فیس بوک، عامل از بین رفتن جوامع ؟
سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۳۹ ب.ظ
فیس بوک، عامل از بین رفتن جوامع ؟1
نویسنده: بلن فرناندس2
مترجم: مرضیه خادمی3
چکیده
پیشرفتهای الکترونیکی و فنآورانه به ظاهر، رفاه و آسایش انسانها را به همراه دارند، اما در واقع، ابزاری برای پیشبرد اهداف شوم سرمایهداران و سیاستمداران غربی هستند. با وجود تلاش فنآوری برای ورود عواطف و احساسات انسانی به دنیای مجازی، روز به روز، انسانها را از ذات بشری و اجتماعی خود دور میسازد و آنها را به موجوداتی منزوی و افسرده تبدیل میکند که جز به خود و منافع شخصی خود فکر نمیکنند. فیس بوک، یکی از این ابزارهای فنآورانه است که با سرکوب روحیه جمعی، همکاری و احساسات ناب بشری؛ خشونت، ظلم، انسان آزاری و دیگر ویژگیهای ضد انسانی را به طور نامحسوسی ترویج میدهد. جامعه پیشرفته و فنآوری که روزی از آنها به عنوان حامی انسانها یاد میشد، هم اکنون مهمترین تهدید علیه بشریت هستند.
کلیدواژگان
فیس بوک، فنآوری، سلامت روانی، روابط اجتماعی، افسردگی.
مترجم: مرضیه خادمی3
چکیده
پیشرفتهای الکترونیکی و فنآورانه به ظاهر، رفاه و آسایش انسانها را به همراه دارند، اما در واقع، ابزاری برای پیشبرد اهداف شوم سرمایهداران و سیاستمداران غربی هستند. با وجود تلاش فنآوری برای ورود عواطف و احساسات انسانی به دنیای مجازی، روز به روز، انسانها را از ذات بشری و اجتماعی خود دور میسازد و آنها را به موجوداتی منزوی و افسرده تبدیل میکند که جز به خود و منافع شخصی خود فکر نمیکنند. فیس بوک، یکی از این ابزارهای فنآورانه است که با سرکوب روحیه جمعی، همکاری و احساسات ناب بشری؛ خشونت، ظلم، انسان آزاری و دیگر ویژگیهای ضد انسانی را به طور نامحسوسی ترویج میدهد. جامعه پیشرفته و فنآوری که روزی از آنها به عنوان حامی انسانها یاد میشد، هم اکنون مهمترین تهدید علیه بشریت هستند.
کلیدواژگان
فیس بوک، فنآوری، سلامت روانی، روابط اجتماعی، افسردگی.
بر اساس مقاله یان هافمن4 در نیویورک تایمز که به بررسی پروفایل فیس بوک 200 نفر از دانشجویان ایالات متحده پرداخته است، حدود 30 درصد از دانشجویان، «مطالبی را در پروفایل خود به روز رسانی کردهاند که بر اساس معیارهای انجمن روانپزشکی امریکا،5 نشانههایی از افسردگی، گزارشی از احساسات بیارزش و ناامیدکننده، بیخوابی
یا خواب بیش از اندازه، و اختلال در تمرکز هستند». این یافتهها بر «تحقیقاتی که نشان میدهند افسردگی به طور فزاینده ای در میان دانشجویان رایج شده است، تأکید دارند».
هافمن اظهار میدارد به همین دلیل است که فیس بوک میتواند به عنوان یک «سیستم هشداردهنده اولیه برای مداخله موقتی» به وسیله والدین و کارشناسان به کار رود. این مقاله با نقل قولی از یک مادر در اوهایو به پایان میرسد: «ممکن است همراه شدن با فیس بوک، دردناک باشد ... اما داشتن شکل فوقالعادهای از ارتباطات موجب صرفهجویی در زندگی میشود».
در این گفته، به افزایش اثرگذاری آشکار شبکههای اجتماعی که سبب پیدایش پدیدههایی مانند بیخوابی و اختلال تمرکز میشوند، هیچ اشارهای نشده است. به جای ترویج فیس بوک به عنوان یک ابزار صرفهجویی در زندگی، میتوان به راحتی استدلال کرد که چنین انجمنها و دیگر پریشانسازندههای فنآورانه در واقع، به روند افسردگی کمک میکنند.
بیگانگی از واقعیت
در حال حاضر، اتاق خبر «فیس بوک»، فهرستی از تحولات را نشان میدهد. برای مثال، «امروز قابلیتی را در قسمت جدول زمانی معرفی میکنیم که کمک میکند آن چیزی را بیان کنید برایتان مهم است» و «امروز نسخه جدیدی از فیس بوک را معرفی میکنیم که به گونه ای طراحی شده است تا ... تمرکز بیشتری روی داستان زندگی افرادی داشته باشد که برای شما اهمیت دارند».
تلاشهای صورت گرفته برای تزریق احساسات انسانی به درون آنچه در نهایت، یک تجربه غیر انسانی به شمار میرود، نمادی از بیگانگی کلی از واقعیت است که فرهنگ فیس بوک هم علت و هم علامتی برای آن است.
اثرهای زیانبار تبدیل احساسات و همدلی به کلیکی روی یک رایانه یا یک تلفن همراه را میتوان در داستان زیر مشاهده کرد که برگرفته از مقاله هافمن است:
دیلینا میلر6 ـ که به تازگی از دانشگاه فلوریدای جنوبی فارغالتحصیل شده است ـ در پاسخ به پرسشهای فرستاده شده از سوی نیویورک تایمز، در فیس بوک اظهار داشت هنگامی که او احساس غم و اندوه خود را به صورت برخط بیان کرد، برخی از خوانندگان فقط با علامت «دوست داشتم» در فیس بوک پاسخ دادند: یک انگشت شست به طرف بالا.
خانم میلر با تعجب و تحیر گفت: «شما هم مانند من غمگین هستید یا از غمگین بودن من خوشحالید؟ آیا از آزار دیگران لذت میبرید؟»
به طور مشابه، علامت «دوست داشتم» دادن به اعلامیههای مرگ، مثالهای شومی از تزلزل همدلی و منحرف کردن روابط انسانی هستند.
من در صفحه خانه فیس بوک خود شاهد بودم که تنها واکنش به خبر مرگ والدین دوستانم، بمباران آن با انگشت شست بالا و علامت «دوست داشتم» بود و اینگونه نظر میدادند: «متأسفم پسر!»
افزون بر تحقیر کردن احساسات، فیس بوک با جابهجا کردن پیوستار فضا ـ زمان، کاربران را به بیگانگی از واقعیت تشویق میکند: به جای تجربه کردن رویدادها و افکار در زمان واقعی، کاربران بیشتر به این سمت منحرف میشوند که چگونه به بهترین صورت، این رویدادها و افکار را به بازاری برای مخاطبان فیس بوکی خود تبدیل کنند.
افزون بر این، انتقال خود روی صفحه رایانه با توجه به انتشار هویت امری عجیب است. همانطور که میدانید، نیاز مشروط برای اعتبار شخصی، به شکل اخطارهای قرمز رنگ کوچکی است که در بالای صفحه فیس بوک فرد ظاهر میشود. این امر سبب ایجاد حالتی از پیش بینی مداوم میشود که برای عملکرد سیستم عصبی زیانبار است. آگهیها با حرکات روده ای شکل و مانند آن، مثالهای بیشماری از نیاز به تکرار و به دست آوردن تأیید برای وجود تکه تکه شده ی فرد است.
ممکن است اینترنت، طبیعت اسکیزوفرنیایی7 جامعه امریکا را افزایش دهد، ولی آشکارا علل مهمتری برای از بین بردن انسانیت و از خود بیگانگی فردی وجود دارد. تجلیل ملی از خشونت و نظامیگری فرد، روی واقعیتهایی از آزار انسان در سراسر جهان سرپوش میگذارد. در این محیط بیگانگی اختصاصی از بشریت، جای تعجب نیست اگر شهروندان بیاحساس مرتکب اعمالی نظیر قتل عام در مدرسه کانکتیکات در سال 20128 شوند.
افزایش اختلال «کاستی توجه»
نقش ظاهری سایتهای شبکههای اجتماعی، در واقع، نزدیکتر کردن افراد به یکدیگر است. چنین نقش مشابهی به فرآیند جهانی شدن نئولیبرالی نسبت داده شده است. با این حال، با وجود افزایش سطحی آشکار در همپیوندی این دو مورد، نتیجه اساسی آنها بیگانگی است. در مثال دوم، «همپیوندی» با افزایش اختلاف در وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی و جنگ صلیبی برای رسیدن به سود در ازای رفاه جمعی مشخص شده است. در نمونه اولی، برخورد رو در رو که الگوی فطری ارتباط انسانهاست، با مبادلههای الکترونیکی جایگزین شده است که نمیتوانند نیازهای ارتباطی ذاتی را برآورده سازند.
مفسّرانی که تاریخ معاصر را به عمد، غلط تعبیر میکنند، همچنان استدلال میکنند که جهانی شدن، راه حلی برای مشکلات جهانی است که خود آن ایجاد کرده است. به صورتی مشابه و مبهم، مقاله هافمن در نیویورک تایمز، فیس بوک را در زمانهایی که دو مفهوم را ذاتاً متضاد نمایش میدهد، به عنوان یک کمک بالقوه مفید برای ارتقا دادن سطح سلامت روانی به تصویر میکشد.
آزمایش نئولیبرالی در ایالات متحده به شکل گیری جامعهای تهی از انسانیت کمک شایانی کرده است؛ جامعه ای که در آن هدف از افسردگی افراد، خنثی کردن همبستگی عمومی است که شاید تهدیدی برای این آزمایش باشد. برای مثال، آنچه باید یک حق جهانی برای مراقبتهای بهداشتی باشد، به عنوان مجازات علیه انسانها به کار میرود و همانگونه که دوگ هنوود،9 روزنامهنگار تحسین شده و میزبان رادیو اشاره میکند، «طرح مراقبتهای بهداشتی اوباما» احتمالاً منجر به وضعیتی خواهد شد که در آن، «دهها میلیون نفر به بازار بیمه شخصی خصوصی روی بیاورند و مجبور به پرداخت 1،000 دلار در ماه برای پوشش درمانی ضعیفی شوند».
هنوود امیدوار است که «این امر بتواند هیئت مؤسسی برای ایجاد طرحی تکپرداختی مانند مراقبتهای بهداشتی برای همه را به طور وسیعی افزایش دهد با این پیشفرض که قانونگذاران ما نخواهند مراقبتهای بهداشتی را از بین ببرند».
در پایان، شاید فیس بوک و پدیدههای مشابه به همبستگی با جبهه مراقبتهای بهداشتی نسبت داده شده باشند که دستکم، در افزایش اختلال کاستی توجه، متحد هستیم.
۹۴/۰۶/۳۱