تاثیر خشونت بر قربانی به صورت کاهش کارآیی در محیط کار، کاهش یادگیری و عدم توانایی برقراری روابط اجتماعی است. حداقل پیامدهای ناشی از خشونت خانگی، فقدان امکان برقراری روابط اجتماعی، فرار از منزل، خودکشی، ناتوانایی برای شرکت و اظهارنظر در جمع و داشتن تصور منفی از خود، انزوای اجتماعی، ترس و اضطراب، فقدان استقلال، ممانعت از بروز توانایی ها و استعدادهای بالقوه قربانیان و مهمتر از همه تداوم خشونت است.
سازمان جهانی بهداشت اولین هدف خود در مورد خشونت علیه زنان را � شناخت مساله خشونت علیه زنان� قرار داده است.
پنج اولویت اول برنامه های مبارزه با خشونت خانگی علیه زنان شامل موارد زیر می باشد: ایجاد سیاست های همگانی، ایجاد محیط های حمایت کننده، بازنگری خدمات دولتی، تقویت اقدام جامعه برای مبارزه با خشونت خانگی علیه زنان و توسعه مهارت�های فردی و اجتماعی مردم برای زندگی عاری از خشونت.
رسانه ها در تمامی این پنج مورد نقش مهمی ایفا می کنند. در بعضی موارد اثرات فوری پخش یک سریال تلویزیونی را می توان در قالب گفتار یا رفتار افراد مشاهده نمود. برنامه�های رادیویی نیز در قالب تکست و طرح موضوعات اجتماعی و خانوادگی نقش مهمی در اصلاح یا کاهش خشونت های خانوادگی دارند.
“خشونت علیه زنان در تمامی کشورها، حتی در کشورهای پیشرفته�ای که قوانین محکمی جهت جلوگیری از خشونت علیه خانواده دارند، نگران کننده است” (Clein ۲۰۰۴:۲۵) در این کشورها رسانه ها به عنوان عامل مهمی در جهت کاهش خشونت به کار گرفته می شوند در واقع این خواست دولتها و نهادهای اجتماعی است اما در مقابل بخش تجاری رسانه ها و به ویژه شبکه های تلویزیونی خصوصی و کابلی با نمایش فیلم های اکشن به این موضوع دامن می زنند، می توان گفت منافع اجتماعی که دولتها آنرا دنبال می کنندبا منافع مالی که رسانه های خصوصی به دنبال آن هستند در تضاد قرار دارد. “پخش صحنه های خشن در فیلم های سینمایی رفتار خشن را در افراد برمی انگیزد چرا که خشونت، تمایل به خشونت را کاهش نمی دهد بلکه خشونت موجد خشونت است، مشاهده خشونت در تلویزیون موجب افزایش پرخاشگری در میان تماشاگران می گردد.” (۳۴)
از سوی دیگر افرادی که قربانی خشونت های خانوادگی قرار می گیرند (اغلب زنان و کودکان نیز به دنبال راه حل هایی برای مقابله با آن برخاسته اند. پخش برنامه هایی که از تساوی حقوق زن و مرد و حقوق کودک سخن می گوید و موضوعاتی که توسط حقوقدانان، مشاوران، روانشناسان و جامعه شناسان از طریق رسانه مطرح می شود تلاش بزرگی برای افزایش میزان آگاهی افراد از حیطه وظایف و مسئولیت هایشان است. کافی است به وضعیت تنبیه بدنی دانش آموزان در مدرسه و فرزندان در خانه در طی دو دهه اخیر توجه کنیم تا این تحول بزرگ را به خوبی درک نماییم. زنان با شیوه های دیگری نیز سعی در ارتقا جایگاه خود در خانواده داشته و دارند، افزایش چشمگیر زنان با تحصیلات دانشگاهی را نمی توان بدون تاثیرپذیری از رسانه دانست. معرفی چهره ای از زنان که در موقعیت های مناسب اجتماعی فعالیت می کنند و از جایگاهی مساوی با مردان برخوردارند از جمله عملکردهای مهم رسانه است.
در مجموع می توان رسانه را ابزاری نیرومند در کنترل و گسترش خشونت خانگی دانست، جهت گیری رسانه به سیاست های کلان آن و اهدافی بستگی دارد که آنها دنبال می�کنند.
۳- وسایل ارتباط جمعی، خانواده و جرائم اجتماعی
از دیدگاه بسیاری از اندیشمندان، “ارتکاب جرم نتیجه مشکلات خانوادگی است. آنها در تعریف خود از مشکلات خانوادگی به مسایل متعددی اشاره دارند که می توان آنها را در مقوله�هایی چون طرد فرزندان از سوی والدین، فقدان ارتباط هیجانی و عدم حمایت فرزندان از سوی والدین خلاصه کرد” ( Gorman ۱۹۹۸:۳۱۹).
برخی از اندیشمندان نیز به “فقدان انسجام در خانواده”(Weist,۱۹۹۸:۳۲) و “نظارت نداشتن والدین بر فرزندان و ازدواج مجدد آنها به عنوان عوامل اصلی اشاره می کنند (Pagani:۱۹۹۸:۴۸۹)”.
از سوی دیگر اخبار شنیداری و دیداری در ارائه تصویر جرم به مردم و توسعه سازمانهایی مانند پلیس در جامعه نقش مهمی دارند. “رسانه ها هم چنین نقش مهمی در چگونگی شکل گیری افکار عمومی در مورد جرم و بزه کاری ایفا می کنند” (۳۵).
بدین ترتیب می توان گفت رسانه با تاثیرگذاری بر ساختار خانواده از یک سو و با ارائه تصویری از جرم از سوی دیگر بر شکل گیری یا کاهش جرائم اجتماعی موثر واقع می�شود. تاثیر رسانه ممکن است در مواردی به صورت مستقیم منجر به ارتکاب جرم شود اما این تاثیر عام نبوده و در مواردی خاص به صورت موردی گزارش شده است. دیدن صحنه سرقت یک بانک یا ربودن یک شی از مغازه یا دزدی خانوادگی ممکن است بیننده نوجوانی را به ارتکاب جرم بکشاند. اما خارج از چارچوب
رسانه های رسمی کشور تاثیر فیلم های ماهواره ای یا ویدئویی که بر روی آنها هیچ گونه کنترلی وجود ندارد شدیدتر و عمیق تر است. ارتکاب جرائم جنسی اغلب تحت تاثیر این گونه فیلم ها بوده و مرتکبین آنها خود به این تاثیر اعتراف نموده اند.
برنامه های تلویزیونی و به ویژه سریال هایی که در داخل کشور تولید می شود، با توجه به موضوع و نوع ساخت آن از بیننده زیادی برخوردار است اما در بسیاری موارد دچار انحراف از اصولی شده که جامعه به شدت به رعایت آن محتاج است. ترویج تجمل گرایی، نشان دادن زندگی افراد مرفه و خانه هایی که برای بسیاری از مردم تنها یک رویا محسوب می شود آثار و پیامدهای زیانباری برجای
می گذارد.
نظریه بازتاب رسانه ای جرم مدعی است که “رسانه ها با نمایش مستمر تصاویر فریبنده و خوشایند از ارتکاب جرم و اسطوره سازی از مجرمان، کنترل های درونی را تضعیف می کنند. این امر در نظریه های روان شناسانه در مورد مهارزدایی و حساسیت زدایی در بخش شکل گیری انگیزه ارتکاب جرم بررسی شده است” (Reiner ۲۰۰۰:۲۱۲).
نظریه کنترل اجتماعی هیرشی می گوید “افراد زمانی بزهکار می شوند که نسبت به قیود اجتماعی کم اعتنا یا بی اعتنا شوند”
در این نظریات رسانه ها تاثیر معناداری بر تصویر کلی جرم در درون جامعه دارند، گستره این تاثیر تا آنجا است که می توان گفت انگاره هایی که بر آگاهی عموم درباره جرم سایه افکنده است عمدتاً محصول رسانه ها است. این پدیده را می توان تصویر رسانه�ای رایج جرم
(popular media images of crime) نامید (۳۶).
گربنر معتقد است درس هایی که ما در دوران کودکی از تلویزیون می آموزیم احتمالاً پایه هایی برای جهان بینی وسیع ما می گردند. “تلویزیون منبع معناداری از ارزش های عمومی، عقاید قالبی، ایدئولوژی و دیدگاهها است”(Gerbner , ۱۹۹۴:۳۱)
در تحقیقات دیگر، عوامل درونی و بیرونی موثر بر عدم ارتکاب بزهکاری نیز بررسی شده است. عامل �وابستگی� که حضور پدر و مادر در خانواده، ازدواج نکردن مجدد مادر، توجه و تشویق والدین، آرام بودن محیط خانواده و نیز صمیمی بودن رابطه نوجوان و والدین را نشان می دهد از مهمترین عوامل موثر بر بزهکاری است. این بررسی ها نشان می دهد پایداری وضعیت خانواده در ممانعت از بزهکاری نوجوانان بسیار موثر است. چرا که در این سن نوجوان به دنبال کسب هویت و الگو است نقش پدر و مادر در خانواده موثرتر می شود. می توان گفت خانواده هایی که بر اعمال فرزندان خود نظارت ندارند و کمتر مقررات و استانداردهای مشخصی در قبال رفتارهای غیرقابل قبول آنها وضع و از برخورد قاطعانه در مقابل رفتارهای خلاف فرزندان خود پرهیز می کنند، زمینه کجروی را مساعد
می�سازند (kingsley ۱۹۸۹:۲۸) در واقع نقش رسانه ها در این است که می توانند هنجارهای اجتماعی موجود در جامعه را تقویت یا تضعیف نمایند.” هنگامی که باورها و اعتقادات فرد نسبت به یک موضوع کمرنگ شده یا از بین می�رود نوعی رهایی رفتاری در او پدید می آید به طوری که خود را از قید و بندهای گذشته رها حس می�کند.اگر فردی قویاً باور داشته باشد که برخی رفتارهای انحرافی درست نیست، مشارکت در آن رفتار برای او دور از تصور است”. (۳۷)
تامپسون معتقد است “تاثیر خانواده، همالان و دسته ها (gangs) در بزهکاری بیش از سایر عوامل است و خانواده نقش مهمی در پیشگیری و کنترل بزهکاری دارد”. (Thompson , ۱۹۹۱:۴۵)
سایر اندیشمندان نیز در کنار خانواده به علل و عوامل دیگری اشاره دارند که منشا درونی و بیرونی دارد اما همه آنها به تاثیر عمیق رسانه در این مورد معتقدند.در مجموع می�توان گفت این نظریات معتقدند:”رسانه های دیداری و شنیداری با انعکاس اخبار و رویدادهای جنایی قبح و زشتی رفتارهای مجرمانه را در جامعه از بین می برند و وقوع جرم را امری عادی و طبیعی نشان می دهند. در این شرایط اجتماع پس از مدتی به این زشتی ها عادت می کند و زمینه سقوط ارزش های اجتماعی و هنجارهای زندگی سالم فراهم می گردد”. (۳۸)از دیگر آسیب های اجتماعی مهم در کشور ما طلاق است. در بحث طلاق، آن چه مهم است جدایی عاطفی افراد از یکدیگر است، طلاق پنهان یا طلاق عاطفی به معنای زندگی در زیر یک سقف بدون همدلی و علاقه متقابل است که خود زمینه را برای طلاق واقعی مهیا می سازد.
“تحقیقات نشان دهنده بالا رفتن میزان طلاق و جدایی، به تاخیر افتادن سن ازدواج دختران و تولد نخستین فرزند آنها، محدود شدن تعداد فرزندان، افزایش تعداد و نسبت زنان دارای تحصیلات عالی و نشان دهنده تغییرات پدید آمده درنهاد خانواده است” (۳۹)
طلاق نیز مانند سایر آسیب های اجتماعی تحت تأثیر عوامل متعددی است و تأثیر رسانه ها نیز در این مورد می تواند به صورت غیر مستقیم باشد. در واقع رسانه ها نقشی کلیدی در تبیین شکل گیری فشار ناشی از خلاء هنجاری (Anomic Strain) ایفا می کنند.
“رسانه ها ممکن است با ارائه تصاویری از چشم و هم چشمی عمومی در مورد برخورداری از یک زندگی مرفه، احساس محرومیت نسبی را تشدید می�کنند و موجب وارد آمدن فشار برای رسیدن به سطوح بالای موفقیت می شوند”. (Siegel, ۲۰۰۳: ۱۹۳)
درواقع صرف نظر از طلاقهایی که به علت عدم شناخت زوجین از یکدیگر صورت می گیرد یا طلاقهایی که تنها علت اقتصادی دارند، آنچه که به عنوان یک قاعده کلی مطرح می شود برآورده نشدن توقعاتی است که زوجین از یکدیگر داشته اند. رسانه ها در شکل گیری این توقعات و انتظارات نقش مهمی دارند. انتظاراتی که رسانه از طریق نمایش فیلم و سریال یا در قالبهای دیگر عرضه می کند و افراد بدنبال دست یابی به آنها هستند، نقش رسانه در نشان دادن چهره�ای مطلوب از اشتغال زنان اگر چه
می تواند مثبت ارزیابی شود اما زمینه هایی را برای شکل گیری اختلافات درون خانوادگی مهیا می سازد. حتی نشان دادن سهولت امر طلاق و از بین بردن قبح آن می تواند در تصمیم گیری های زوجین مؤثر باشد .
۴-رسانه ، خانواده و تربیت فرزندان
خانواده مهمترین نقش را در تربیت فرزندان به عهده دارد. در واقع باورها و اعتقادات دینی و
جامعه پذیری ابتدا در خانواده شکل می گیرد.
“از نظر کوئن با صنعتی شدن جوامع ، ساخت، کارکردها و اقتدار خانواده دچار دگرگونی عظیمی شده است و مهمترین پیامد گذار از خانواده سنتی به خانواده صنعتی شهری، جانشینی خانواده هسته�ای به جای خانواده گسترده بوده است. در نتیجه خانواده نقش خود در تربیت اجتماعی فرزندان را به مدارس و آموزشگاه ها واگذار کرد و می توان گفت روابط سودجویی بجای مهرجویی و منفعت در مقابل اخلاق قرار گرفت و خانواده با کارکردهای گذشته اش به حاشیه رانده شد” (۴۰)
“اکنون جوامع غربی به سوی نوعی از خانواده جمعی پیش می روند که ارزش عمده در آن، انعطاف پذیری (Flexibility) است(۴۱)
در این میان رسانه ها از طریق تأثیرگذاری بر ارتباط منفی بین والدین و فرزندان منشأ تحولات بزرگی در تربیت فرزندان می شوند. نسل جوان امروز در مقایسه با نسل های گذشته کمتر زیر بار ارزشهای دیکته شده توسط خانواده می رود و به طور خلاصه می توان گفت امروزه تنها مدارس و مساجد و سایر نهادهای اجتماعی جایگزین نقش تربیتی فرزندان نشده اند بلکه رسانه نیز نقش مهمی در این میان دارد و فرزندان الگوهای رفتاری خود را در بسیاری موارد از رسانه اخذ می کنند. جای تعجب نیست که هنر پیشگان و بازیگران فیلمها و سریالها بیش از معلمان مدارس و اساتید دانشگاهها بعنوان الگو شناخته می شوند.
فقدان یا ضعف کنترل فرزندان در خانواده احتمال بروز ناهنجاریها را افزایش می دهد. ضعف کنترل اجتماعی و کنترل خانوادگی نشان از نابسامانی دارد و فرزند می�تواند دست به اقداماتی بزند که موافق عقاید والدین خود نباشد. یکی از دلایل مهم این وضعیت شفاف نبودن روابط اعضای خانواده است . از سوی دیگر والدین شناخت درستی از شیوه ها و روش های متناسب برای کنترل فرزندان خود پیدا نکرده اند و این امر باعث شده است تا والدین دچار تعارض شدیدی در رفتار خود شوند. بسیاری از والدین در شیوه برخورد با معضلات فرزندان خود شدیداً اظهار عجز میکنند و فرزندان نیز به خوبی از فقدان توانایی والدین خود آگاهی دارند. در اینجا است که باید به نقش فعال و مؤثر رسانه در تربیت فرزندان اشاره کنیم. برنامه هایی که با موضوع مشاوره خانوادگی در رادیو و تلویزیون تولید
می شود اغلب راهکارهایی را مطرح می کنند که والدین به کمک آنها بتوانند بر ضعف کنترل خویش غلبه کنند. هنگامی که والدین درانجام مقاصد خویش احساس ناتوانی می کنند اقدام به اعمال کنترل از طریق بکارگیری خشونت می کنند. .
به عبارت دیگر هنگامی که رسانه ها برخی از کجروی ها را به گونه ای نمایش می�دهند که فاعل آنها فردی موفق مطرح می شود، نابهنجار بودن کجروی نیز کمرنگ شده و حتی از بین می رود.
نظریه �کنترل� می گوید افراد جز در صورتیکه آموخته باشند مرتکب خلاف نشوند به گونه�ای ضد اجتماعی رفتار خواهند کرد. “روک معتقد است این آموزش نقش مهمی در رفتار فرد دارد و تعیین کننده رفتارهای آتی او نیز خواهد بود” .(Rock, ۱۹۹۶:۱۸۲) فرزندان به این نوع آموزش نیازمندند، اگر محیط خانواده قادر به انجام آن نباشد، این الگوها به شکل دیگری در ذهن آنها جایگزین می�گردد. باید توجه داشت که منظور از محیط خانواده تنها نگرش والدین نیست بلکه شیوه رفتار آنها نسبت به یکدیگر عامل مهمی است که فرزندان از آن الگوبرداری می کنند.
پرخاشگری در محیط خانواده طیفی از شکلها و گونه های متفاوت به خود می پذیرد که بدرفتاری با کودکان در یک سوی آن قراردارد و نگرش ها و گفتارهای پرخاشگرانه والدین در سوی دیگر. “باندورا معتقد است در همین عرصه تربیتی کودکان با شدت تمام در معرض نمونه هایی روشن و زنده از قهر و اجبار (Coercion) و پرخاشگری قرار می گیرند و عمل والدین آن نمونه ها را به عنوان شیوه�های مطلوب حل اختلاف و اظهار تمایلات و خواسته�ها به آنان معرفی می کند” (Bandora : ۱۹۷۳, ۴۷)
بنابراین رسانه هم می تواند از طریق تأثیرگذاری بر روابط بین زوجین ، فرآیند تربیت فرزندان را تحت تأثیر قرار دهد و هم بصورت مستقیم بر اندیشه و طرز رفتار فرزندان مؤثر واقع شود. این تأثیر حتی می تواند ساختار خانواده را با تغییراتی عمیق روبرو سازد.
رسانه می تواند با شیوه های گوناگون تصور درستی از موقعیت های مناسب و رفتار متناسب با آن را ایجاد نماید. این تأثیر جدای از کنترل اجتماعی غیر رسمی است که در جامعه یا مدرسه صورت
می گیرد بلکه اثر آن را باید به ابزارهای درونی مربوط دانست، “رسانه می تواند بر نیازهایی مانند عشق و تعلق و احترام تأکید نماید و از طریق آنها فرد را تحث تأثیر قرار دهد”. (۴۲) . دیدگاههای نوین جامعه شناسی تأکید زیادی بر نقش باورهای دینی در آرامش بخشی و احساس آرامش دارند. اندیشمندانی چون پیتر برگر (Peter berger) معتقدند دین سایبان مقدسی است که انسانها را از گزند حوادث و ناامیدی ها نجات می دهد بنابراین اگر خانواده در ایجاد باورهای مذهبی و اخلاقی فرزندان خود ناتوان باشد زمینه لازم برای ارتکاب جرائم گوناگون توسط آنها را فراهم می سازد چرا که اعتقادات دینی در خانواده نقش مهمی در ثبات و تعادل روحی افراد داشته و احساس شادی و رضایت را در آنان تقویت می کند. “دینداری باعث معنا دادن به زندگی می شود ، از افراد حمایت روانی بعمل می آورد، همبستگی اجتماعی را تقویت نموده و بر رفتارآنان کنترل ایجاد می کند” (Stark, ۱۹۹۶:۸)
در برخی از کشورها مانند کوبا ساختار نظام خانواده چنان از هم پاشیده، که می توان گفت میزان کنترل والدین بر فرزندان به حداقل ممکن کاهش یافته است. فرزندان احترام به والدین و بزرگترها، رعایت هنجارها و قوانین اجتماعی و شیوه های مناسب و مجاز پیشرفتهای اجتماعی را از طریق
برنامه های گوناگون رسانه می آموزند اینکه رسانه در این زمینه نقشی مثبت یا منفی دارد به محتوای برنامه های آن مربوط می شود. در واقع در اینجا هم فرستنده پیام و هم گیرنده آن دارای اهمیت هستند.
“تلویزیون در خانواده های متحد و سالم هماهنگی و وفاق را افزایش می دهد، در صورتی که در
خانواده های متزلزل ، به پراکندگی دامن می زند”. (۴۳)
رسانه می تواند با ایجاد اعتماد در فرزندان، زمینه لازم برای قبول ارزشهای اجتماعی از طریق خانواده را فراهم سازد.
کار اریکسون در مورد اهمیت اعتماد در دوره رشد اولیه کودک، نگرش های عمده ای را ارائه می دهد. او معتقد است “اعتماد تنها به معنای اتکاء شخص به تأمین کنندگان خارجی اش را یاد گرفته است بلکه این را نیز فرا گرفته که می تواند به خودش اعتماد کند”(۴۴)
آنچه که امروزه دیده می شود نشان دهنده این واقعیت است که درخانواده هایی که ارتباطات صمیمی بین والدین و فرزندان وجود دارد، والدین قادر به کنترل رفتارهای فرزندان خود بوده و ارزشهای خود را به شیوه هایی مقبول ارائه نموده اند اما در بیشتر خانواده ها که تنها تحت تأثیر عوامل بیرونی و از جمله رسانه ها بوده اند الگوبرداری فرزندان متفاوت از خواسته های والدین بوده است. در کشور ما با همه کاستی هایی که در نقش رسانه وجود دارد تأثیر آن بر تربیت فرزندان تأثیری مثبت بوده است و در مجموع فرزندانی که از تربیت مناسب برخوردار نبوده اند اغلب تحت تأثیر دوستان یا رسانه های غیر رسمی و بیگانه قرار گرفته اند.
۵- رسانه ، خانواده، و چالشهای آینده
“خانواده در دوران مدرن دچار تحولات عظیمی شده است که می توان آنرا در بخشهای زیر خلاصه نمود:
۱) تغییرات ساختاری :
که خانواده را از شکل گسترده به هسته ای و سپس به صورت خانواده های تک نفری و تک والدی در آورده و زندگی مشترک بدون ازدواج را رواج داده است.
۲) تغییرات ارزشی :
بطوریکه در دوران مدرن ارزش هایی چون وفاداری زن و مرد نسبت به یکدیگر تولید مثل و تولد فرزندان، روابط خویشاوندی، قوامیت و سرپرستی مردان و نان آور بودن آنها و خانه دار بودن زنان بسیار کمرنگ شده است.
۳) تغییرات عملکردی :
نقش های سنتی مرد، زن و فرزندان در درون خانواده دچار تحول شده است. نقش تعیین کننده مرد در معیشت از انحصار او بیرون آمده و با ورود انبوه زنان به کارهای خارج از خانه، قدرت چانه زنی آنها افزایش یافته است” (۴۵)
اگر چه در ایران جدایی فرزندان از خانواده مانند غرب نیست و روابط عاطفی بین فرزندان و والدین حتی در سنین بالا نیز ادامه می یابد و در بسیاری موارد وابستگی اقتصادی به والدین نیز امری معمول محسوب می شود با اینحال در کشور ما نیز تحول در ساختار خانواده کاملاً محسوس است. اینکه رسانه تا چه حد می تواند این روند را اصلاح کند یا خود عاملی بر تشدید آن باشد یا این که اصولاً این تغییرات الزامی و غیرقابل کنترل است همه از سئوالات مهم در این زمینه است. آنچه می توان گفت اینکه
دولتها بنا به مصالح خود سعی بر آن دارند تا از پتانسیل رسانه در جهت هدایت افکار عمومی جامعه و تأثیرگذاری بر نهادهایی چون خانواده، روند مطلوبی را ایجاد نمایند تا بتوانند نقش خود را در جهت کنترل اجتماعی بخوبی ایفا کنند.
بنابر این ، رسانه ها در برنامه های خود ابتدا باید شناخت درستی از وضعیت کنونی خانواده ها داشته باشند و بر مبنای این شناخت الگوهای خود را ارائه کنند ، در کشور ما دو بخش سنتی و مدرن در کنار یکدیگر دیده می شود، در حالی که شهرهای بزرگ شکل جدید خانواده را تجربه می کنند در روستاها و شهرهای کوچک نظام سنتی خانواده همچنان قدرتمند است و از آنجا که رسانه طیف وسیعی از مخاطبان را گروه هدف خود می داند برنامه ریزی علاوه بر دشواری با نوعی ظرافت و دقت نظر نیز روبرو است . به عبارت دیگر ابتدا باید تعریف درستی از کارکردهای خانواده ارائه دهیم تا نوع برنامه سازی برای آن و اهدافی که در رسانه مورد توجه است، وضوح بیشتری یابد.
بدین ترتیب هنگامی که رسانه چهره نادرستی از خانواده ارائه دهد که با واقعیت های موجود در جامعه هماهنگ نیست، پذیرش آن از سوی مخاطب نیز با دشواری بسیاری روبرو خواهد بود. در برخی از سریال ها و فیلم های تلویزیونی پدیده اشتغال زنان بصورتی مثبت نگریسته می شود و آنرا نشانه ای از همکاری و هماهنگی بین زوجین و مؤثر بودن نقش زنان در جامعه می دانند در حالی که در پاره ای از سریال ها این موضوع یک آفت تلقی شده و سعی بر آن است تا نقص در تربیت فرزندان و حتی سردی
روابط خانوادگی به اشتغال زنان نسبت داده شود، در واقع رسانه موظف است سیاست واحدی در قبال پدیده�های موجود داشته باشد. تحول بزرگ دیگر در ساخت درونی روابط خانواده است بطوری که باعث ایجاد تحول در نقش اعضا خانواده گردیده است.
رسانه ها و عمدتاً تلویزیون در کشور ما این تفاوتها را عاملی منفی قلمداد کرده اند. نشان دادن
صحنه هایی از زندگی خانواده های فقیر در جنوب شهر که در عین ضعف مادی دارای روابطی صمیمی هستند در کنار خانواده های ثروتمندی که تمامی ساختارها و روابط آن از هم پاشیده، به امری عادی تبدیل شده است . در واقع رسانه کلیشه هایی از خانواده را مطرح می کند که همواره ثابت بوده و خواهند ماند در حالی که تغییر جزیی از زندگی بشر است،. اما مهم تر از خود تغییر، آمادگی انسان ها برای مواجهه با آثار آن است. در جوامعی که سرعت تغییرات بیش از آمادگی ها و ظرفیت های مردم است نه تنها آسیب هایی متوجه عموم می شود بلکه تلقی مردم از تغییر نیز منفی خواهد بود.
وضعیت امروز �خانواده ایرانی� مصداقی از این موضوع است. در گذار از سنت به مدرنیته و به همراه تغییرات آشفته فرهنگی جامعه ما، خانواده ایرانی دگرگونی های گسترده ای راتجربه می کند. درک این دگرگونی و پیش بینی آثار و عواقب آن، از ابعاد مختلف می تواند حائز اهمیت باشد.
به همان اندازه که تفاوت های وسیعی در خانواده های باگرایش های مذهبی وجود دارد، در
خانواده های بی تفاوت و یا با گرایش کمتر به مذهب هم، تفاوت ها گسترده و غیرقابل تصور است. خانواده ایرانی اصول و مفاهیمی از سنت را هنوز یدک می کشد، و از آن طرف، خود را در مسیر مدرنیته قرار داده است. اگرچه این دوگانگی همیشه مستلزم تقابل نیست ولی عدم شفاف سازی وضعیت، تقابل های جدی را به وجود آورده و خواهد آورد.
مفاهیمی مانند فامیل، محرم و نامحرم، تعصب و غیرت، فرمانبری از بزرگترها، آبرو و حیثیت خانوادگی و غیره، به دلیل شرایط یادشده، در خانواده�های مختلف، معانی و تعبیرهای متفاوتی پیدا کرده اند.
می توانیم بعضی از رفتارهای خانواده هایی که به شیوه های خاص خود زندگی می کنند را فساد و
بی بندوباری تلقی کنیم و می توانیم به این رفتارها به عنوان نشانه هایی از دگرگونی های مرحله گذار نگاه کنیم.
در چنین وضعیتی رسانه باید رویکردی را اتخاذ کند که در آن با حفظ مفاهیم ارزشی و سنت های مورد قبول، تحولات عمیق دنیای مدرن نیز مورد توجه قرارگیرد.
فناوری های نوین ارتباطی و چالشهای فرهنگی در ایران
بحث پیامدهای فرهنگی رسانههای جدید الکترونیکی در ایران، به واقع نیازمند یک بررسی و تحقیق همهجانبه است و کمتر در قالب یک مقاله، قابل تبیین است. از این رو، آنچه در ادامه میآید صرفاً طرح این بحث و فهرستی از پیامدهای فرهنگی رسانههای الکترونیکی جدید در ایران است. در عین حال این بحث میتواند به سهم خود چشماندازی از تأثیر رسانههای جدید الکترونیکی را بر فرهنگ ایران ترسیم کند.
از یک منظر و مطابق آنچه که از پیامدهای رسانههای الکترونیک جدید در این مقاله گنجانده شده است، جهان و به تبع آن ما (یعنی کشور ایران) وارد عصر دوم رسانهها شدهایم که برخلاف دوره مدرن و عصر اول رسانهها، آینده آن به طور کامل قابل پیشبینی نیست. عصر دوم رسانهها که در آن بحث رسانههای الکترونیک جدید حاکمیت دارند و “اطلاعات” حرف نهایی را میزند، پدیدهها کمتر قابل پیشبینی شدهاند. جهان امروز، جهانی انباشته از سرگشتگیها، دودلیها، تردیدها، عدم قطعیتها (حتی علوم طبیعی و فیزیک نیز از آن در امان نماندند) سؤالات جدید، ریسکها و در یک کلام جهان بیثبات و بسیار متغیر است. این جهان، دیگر مثل گذشته منظم و کاملاً قابل کنترل نیست. این جهان پیامدهای ناخواستنی بسیاری دارد. با این رویکرد بیتردید میتوان گفت تمامی مواردی که در صفحات قبل به عنوان پیامدهای رسانههای جدید الکترونیکی ذکر شده است، همگی در مورد ایران صدق میکند. رسانههای جدید الکترونیکی از این پس نقش بسیار مؤثری در تغییرات فرهنگی ایران ایفاء خواهد کرد. علاوه بر این به نظر میرسد که پیامدهای این وسایل در ایران حتی بسیار بیشتر از آن باشد که در صفحات قبل ذکر شده است. صرفنظر از قابل پیشبینی نبودن همه پیامداهای این وسایل، باز به نظر میرسد، به خاطر “خاص” بودن مورد ایران تأثیر این وسایل بیش از جاهای دیگر باشد. کشورمان ایران بعد از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ به طور کلی در عرصه فرهنگ بسته عمل کرد و رادیو و تلویزیون دولتی ماند. همچنین حوزه مطبوعات، کتاب، موسیقی، سینما و هنر از گستره رقابت دور بوده است. از این رو، در حال حاضر به نظر میرسد اشتهای سیریناپذیر نسبت به آنچه که در آن سوی مرزها (خصوصاً اروپا و آمریکا) میگذرد، وجود دارد. البته این امر، در جای خود میتواند بسیار خطرناک و ویرانگر باشد. امروزه فرهنگ در غرب به صورت کالا در آمده و تجاری شده است و بازار خود را میجوید. کشورمان ایران اگر نتواند در رقابت سختی که در حوزه فرهنگ در گرفته است با دست پر وارد شود زیان بسیار زیادی خواهد دید. اکنون دیگر نمیتوان و نمیباید دور خود حصار کشید و خود را از دنیا دور نگه داشت. دنیا (و خصوصاً غرب) وارد شده است و رسانههای الکترونیک جدید مظاهر آن هستند. در یک نگاه اجمالی مهمترین آثار این وسایل را برای ایران میتوان چنین شمرد:
۱٫اطلاعرسانی غیرقابل کنترل
اطلاعاتی که اکنون از طریق فکس، اینترنت (پست الکترونیکی و وب سایتها) و ماهوارهها ارسال میشود کمتر از طرف حکومتها قابل کنترل است. در عصر جدید، شهروندانی که توانایی تهیه لوازم مربوط به اینترنت را در اختیار دارند، به راحتی میتوانند اطلاعات روزآمد را از آن سوی جهان دریافت دارند و در همان حال اطلاعاتی نو تولید کرده و در اختیار مخاطبان خود قرار دهند. رسانههای الکترونیک جدید مرزها را شکسته است و حکومتها کاری در این زمینه نمیتواند بکنند. اطلاعرسانی به شیوه جدید سبب شکستن انحصار رسانههای داخلی شده و افراد را قادر میسازد منبع اطلاعاتی خویش را تعیین کنند. کشورمان ایران به هیچوجه در این خصوص نمیتواند اطلاعات را کنترل کرده و به دلخواه خود در دسترس مخاطبانش قرار دهد. زمان به نفع تکنولوژیهای جدید ارتباطی و به زبان شیوههای سنتی و انحصاری اطلاعرسانی در ایران است.
۲٫ظهور انسانهای با تابعیت بینالمللی
شیوه جدید اطلاعرسانی به نوبه خود سبب آگاهیهای جدید شده و انسانهای نو میآفریند. اطلاعاتی که در عصر دوم رسانهها تولید و عرضه میشود، غالباً مخاطبان فراملی و بینالمللی دارد. انسانهای بیشماری با “دیگران” و “غریبهها” ارتباط برقرار کرده و تبادل اطلاعات میکنند. به همین جهت این شیوه اطلاعرسانی فرهنگ خاصی (جهانی و غربی) را ترویج میکند و مخاطبان (مصرفکنندگان) اندکاندک بیش از آن که خود را متعلق به قوم، فرهنگ و کشور خاصی بدانند، خود را انسانی با تابعیت جهانی و بینالمللی خواهند نامید. انسانهای عصر دوم رسانها، با وجود فاصله فیزیکی بسیار، میتوانند به یکدیگر بسیار نزدیک شوند. یک ایرانی ممکن است بیش از آنکه با همسایه خود دوست باشد، با یک آمریکایی یا خارجی که همیشه با او از طریق اینترنت در ارتباط است دوست شود.
۳٫رواج فرهنگ جهانی (و غربی) در ایران
فرهنگ غربی و خصوصاً آمریکایی که امروزه به عنوان فرهنگ جهانی در سراسر گیتی شهرت یافته است، از طریق وسایل الکترونیکی جدید در حال گسترش است. تلویزیونهای ماهوارهای (خصوصاً به دلیل آنکه اکنون سیستم آن از آنالوگ (Analog) به دیجیتال (Digital) در حال تغییر است و از این پس شهروندان سراسر جهان میتوانند با کمک آنتنهای بشقابی بسیار کوچک همزمان به تماشای چند ده کانال بنشینند که غالباً به زبان انگلیسی برنامه پخش میکنند و فیلمها و شوهای آمریکایی نمایش میدهند و شبکه خبری C.N.N و B.B.Cدر آن میدانداری میکنند، همگی چیزی جز ترویج فرهنگ غربی را در دستور کار خود ندارند. اینترنت نیز در این زمینه دست کمی از تلویزیونهای ماهوارهای ندارد. که وسایل هماکنون به قدری در ایران نفوذ کردهاند که صرفاً یک مورد از اثرات فرهنگی آنها را در پیروی شهروندان ایرانی از مدهای مختلف لباس و موی ورزشکاران غربی و هنرپیشههای معروف هالیوود میتوان مشاهد کرد. موسیقی در این خصوص نیز جای خود دارد. رواج فرهنگ غربی در ایران به گونهای است که به نظر میرسد در آینده نهچندان دور تبدیل به “فرهنگ برتر” شود.
۴٫تغییر هویت نزد جوانان
نفوذ سریع و گسترده وسایل الکترونیکی جدید و در همان حال، بسته بودن فضای فرهنگی کشور سبب شده است تا تغییر هویت نزد جوانان ایرانی خیلی زود حادث شود. رسانههای الکترونیکی جدید از نظر هویتی وضعیت تازهای ایجاد کرده که بسیاری از جوانان کاربر این وسایل در ایران هماکنون مثل غربیان رفتار میکنند، لباس میپوشند (و موسیقیهای آنها را گوش میکنند). این وسایل در آینده نهچندان دور، کاربران آن را در ایران منفعل و از نظر ذهنی کاملاً وابسته به غرب خواهد ساخت. هویتی را که رسانههای الکترونیکی جدید ترویج میکنند و در صدد ساختن آن هستند، هویت فراملی و احتمالاً هویت غربی است. این هویت میتواند با هویت ملی ایرانی در تضاد قرار بگیرد.
۵٫افزایش نابرابریها و طبقاتیشدن بیشتر
هرچند گفته میشود وسایل الکترونیکی جدید ارزان و در دسترس است، اما باید به خاطر داشت که به هر حال این وسایل و استفاده از خدمات آنها هزینههایی در بر دارد و همگان نمیتوانند از آنها استفاده کنند. تحصیلکردگان (بالا)، ثروتمندان و شهرنشینان و خصوصاً شهروندان تهرانی عمده استفادهکنندگان این وسایل در حال حاضر هستند. از اینرو دانشجویان، فقرا، روستانشینان، ساکنان شهرهای کوچک و به طور کلی اقشار آسیبپذیر جامعه کمتر توانایی استفاده از این وسایل را خواهند داشت. این امر سبب میشود که یک قشر همچنان مثل گذشته بیشتر از امکانات (و حال امکانات اطلاعاتی) استفاده کند و خود را از هر لحاظ روزآمد و همگام با فرهنگ روز جهان نگه دارد و اقشار دیگر از دسترسی به آن محروم باشند و توانایی استفاده از آن را نداشته باشند.
۶٫زبان
یکی از مواردی که در بحث پیامدهای وسایل الکترونیکی باید آن را جدا از مباحث دیگر فرهنگی، به طور مجزا مدنظر قرار داد، زبان است. در رسانههای الکترونیکی جدید، غالباً زبان انگلیسی سلطه دارد و میخواهد خود را به همه (فرهنگ) کشورها از جمله ایران تحمیل کند. نفوذ و گسترش زبان انگلیسی از طریق تلویزیونهای ماهوارهای و اینترنت در جای خود میتواند مهمترین تهدید علیه زبان فارسی قلمداد شود.
۷٫فقدان سانسور
رسانههای الکترونیکی جدید از قوانین ملی کشورهای مختلف پیروی نمیکنند و از این رو قانونمند و مرزپذیر نیستند. عدم پیروی از مقررات دولتها سبب شده است که این وسایل ماهیتی جهانی و غیرمتمرکز پیدا کرده و دستاندرکاران آنها مطابق امیال و سلیقههای خود عمل کنند. از این رو آنها برنامهها را مطابق میل خود (یا میل مخاطبان خود) میسازند و روی آنتن میفرستند. فقدان سانسور در اینترنت نیز مانند تلویزیونهای ماهوارهای اطلاعات طبقهبندی شده و حتی تصاویر مغایر شئونات اخلاقی (پورنو گرافیک) را به راحتی در دسترس استفادهکنندگان قرار میدهد. این امر خصوصاً برای کشورهایی مانند ایران که از نظر فرهنگی دارای سیستمی بسته هستند میتواند بسیار خطرناک و افسونگر باشد.
۸٫رواج فردگرایی و انزواطلبی
وسایل الکترونیکی جدید در مجموع سبب رشد فردگرایی و انزوای اجتماعی اقشار استفادهکننده آن خواهد شد. استفادهکنندگان این وسایل زمانهای طولانی را با آنها میگذارنند و در گوشهای با خیالپردازی و بازیگوشی و به دور از هر گونه سروصدا و مزاحمت در دنیای خود سیر خواهند کرد. این وسایل نوع جدیدی از مناسبات اجتماعی را در ایران و در نزد اقشار استفادهکننده، به دنبال خواهد داشت که در مجموع منجر به افزایش کنشهای فردی و ظهور انسانهای منزوی، گوشهگیر و کمتحرک میشود. این انسانها بعدها از نظر ارتباطی با دیگر شهروندان مشکل پیدا خواهند کرد و جامعه را درگیر یک تضاد میانکنشی خواهد ساخت. رواج و گسترش وسایل الکترونیکی جدید در ایران منجر به افزایش انسانهای گوشهگیر، کمتحرک و منفعل خواهد شد.
چالش سیاسی
تردیدی نیست که پیامدهای فرهنگی و اجتماعی رسانههای الکترونیک جدید در ایران را میتوان با ذکر موارد دیگر، همچنان برشمرد. اما آنچه که در این مقاله مورد توجه بوده است، بیشتر پیامدهای فرهنگی و اجتماعی رسانههای الکترونیک جدید به عنوان یک مسأله جدید است. این مسأله، خصوصاً در شرایطی که فرهنگ تبدیل به کالا شده و مرزها را درنوردیده و هر کجا که تقاضا برای آن وجود داشته باشد وارد میشود و در شرایطی که کشورمان به طور رسمی وارد مبادلات فرهنگی جهان نشده و دور خود حصار کشیده و از سیستم بسته فرهنگی دفاع میکند، بیشتر جلب توجه میکند. جهان، وارد عصر تازهای شده است که در آن رسانههای الکترونیک جدید حاکمیت پیدا کردهاند. این رسانهها، مرزها را شکسته و هر جا که بخواهد وارد میشوند. همچنین این رسانهها، کالای دیگری جز کالاهای فرهنگی و اطلاعاتی عرضه نمیکنند. رسانههای جدید در همه کشورهای جهان، در درجه اول روی گروههای مرجع و نخبگان فکری، فرهنگی و … تأثیر میگذارند و اینها نیز دنبالهروها و پیروانی دارند که از الگوهایشان پیروی میکنند. به عبارت دیگر فرهنگی را که رسانههای جدید در صدد ترویج آن هستند خیلی سریع در تمام کشورها و از جمله در کشور ما رواج مییابد و فرهنگ ما را به چالش میکشد. رسانههای جدید، وارد شده و ریشه دواندهاند، بنابراین راه درست مواجهه با چنین ورود بیوقفهای شناخت آن و برخورد علمی و آگاهانه با جلوههای آشکارآن است.
بنویسند ودست به روز نامه، مجله، فصلنامه، وماه نامه نویسی بزند. نوشتن کتاب روزنامه و… که در آن زمان توسط دست نویسان نوشته می شد مسلما مثل کتاب وروزنامه و… امروزی نبود وفاقد عکس ورنگ های مختلف بود وبه صورت محدود منتشر می شد ودر دست عده ای خاصی قرار م کرفت وعده خاصی قادر به تهیه آن بود . به مرورزمان وپیشرفت جامعه بشری انسانها دست توانا و قلم چالاکی در جهت خط نویسی پیدا کردند.
نتیجهگیری
پژوهش در باب وسایل ارتباط جمعی، ضمن اهمیت، با مسائلی بسیار نیز رو به رو است از طرفی با ذهن و جهانبینی انسانها سر و کار دارد. از طرف دیگر، تاثیر یک وسیله ارتباط جمعی به طور مجرد قابل ارزیابی نیست. این اثر در محدوده وسیعی از ویژگیهای محیط پیرامون و هم خطوط اصلی شخصیت جا میگیرد و بدون شناخت این دو قابل احتساب نیست.
تحلیل کنترل از مهمترین شیوههای مطالعه در مورد وسایل ارتباط جمعی است در این نوع مطالعه هدف شناخت فرستندگان پیام و ویژگیهای آنان است تحلیل مخاطبین، به معنای شناخت مردی است که مشتریان وسایل ارتباط جمعی هستند در شناخت ویژگیهای آنان است تحلیل مخاطبین، به معنای شناخت مردمی است که مشتریان وسایل ارتباط جمعی هستند در شناخت ویژگیها، خواستها، انتظارات و دگرگونیهای رفتاری یا فکری این مردم از همه شیوههای تحقیق سود جسته میشود.
از جمله تمایزات اساسی بین سینما و تئاتر، تماس مستقیم هنرمندان تئاتر با تماشاچی است. در حالی که در سینما چنین نیست. هنرپیشگان باید در برابر دنیایی از نور و آهن به کار بپردازند و تماشاچیانی دوردست را در نظر آورند همچنین در کار تئاتر، هنرپیشه و کارش محور به حساب میآیند، در حالی که تعداد وسایل و ابزار و نقش خاص آنان در سینما، این اهمیت کانونی را از هنرمند سلب مینماید.
پژوهش در باب رسانههای گروهی از اثرات آن در کشورهایی که بخش خصوصی نیز در آن مجاز به سرمایهگذاری بوده است بدان جهت رشد یافته است که رقابت بین صاحبان این وسایل به منظور شناخت تاثیر برنامههایشان موجبات تحقیق بیشتر را فراهم ساخته است.
در بحث از وظایف و رسالتهای این وسایل میتوان گفت:
الف: چنانچه این وسایل همگی در جهتی واحد پیام فرستند و رسم یا عادت یا هنجاری یکسان را تجویز کنند. بیشبهه اثری بیشتر و چشمگیرتر خواهند داشت.
ب: به سختی میتوان پذیرفت که نیرومندترین این وسایل میتواند به سرعت بر فرد اثری عمیق نهد که با زمینههای روانی از پیشساخته او تناقض قطعی داشته باشد.
ج: تاثیر وسایل ارتباط جمعی در تشدید گرایشهای موجود در فرد یا افراد است.
پژوهش در وسایل جمعی نه تنها با محتوای پیام این رسانهها، اثرات آنان بر شنوندگان و ببنندگان و خوانندگان ارتباط مییابد، بلکه با شناخت خصایص روانی فرهنگی و اجتماعی ارسالکنندگان پیامها نیز مرتبط است. چه شناخت محتوا و آثار تا حدی از ویژگیهای ارسال کنندگان ناشی میشود.
هر تحقیق در باب این وسایل، باید به شناختی کلی منتهی شود و بدینسان انتزاع یک پیام از یک وسیله، بدون در نظر گرفتن کل رسالتها و مختصات آن وسیله دیگر پیامها و همچنین دیگر متغیرهایی که بر فرد اثر مینهند راه به اخذ نتیجهای علمی نمیبرد.
منابع و ماخذ :
۱- Freidson
۲- محسنیان راد ، مهدی ، ارتباط شناسی ، تهران ، انتشارات سروش/ ۱۳۶۹
۳- coolly
۴- معتمدنزاد ، کاظم ، وسایل ارتباط جمعی ، جلد اول ، صفحه ۲۹-۲۸
۵-ساروخانی ، باقر (۱۳۷۷) ، جامعه شناسی ارتباطات ،انتشارات اطلاعات، صفحه ۵۱-۴۳
۶- ر.ک . ساروخانی (۱۳۸۳)، صفحه ۱۴-۲
۷- ر.ک . ساروخانی (۱۳۷۷)، صفحه۱۰۹
۸- ر.ک . ساروحانی(۱۳۷۷) ، صفحه ۷۵-۷۳
۹- ر.ک..ساروخانی (۱۳۷۷) ،صفحه۷۶
۱۰- ر.ک. ساروخانی (۱۳۷۷) ،صفحه ۵۸- ۵۵
۱۱- ر.ک. ساروخانی(۱۳۷۷) ،صفحه ۵۸- ۵۵
۱۲- ر.ک. محسنیان راد ، ارتباط شناسی ، (۱۳۶۹) ، صفحه ۵۰۶
۱۳- ر.ک. محسنیان راد، ارتباط شناسی ، (۱۳۶۹)، صفحه ۵۰۶
۱۴- ر.ک. محسنیان راد ، ارتباط شناسی، (۱۳۶۹) ، صفحه ۴۹۷
۱۵- ر.ک ، محسنیان راد ، ارتباط شناسی ، (۱۳۶۹)، صفحه ۴۱۸
۱۶- طباطبایی ، محیط ( تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران) ، تهران ، موسسه انتشارات بعثت ، صفحه ۱۵
۱۷- طباطبایی ، محیط ( تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران) ، تهران ، موسسه انتشارات بعثت ، صفحه۵۰۱
۱۸- طباطبایی ، محیط ( تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران) ، تهران ، موسسه انتشارات بعثت ، صفحه۵۰۳
۱۹- معتمد نژاد، کاظم، (۱۳۸۲) ، اجلاس جهانی سران درباره جامعه اطلاعاتی ، تهران مرکز پژوهش ارتباطات
۲۰- مک لوهان ، هربرت مارشال (۱۳۷۷) ، بررسی درک رسانه ها ، تهران، مرکز تحقیقات مطالعات و سنجش برنامه ای صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ، صفحه ۲۹
۲۱- محسنیان راد ، مهدی ، (۱۳۸۴) ایران در چهار کهکشان ارتباطی ، تهران ، انتشارات سروش ،صفحه ۱۱۸۱
۲۲- رشید پور ، ابراهیم ( ۱۳۵۲)، آیینه های جیبی آقای مک لوهان ، تهران ، دفتر انتشارات رادیو و تلویزیون ملی ایران ، صفحه ۱۱۳-۱۱۲
۲۳-رشید پور ، ابراهیم ( ۱۳۵۲)، آیینه های جیبی آقای مک لوهان ، تهران ، دفتر انتشارات رادیو و تلویزیون ملی ایران ، صفحه ۱۱۳
۲۴-رشید پور ، ابراهیم ( ۱۳۵۲)، آیینه های جیبی آقای مک لوهان ، تهران ، دفتر انتشارات رادیو و تلویزیون ملی ایران ، صفحه ۱۱۶
۲۵- الهی ، صدرالدین ، معتمد نژاد ، کاظم، و محسنیان راد ، مهدی (۱۳۵۳) ، بررسی برنامه های رادیو ایران ، تهران دانشکده علوم ارتباطات مرکز تخقیقات
۲۶- مک لوهان ، هربرت مارشال (۱۳۷۷) ، بررسی درک رسانه ها ، تهران، مرکز تحقیقات مطالعات و سنجش برنامه ای صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ، صفحه ۳۵۲
۲۷- پازاد گاه ، بهاء الدین ، (۱۳۵۰) کرنولوژی تاریخ ایران ، تهران ، انتشارات اشراقی ، صفحه ۲۳۸-۲۳۴
۲۸- میرزایی ،محسن، (۱۳۷۸) اینجا برلین – اینجا برلین ، ایران ،صفحه ۷
۲۹- قاسمی ، فرید (۱۳۸۳) رویداد های مطبوعاتی ایران ، ۱۳۸۲ -۱۳۱۵ ، تهران ، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه صفحه ۱۴۸
۳۰- محسنیان راد ، مهدی ، (۱۳۸۴) ایران در چهار کهکشان ارتباطی ، تهران ، انتشارات سروش ،صفحه ۱۲۹۱
۳۱- برکو ، ری ام و همکاران ( ۱۹۹۸) ، ترجمه دکتر سید محمد اعرابی و داوود ایزدی ۱۳۷۸ مدیریت، ارتباطات ، تهران ، دفتر پژوهشهای فرهنگی
۳۲- پورافکاری ، نصرت الله ، (۱۳۷۳) فرهنگ جامعه روانشناسی، و روانپزشکی ، تهران انتشارات فرهنگ معاصر
۳۳- رفیعی فر، شهرام ، ( ۱۳۸۶) برنامه مداخلات چند بخشی برای پیشگیری و کنترل خشونت خانگی در کشور ، انتشارات معاونت سلامت وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی صفحه ۸
۳۴- ارنسون ، الیوت ( ۱۳۶۹) روانشناسی اجتماعی ، ترجمه دکتر شکر کن ، تهران ، انتشارات رشد صفحه ۱۸۶
۳۵- فرجیها ، محمد ، ( ۱۳۸۵) بازتاب رسانه ای جرم ، فصلنامه علمی و پژوهشی رفاه اجتماعی ، شماره ۲۲ ، صفحه ۸۲
۳۶- وایت ، رابرت ، و فیونا هینز( ۱۳۸۳) جرم و جرم شناسی ، ترجمه علی سلیمی ، موسسه پژوهشی حوزه و دانشگاه ، صفحه ۵۳
۳۷- رابرتسون ، یان (۱۳۷۴) درآمدی بر جامعه با تاکید بر نظریه های کارکرد گرایی ، ترجمه حسین بهروان ،انتشارات آستان قدس رضوی، صفحه ۱۷۶
۳۸- رحمانیان، منصور،(۱۳۷۸)،تاثیررسانه های گروهی بر پیشگیری از جرم،پایان نامه کارشناسی ارشد رشته حقوق جزا و جرم شناسی ،دانشگاه آزاد اسلامی ،صفحه ۶۲
۳۹- رفعت جاه ، مریم (۱۳۸۲) ، زنان و باز تعریف هویت اجتماعی ، مجله جامعه شناسی ایران ، دوره پنجم ، شماره ۲ ، صفحه ۱۳۵
۴۰- رئوف ، عزت، (۱۳۷۷) مشارکت سیاسی زن، ترجمه محسن آرمین ، نشر قطره ، صفحه ۴۲
۴۱- کازلسون و دیگران (۱۳۷۸) خانواده درمانی ترجمه عفت نوابی نژاد ، انتشارات انجمن اولیا و مربیان، صفحه ۲۸
۴۲- سلیمی ، علی و داوری ، محمد ( ۱۳۸۵) جامعه شناسی کج روی انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ،
۴۳- کازنو ، ژان (۱۳۸۴) جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی ترجمه باقر ساروخانی ، انتشارات اطلاعات، صفحه ۱۵۳
۴۴- گید نز ، انتونی ، (۱۳۸۴) پیامدهای مدرنیته ، ترجمه محسن ثلاثی ، نشر مرکز ،صفحه ۱۱۲
۴۵- شیخی ، محمد تقی ، (۱۳۸۰) جامعه شناسی زنان و خانواده ، شرکت سهامی انتشار ،صفحه ۴۲