اثرات «مادیگرایی رسانهای» بر مصرفکنندگان سیاهپوست امریکایی
سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۵۹ ب.ظ
اثرات «مادیگرایی رسانهای» بر مصرفکنندگان سیاهپوست امریکایی1
شائون تایری لیلی2
ترجمه و تلخیص: وحیده پیشوایی3
چکیده:
تصاویر امریکاییهای اصیل در رسانه بیانگر نوعی تمرکز اجتماعی بر مادیگرایی است. ایده داشتن «چیزهای بهتر در زندگی» بر مصرفکنندگان افریقایی ـ امریکایی تأثیر گذاشته و منجر شده است. آنها اشیایی چون جواهرات، کفش و انواع خاصی از لباس را بخرند. هنرمندان و مشاهیر این تصاویر را در کلیپهای تصویری و نمآهنگهای تلویزیونی، در قالب عناوینی چون «بلینگ بلینگ4» و «زندگی افسانهای» به نمایش میگذارند که در آنها عادتهای خرج کردنِ غیرعادی، برجسته و خوب جلوه داده میشود. این پژوهش، ترویج مادیگرایی در رسانه و اثر آن را بر مصرفکنندگان سیاهپوست امریکایی بررسی میکند. در این تحقیق به منظور ارائه پژوهشهای انجام شده در باب تأثیر رسانه بر مصرفکنندگان سیاهپوست امریکایی، از نظریه وابستگی استفاده میشود؛ فرآیندی که پیشبینی میکند مردم برای برآوردن نیازهایی خاص یا دست یابی به اهدافی خاص، به اطلاعات نیاز دارند.
کلیدواژگان
مادیگرایی، رسانه، مصرفکننده افریقایی ـ امریکایی، نظریه وابستگی.
ترجمه و تلخیص: وحیده پیشوایی3
چکیده:
تصاویر امریکاییهای اصیل در رسانه بیانگر نوعی تمرکز اجتماعی بر مادیگرایی است. ایده داشتن «چیزهای بهتر در زندگی» بر مصرفکنندگان افریقایی ـ امریکایی تأثیر گذاشته و منجر شده است. آنها اشیایی چون جواهرات، کفش و انواع خاصی از لباس را بخرند. هنرمندان و مشاهیر این تصاویر را در کلیپهای تصویری و نمآهنگهای تلویزیونی، در قالب عناوینی چون «بلینگ بلینگ4» و «زندگی افسانهای» به نمایش میگذارند که در آنها عادتهای خرج کردنِ غیرعادی، برجسته و خوب جلوه داده میشود. این پژوهش، ترویج مادیگرایی در رسانه و اثر آن را بر مصرفکنندگان سیاهپوست امریکایی بررسی میکند. در این تحقیق به منظور ارائه پژوهشهای انجام شده در باب تأثیر رسانه بر مصرفکنندگان سیاهپوست امریکایی، از نظریه وابستگی استفاده میشود؛ فرآیندی که پیشبینی میکند مردم برای برآوردن نیازهایی خاص یا دست یابی به اهدافی خاص، به اطلاعات نیاز دارند.
کلیدواژگان
مادیگرایی، رسانه، مصرفکننده افریقایی ـ امریکایی، نظریه وابستگی.
«تحت تأثیر رسانه امروز، بسیاری از سیاهپوستان تصور میکنند تنها یک انتخاب دارند: اینکه تا جایی که میتوانند، خرید کنند». (Davis)
بیان مسئله
تصاویر رسانه بر رفتار، دیدگاهها، ارزشها و باورهای سیاهپوستان امریکایی تأثیر گذاشته است. مهمتر اینکه این تصاویر بر عادتهای خرید این افراد اثر گذاشته است. به منظور برابری کردن با یک موقعیت مشخص، این عادتهای خرید به جای خرید وسایل اساسیتر مانند یک خانه یا کتابهایی برای آموزش، بیشتر به سوی اشیای مادی تمایل دارد. موقعیت را میتوان به صورت یک جایگاه یا رتبه در مقایسه با دیگران تعریف کرد (www.merriam-webster.com). بسیاری از افراد احساس میکنند برای حفظ موقعیت ارتقایافته خود باید با جدیدترین مدها هم گام باشند. مادیگرایی در این باور ریشه دارد که ماده (اشیای) فیزیکی، تنها یا بنیادیترین واقعیت است (
). بنابراین، موقعیت و مادیگرایی به همراهی هم میتوانند در درک تأثیر رسانه بر اهمیت این پژوهش نقش داشته باشند.
اهمیت مسئله
با توجه به آنچه گفته شد، فهمیدن اینکه آیا واقعاً رسانه بر توجه سیاهپوستان امریکایی به ظاهر، واژگان مورد استفاده و سبک زندگی اثری منفی دارد یا نه، مهم است. به این علت که رسانه در طول سالها تکامل یافته، این پژوهش نیز بر اساس سیر زمانی تنظیم شده است. گاندی5 معتقد است که اثرات رسانه، زیرساخت اجتماعی6 را در فرهنگ سیاهپوستان امریکایی شکل میدهد. در نتیجه همین موضوع، سیاهپوستان امریکایی بدون توجه به تفاوتهای فردی، شروع به طبقهبندی و جای دادن افرادی خاص به عنوان تیپهای یکسان در گروههایی کردهاند. برای مثال، برخی افراد این تصور را دارند که تمام سفیدپوستان، نژادپرستند، اما این ذهنیت کاملاً غلط است یا از نظر بعضی مردم، افراد سیاهپوست امریکایی در تلویزیون، شخصیتهایی خاص هستند که نمیتوانند یکجا آرام بنشینند (Gandy). به نظر میرسد مردم آنچه را در تلویزیون میبینند، باور میکنند؛ چون فردی مشهور چنین گفته یا عمل کرده است. بنابراین، مطالعه این مسئله، مهم است.
چارچوب نظری
برای نشاندادن اینکه جامعه برای شکل دادن به شیوه تفکر، عمل و احساس مردم به رسانه متکی است، از نظریهی وابستگی استفاده شده است. «نظریهی وابستگی پیشبینی میکند که شما برای رسیدن به اهدافی خاص مانند برآوردن نیازها به اطلاعات احتیاج دارید (www.tcw.utwente.nl)». با این حال به علت تأثیرات رسانهای، سیاستهای آموزش و متون درسی غیربافتپذیر اغلب به محدود کردن آن بنیانِ دانشآموزی میپردازند که سیاهپوستان امریکایی میتوانند از آن ارتباط فرهنگی و دانش رهایی بخش را به دست آورند. به علاوه، در نهایت، این کار، سیاهپوستان را از آموزش مناسب محروم میکند و آنها را به جستجوی راههایی برای سرگرمکردن خود سوق میدهد.
با اینکه همهی نظریههای رسانه به طور خاص درباره مشاهده انواع خاصی از محتویات نیستند، اما برخی از این نظریهها بر اهمیت اشکال رسانه و محیط مصرف آن تأکید دارند. اینها دغدغههایی در باب ترویج عقاید اجتماعی خاص است که به سیاستهای عمومی یا ارتباطات بین افراد و آنچه میبینند، مربوط میشود. علاوه بر این، توجه به ماهیت محتوایی که مردم در معرض آن هستند و چگونگی واکنش روزانهی آنها به آن محتوا نیز مهم است.
هدف از مطالعه
موضوع اصلی مورد بررسی، رابطه میان مصرف سیاهپوستان امریکایی با رسانه است. چرا که گفته میشود چنین مصرفی ناشی از چیزی است که در رسانه دیده میشود.
معمولاً نماهای باشکوه ماشینهای سریع، لباسها و جواهرات با یک دید منفی بررسی میگردد که باعث میشود مردم احساس کنند رسانه موجب این رویه گردیده است.
جامعه برای انجام دادن کارکردهای خاصی مانند نظارت، همبستگی، اجتماعپذیری و سرگرمی به رسانه متکی است. ما ساز و کارهایی به وجود میآوریم که از طریق آنها، محیط پیرامون خود و نیروهایی را که به صورت خودکار عمل میکنند، درک کنیم. اینها در بیشتر موارد بهوسیله طرحوارههای7 شناختی محقق میشوند؛ طرحوارههایی که تحت تأثیر اینکه ما چه کسی هستیم (پیشینه ما)، چه میکنیم (تجربههای مستقیم و شخصی ما) و اینکه از طریق رسانههای جمعی چه میبینیم، میشنویم و میآموزیم، قرار دارند. (Gandy and Davis)
به بیان دیگر، این دو نویسنده معتقدند مردم برای تشخیص دادن درست از غلط، این که سیاهپوستان امریکایی چه باید بپوشند و چه نباید بپوشند یا حتی اینکه ما چطور باید زندگیهای روزمره عادی خود را اداره کنیم، به رسانه اتکا میکنند. با وجود نگاه عمیق آنها به رسانه، ما باید برای شکل دادن به ایدهها، اخلاق و ارزشهای خود و مبتنی نکردن آنها بر اشکال رسانههایی که هر روز میبینیم، راهی پیدا کنیم. در راستای هدف این پژوهش، باید به تمرکز واقعی تبلیغکنندگان تجاری و اینکه آیا مردم به آنچه میبینند، واکنش نشان میدهند، نگاهی بیندازیم.
سؤالی که در این پژوهش به آن پاسخ داده میشود، از این قرار است:
تمرکز رسانه بر مادیگرایی چه تأثیری بر سیاهپوستان امریکایی دارد؟
مروری بر تحقیقات گذشته
بسیاری از جدیدترین گرایشها از آنچه مردم در رسانه میبینند و میشنوند، ریشه میگیرد. تصاویر خاصی در تلویزیون، پیامهایی به بینندگان آن میفرستد که به شکل دادن ادراک عمومی در جامعه کمک میکند. ادبیات تحقیق بررسی میکند که عادتها میخرید سیاهان نه نتیجه خواست آنان بلکه آن چیزی است که رسانهها به عنوان نیاز نشان میدهند.
عادتهای خرید
در فهم تمرکز رسانه، لازم است چند مطلب را در باب گروههای خاصی از افراد بدانیم. مطالعه پیمایشی تحقیقات بخشبندی بازار8 نشان میدهد که آسیاییها در مقایسه با سیاهپوستان یا اسپانیاییزبانها، کمتر بدون انگیزه قبلی خرید میکنند که این موضوع دستکم در مورد اشیای ارزانتر، صادق است. پژوهشهای انجام شده بیانگر آن است که آسیاییها با احتمال کمتری نسبت به سیاهپوستان یا اسپانیاییزبانها میگویند که کالاها را بدون انگیزه قبلی میخرند. از طرف دیگر، سیاهپوستان و اسپانیاییزبانها با احتمال بیشتری نسبت به آسیاییها از حراجیها خرید میکنند یا بودجه خود را در سفر برای خرید تنظیم میکنند. [...]
مصرفکنندگان سیاهپوست امریکایی
قسمت عمدهای از گرایشهای مصرفکننده در بین مصرفکنندگان سیاهپوست امریکایی شناسایی میشود. خریدن یک خانه در محله موردنظر یا فرستادن فرزندان خود به کالج کار مشکلی نیست، اما به گفته بایرِن لوویس، رئیس و مدیر اجرایی یونیوُرلدگروپ،9 یک آژانس تبلیغاتی در نیویورک با تخصص بازاریابی چندفرهنگی معتقد است که در نتیجه تمایل به داشتن موقعیت به جای پسانداز پول، «بسیاری از سیاهپوست امریکایی، خود را در مخمصه میاندازند». (Fisher, 5)
[...]
کلیشهسازی رسانه در آگهیهای تجاری
بسیاری از تحقیقات انجام شده نشان دادهاند که مردم از طریق مشاهده یاد میگیرند و رسانهها با نمایش دادن موقعیتهای مرتبط و واقعگرا در آگهیهای تجاریشان بر مخاطب اثر میگذارند. به علاوه، بررسی اثر رسانه بر جامعه از نظر نمودگرایی نیز مهم است. تأثیر رسانه از آنچه بر اساس الگوها تصور میشود، بسیار قویتر است. در نتیجه این عادتهای خرید، بسیاری از شرکتها به منظور تمام کردن منابعشان به سیاهپوستان متکی هستند تا آنها به جای آنچه نیاز دارند، به خرید آنچه دلشان میخواهد بپردازند. علاوه بر این، گرایشهای خاصی که در رسانه به تصویر کشیده میشود، در بیشتر اوقات، تصویر غلطی از فرد به نمایش میگذارد و در نتیجه، افراد به صورت نوعی مجرم تیپسازی میشوند. برای مثال، نلی،10 هنرمند هیپهاپ اخیراً یک آهنگ درباره گریل11 (پوشش الماس، طلا، نقره یا پلاتین روی دندان) انتشار داده است که بر اثر آن، بسیاری از افراد بیاطلاع تصور خواهند کرد هر کس گریل در دهانش داشته باشد، باید یک خواننده رپ یا یک کلاهبردار خیابانی باشد.
تحقیقات انجام شده در این مورد، آمار گرایشهای خرید را ارائه میدهد و مصرفکنندگان سیاهپوست امریکایی و تیپسازی رسانه در آگهیهای تجاری را تعریف میکند. این مباحث به ما کمک میکند تا بهتر درک کنیم مصرفکنندگان سیاهپوست امریکایی از آنچه هر روز مشاهده میکند، اثر میپذیرد و در نتیجه، آن چیزی را که فکر میکند احتیاج دارد.
روششناسی
پژوهشهای انجام شده در عین بررسی تأثیر رسانه بر مصرفکنندگان سیاهپوست امریکایی، فرهنگ جوانان سیاهپوست و برخی تیپهایی را نیز ارزیابی میکند که در تصاویر رسانه به تصویر کشیده میشود. به علاوه، بسیاری از جوانان شهری در بازه سنی 15 تا 25، تعداد زیادی از چیزهایی را که در آگهیهای تجاری میبینند، برای خود میخواهند، اما گاهی اوقات نیز به دنبال این چیزها میروند. بسیاری از این اقلام مانند جواهرات و لباس، چیزهایی هستند که مردم هر روز برای آنها زندگی میکنند و میمیرند. نظریه وابستگی توضیح میدهد که چطور مردم بر چیزهایی که مشاهیر میستایند، تمرکز میکنند.
نظریه وابستگی، یک رابطه حیاتی بین مخاطب و نظام بزرگتر اجتماعی است. این نظریه پیشبینی میکند که یک فرد برای تأمین نیازهایی خاص و دستیابی به اهدافی خاص به اطلاعاتی که از رسانه میگیرد، احتیاج دارد، مانند آنچه نظریه رضایتمندی مطرح میکند. یک شخص تنها به اثر تمام رسانهها متکی نیست، بلکه این تأثیر به درجاتی از وابستگی به رسانه تقسیم میشود. بخش اول، هنگامی است که فردی برای برآوردن تعدادی از نیازها به رسانه بیشتر وابسته میشود. منبع دوم، وابستگی ثبات اجتماعی است و به حالتی مربوط میشود که فرد یک تغییر اجتماعی را تجربه کند و برخوردهای زیادی داشته باشد. نهادها، باورها و رفتارهای قابل قبول دچار چالش میشود و چنین شرایطی باعث میگردد فرد ارزیابی مجدد کند و گزینههای جدیدی مانند وابستگی به رسانه را برگزیند.
بحث و بررسی
در بیشتر موارد، گرایشهای مد و سبک زندگی اینگونه رواج مییابند که یک نفر از یک جا بیرون میآید و یک چیز را به عنوان جدیدترین سبک مطرح میکند. از آنجا که سیاهپوستان همچنان آنچه را در رسانه میشنوند و میبینند، درست میپندارند، مردم افریقایی-امریکایی به جای چیزهایی که برای کارکرد درست زندگیهای روزمرهشان لازم است، بر چیزهای غیرضروری تأکید دارند. با گذشتن سالها به نظر میرسد که گویی مردم اعم از سیاهپوستان امریکایی کمتر به اثبات فردیت خود مایلند. این گرایش به آسایش اجتماعی، رشد و پیشرفت افراد جامعه را کمرنگ میکند و مردم به اتکای به رسانه برای تعیین چگونگی پیشرفتشان ادامه میدهند. در نتیجه این امر، جامعه نیز مانند یکایک افراد آن تمایلی به متفاوت بودن و رشد نخواهد داشت و همچنان اجازه خواهد داد که رسانه زندگی روزمره را شکل دهد و بنابراین، گرایشهای جدید مد رونق مییابند. این پیشرفت فردی سیاهپوستان از طریق رسانه، منحصر به بحث مد نیست و به عرصههای دیگری چون آموزش، سبک زندگی و روابط فردی نیز سرایت میکند. تغییر در تمرکز، تنها در صورتی میتواند رخ دهد که تلاش برای آن توسط بسیاری از جوانانی صورت گیرد که مایلند فردیت بیشتری داشته باشند و نمیخواهند خود را به شکل آن چیزی درآورند که در رسانه به تصویر کشیده میشود. فردی که ظاهرش در افراد بسیاری در رسانه مدلسازی شده است، به هیچ عنوان به خود اجازه نمیدهد طور دیگری باشد. برای مثال، ممکن است دو شخص با دو دیدگاه متفاوت، ظاهراً یکسان باشند، ولی چون شبیه هم هستند، مردم آنها را از روی ظاهرشان کلیشهسازی میکنند.
عادتهای خرید
در طول دهه 80 میلادی، فروشندهها فکر میکردند چیزی به نام گرایش خرید تفریحی وجود دارد، همچنان که فروشگاههای زنجیرهای و کلاههای کنگول12 در این زمینه مطرح بودند. با این حال، این رویه تنها به این علت که خریداران سیاهپوست به بهبود ظواهر تمایل دارند، فروکش کرده است. (Yankelovich Parthners, 2003) بر اساس یک پژوهش پیمایشی در 1995، از 1000 سیاهپوست و 4000 سفیدپوست، از هر ده سیاهپوست، شش نفر میگویند خرید لباس «تفریحی و جذاب» (Yankelovich Parthners, 2003). 65 درصد آنها خرید مواد خوراکی را نیز به همین صورت توصیف میکنند. [...]
یک دلیل عمده رشد سهامها این است که سیاهپوستان دارند خرید را به یک رخداد اجتماعی تبدیل میکنند، به این معنی که بسیاری از سیاهپوستان با دوستان خانوادگی خود به خرید میروند. رفتن به خرید به همراه خانواده و دوستان نمیتواند همواره به عنوان یک عمل منفی در نظر گرفته شود. هرچند هنگامی که یک فرد سعی میکند فرد دیگر را به خریدن چیزی که در یک کلیپ دیدهاند تشویق کند، تأثیر رسانه بدیهی است. وضعیتی که در آن، خرید به همراه دیگران میتواند خوب باشد، زمانی به وجود میآید که یک انسان بالغ با توجه کامل بکوشد بر اهمیت تضمین نیازهای شخصی پیش از خواستههای دیگر تأکید کند.
فروشگاههای دارای تخفیف، معروفترین مکانهای خرید برای تقریباً همه امریکاییها اعم از بسیاری از سیاهپوستان به حساب میآید (Yankelovich Parthners, 2003). با وجود این، سیاهپوستان کمتر از سفیدپوستان میگویند که دستکم یک بار در ماه، از فروشگاههایی چون والمارت13 و کیمارت14 خرید میکنند. از هر ده امریکایی سفیدپوست بالاتر از 16 سال، هفت نفر میگویند که دستکم یک بار در ماه، به یک فروشگاه دارای تخفیف میروند که این تعداد در هر ده سیاهپوست، شش نفر است. این ارقام برای جامعه بدان معنی است که سیاهپوستان بیشتر تمایل دارند که برای پوشاک گرانتر پول خرج کنند و به نظر میرسد که آنها از اینکه به کسی درباره یک حراج در والمارت و یا کیمارت سخنی بگویند، هراس دارند. فروشگاههایی مانند جیسی پنی، سیرز روباک و شرکا و شرکت نوردستورم15 سعی میکنند به علت تمایل سیاهپوستان امریکایی به «خرید تا جایی که میتوانند»، تنوع بیشتری در کالاهایشان ایجاد کنند. (Fisher, 5) همچنین یکسوم مدلها تنوع قومی دارند و پیوسته در رسانههای اقلیتها تبلیغ میشوند. (Fisher, 5)
ارزشهای سیاهپوستان امریکایی
رسانهها باعث شدهاند که بسیاری از سیاهپوستان بخواهند نه تنها مطابق مد عمل کنند، بلکه سبک زندگی خود را تغییر دهند. این مسئله موجب شده است آنها بخواهند به هر قیمتی که شده، با مد روز پیش روند. پیشتر گفته میشد که هنگام خرید سیاهپوستان و سفیدپوستان در مورد بعضی چیزها باید تصمیم گرفته شود که یکی از آنها قیمت است و دیگری، احترام. در بیشتر اوقات، تلویزیون، سیاهپوستان را در حال ارتکاب جرم هنگام خرید نشان میدهد. بعضی مواقع، این موضوع، درست است، اما در بسیاری موقعیتهای دیگر، سیاهپوستان، مجرم نیستند. در سال 1995، دو نوجوان سیاهپوست در مریلند از شرکت ادی باور16 و دو افسر پلیسی که به عنوان نگهبان در فروشگاه کار میکردند، شکایت کردند. نگهبانها به یکی از پسرها دستور داده بودند که پیراهن خود را درآورد؛ زیرا مظنون شده بودند پیراهن، دزدی بوده است. این اتفاق به قدری در میان مشتریان سیاهپوست شرکت آشوب ایجاد کرد که رئیس آن از سیاتل17 به واشنگتون دی سی18 سفر کرد تا با گروههای اجتماعی آنها دیدار و بابت این رخداد عذرخواهی کند. (Yankelovich Parthners, 2003)
گاهی اوقات مردم فکر میکنند که سیاهپوستان نمیتوانند جنسی را بدون دزدی به دست آورند. این نیز یکی از کلیشههای استخراج شده از رسانه است. در نتیجه این کلیشهسازی، مردم سیاهپوستان امریکایی مجبور میشوند با لباسهایی که میپوشند، به کسانی که آگاه نیستند، نشان دهند که میتوانند افراد مثبتی باشند. سیاهپوستان امریکایی پول زیادی در انجمنهای خود هزینه میکنند، اما خدماتدهندگان مقتضی مورد پذیرش آنها نیستند؛ زیرا تعداد کمی از آنها در جرایم مشارکت میکنند. تمام مردم سیاهپوست به نوعی به همین علت تنبیه میشوند.
دیدگاهها درباره خرید
تصاویری مانند پول، قدرت و احترام در رسانهها به تصویر کشیده میشود و سیاهپوستان به طور روزانه مشاهده میشوند. در طول چند سال گذشته، رپ، ذهن رسانهها را اشغال کرده است. موسیقیهای امروز بیشتر تصویری خشن را به کمپین خود وارد کردهاند. پس از مشاهده چنین وضعیتی، بسیاری از جوانان احساس میکنند که باید چیزهایی را که در این قالبهای سرگرمی میبینند، به دست آورند یا به آنها عمل کنند. فیلمهایی مانند «پدرخوانده»19 و «رفقای خوب»20 از تبهکاران، قهرمان میسازند و بر همین اساس، رفتارهایی منفی را نشان میدهند که به هر حال، یکی از آنها بر کالاهای مصرفکنندگان تأثیر میگذارد؛ این کالا میتواند اسلحه باشد یا مواد غیرقانونی. (Smith)
با وجود اینکه عادتهای خرید، مد بودن با صرف هزینه و تغییر تصاویر میتواند به یک اندازه منفی به شمار آید، همه اینها میتواند با کمک کسانی که میخواهند تصویر خریدکنندگان سیاهپوست را تغییر دهند، تغییر کند. همه خریدکنندگان سیاهپوست سرقت نمیکنند و افراد بسیاری در بین آنها وجود دارند که مایلند در حراج خرید کنند، اما همچنان که زمان میگذرد، مردم سیاهپوست امریکایی باید بیشتر بر نیازهای خود تمرکز کنند تا نیاز به آنچه میبینند و میشنوند.
نتیجهگیری
تأثیر رسانهها بر قدرت خرید مصرفکننده سیاهپوست امریکایی اثر عمیقی بر کانون اصلی زندگی مصرفکننده سیاهپوست دارد. با وجود اینکه در برخی موقعیتها، اثرات رسانه خوب است، در موارد دیگر اینطور نیست. موقعیتهایی وجود دارد که در آنها مردم پس از مشاهده چیزی در رسانه، میخواهند به افرادی تبدیل شوند که نیستند یا به صورتی زندگی کنند که از عهده هزینههای آن برنمیآیند.
مادیگرایی و مشاهیر
کالاهای مادی آن چیزی هستند که بسیاری از مصرفکنندگان سیاهپوست در نتیجه کلیپهایی مانند «بلینگ بلینگ» ـ که اکنون این کلمه در میان بسیاری از اقوام به معنای الماس یا جواهر به کار میرود ـ اثر میلیونرهای پول نقد21 و برنامههایی چون «کریبز» شبکه امتیوی22 به آن ارج مینهند. برنامههایی مانند «کریبز» شبکه امتیوی نشان میدهد که مشاهیر چنان زندگیهای تجملی دارند که بسیاری از کودکان و جوانان بالغ سعی میکنند خود را به شکل آنها دربیاورند. در پایان روز، جوانانی که رسانه را تماشا میکنند، تنها کسانی نیستند که تحت تأثیر آنچه میبینند، قرار میگیرند.
هنرمندان مسنتر نیز که مدتها در عرصه موسیقی بودهاند، از هنرمندان جوانتر اثر میپذیرند. به نظر میرسد این یک چرخه است که در آن، سرگرمکنندگان جوانتر نیز تحت تأثیر مسنترها قرار میگیرند، ولی این، نتیجه زندگی مجلل طراحان مشهور است.
با در نظر گرفتن این یافتهها، روشن است که یک میل همیشگی در مصرفکننده سیاهپوست به مطابقت با گرایشهای مد روز وجود دارد و یا اینکه نوع زندگی تغییری نخواهد کرد. امروزه به کودکان و نوجوانان بیش از آنی توجه میشود که بتوان خود را با چیزهای جدید وفق داد یا آنها از طرف همسالان خود طرد میشوند. اقداماتی وجود دارد که میتوان برای شکل دادن جوانان امروز انجام داد تا آنها در صورت امکان بیشتر بر چیزهایی که در زندگی واقعیتر هستند، تمرکز کنند. اول اینکه مصرفکننده سیاهپوست بالغ باید به جای آنچه میخواهد، به دنبال آنچه برود که نیاز دارد. این کار به جوانان اجازه میدهد که ببینند برای زنده ماندن، باید هزینه کنند، نه این که فلان وسایل را برای احتمالاً رفتن به جایی بخرند. یک روش دیگر تغییر کانون توجه این است که یاد بگیریم چطور به آموزش ارج نهیم. این کار میتواند ذهن فرد را طوری شکل دهد که فرد بخواهد آن لباسها و کلیپها را بسازد نه اینکه آنها را بخرد یا تحت تأثیر آنها قرار گیرد. اگر افراد کمتری بخواهند که آخرین پول خود را برای خریدن آنچه دیدهاند، صرف کنند و بخواهند فکر خود را در باب خرید بازتر کنند، شاید تغییری در اثرات بر مصرفکننده ایجاد شود. برای پژوهشهای آینده میتوان بر این نکته تأکید بیشتری کرد که چرا مردم، نه تنها سیاهپوستان امریکایی آنقدر دلشان میخواهد متفاوت باشند که سعی کنند برای جداسازی خود از دیگران از چیزها و آدمها تقلید کنند. این یک دور متناقض است. [...]
۹۴/۰۶/۳۱